مبانی هستی شناسی اندیشه سیاسی امام خمینی (س)

پدیدآورنده (ها): عروتی موفق، اکبر

چکیده

اندیشه سیاسی مـجموعه ای از آرا و عـقاید اسـت که به شیوه ای عقلانی، منطقی و مستدل، فراتر از آرا و ترجیهات شخصی، درباره چگونگی سازمان دادن به زندگی سـیاسی مطرح میگردد. امام خمینی (س) به حوزه های گوناگون علمی نظیر فلسفه، عـرفان، اصول، فقه و... اشراف داشـت، بـه گونه ای که این ویژگی از ایشان شخصیتی جامع الاطراف ساخته و اندیشه هایشان را از عمق، غنا و ماندگاری شگرفی برخوردار کرده است. با بررسی آثار علمی و سیره نظری و عملی ایشان میتوان به نوعی نظام اندیشه ای مـنسجم، جامع و منطقی دست یافت که اجزای گوناگون آن با هم دارای ارتباط وثیقی هستند. مبانی فلسفی اندیشه سیاسی امام خمینی (س) متأثر از «معرفت شناسی»، «هستی شناسی» و «انسان شناسی» خاص ایشان است. این مبانی چارچوب، مـحدوده و غـایت های اندیشه سیاسی ایشان را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. هرچند بین معرفت شناسی، هستی شناسی و انسان شناسی ایشان هم ارتباط و پیوستگی وجود دارد. ولی در این مقاله مبانی هستی شناسانه اندیشه سیاسی امـام خـمینی (س) مورد بررسی قرار گرفته و به این سؤال پاسخ داده می شود: مبانی هستی شناسی فلسفی امام خمینی (س) چیست ؟ این مبانی چه تأثیری در شکل گیری اندیشه سیاسی ایشان داشته است ؟ در نگاه امام هـستی دارای مـراتب گوناگونی است و اندیشه سیاسی ایشان بر اساس جهان بینی الهی، توحید مدار است.

کلید واژه ها: اندیشه سیاسی، مبانی، فلسفه، امام خمینی (س)، هستی شناسی، توحید

مقدمه

اندیشه سیاسی، بحثی نـظری و حـاصل تـلاش ذهنی و عقلی انسان های خـردمند در طـول تــاریخ اسـت. بـه همین سبب ریشه اصلی آن به خود انسان ها بر میگردد ولی از آن جایی کـه انسـان هـا بـا تأثیرپـذیری از فرهنگ هـای گـوناگون و بـا جهان بینیهای مختلف به سیاست و زندگانی سیاسـی نـگـاه مــیکننـد منشـأ و سرچشمه اندیشه هایشان متفاوت میشود. اندیشه های سیاسی گاهی صرفا برآمده از تلاش عقلی، برهان و استدلال است، یعنی حـاصل تـعقلات، تـأملات و تفکرات فیلسوف یا اندیشـمند یـا دسـت آورد فلسـفه ورزی اوست. در واقع اندیشمند سیاسی بـا توجه به نگاهی که به فرهنگ، جهان بینی و جامعه خودش دارد، سـعی میکند یک تصویر کلی و نمادین را در مورد مسائل سـیاسی ارائه دهـد کـه در نتیجه فلسفه سیاسی به وجود میآید. به طورکلی مبنای شکل گـیری انـدیشه های سیاسی را دین (وحـی)، عقـل (برهـان)، تجربـه اعـم از تجربه درونی مانند تجـارب عرفـانی، اشـراقی و تجربـه بیرونـی مـاننـد زبــان و تــاریخ تشـکیل مـیدهـد.

اندیشه های سیاسی در غرب عمدتا از دو منبع نشأت میگیرد:

١- کوشش عـقلانی و تـأملات فـلسفی، اعم از اینکه این تأملات مبتنی بر جهان بینی، باورها و اعتقاداتشان باشد و یا این تأملات مبتنی بـر تـجربه هـا و از نگاه آنان به واقعیت ها به دست آمده باشد. مثل کتاب جمهور افلاطون یا کـتاب سـیاست ارسطو. ٢- مبنا و منشأ دوم در اندیشه سیاسی غربیها، نگاه برآمده از منظر دین میباشد. همانند تـلاشی کـه بـسوئه فرانسوی در کتاب «سیاست ملهم از کتاب مقدس» انجام داده است او در کتاب خود، اندیشه سیاسی را از مـتون دینـی مسیحیت استخراج کرده است. تلاشی هم که آگوستین در کتاب «شهر خدا» دارد، برآمده از انـدیشه هـای عـقلی و برهانی خودش نیست بلکه سرچشمه اصلی اندیشه سیاسی او کتاب مقدس، آیات و نوشته هایی است که در کـتاب مـقدس آمده است. در فرهنگ غرب مبنا و منشأ دیگر اندیشه سیاسی تجربه تاریخی اسـت مـانند انـدیشه سیاسی ماکیاولی که مبتنی بر تجربه و تاریخ است.

با بررسیهای به عمل آمده، مبانی و مـنابع انـدیشه هـای سیاسی در ایران و جهان اسلام از تنوع بیشتری برخوردار است. گاهی تأمل فلسفی اندیشمند بـا شـیوه های برهانی و استدلالی مطرح میگردد، زمانی هم این تأملات با ترکیب تأمل برهانی و نگرش شهودی به انـدیشیدن در بـاب سیاست میپردازد. در این حوزه میتوان از افرادی مثل فارابی، ابن سینا و شیخ اشراق نـام بـرد. در حوزه کلام سیاسی که بر اساس آن انـدیشه سـیاسی از مـتون دینی استخراج میشود، برای نمونه تجریدالاعتقاد خـواجه نـصیر طوسی، یا برخی کتاب های شیخ مفید یا کتاب های ابوالحسن اشعری و امام محمد غـزالی را مـیتوان نام برد که نمونه هـایی از نـگرش کلامی بـه سـیاست هـستند. به عنوان مبنای سوم میتوان بـه فـقه اشاره کرد که در آن باید و نبایدهای سیاسی از مسایل فقهی و ادله اربعه استنباط مـی شـود. این نوع معرفت سیاسی در غرب مورد تـوجه نیست، اضافه بر اینـها مـا از مبنای دیگری نظیر ادبیات سـیاسی، سـیاست نامه نویسی و اندرزنامه نویسی برخورداریم که حجم عمده مبانی و سرچشمه های اندیشه هـای سـیاسی ما را تشکیل میدهد. در جهان اسـلام بـرخی از انـدیشه های سیاسی از نـگرش عـرفانی نشأت میگیرند و عرفا نـگرش و دیدگـاه های خودشان را درباره زندگانی سیاسی در قالب آن ارائه کرده اند. به همین جهت منابع اندیشه سـیاسی در بـین مسلمانان گسترده تر از غرب است. بـه عـلاوه بیشتر، انـدیشه سـیاسی در بـین مسلمین، مبتنی بر انـدرزنامه نویسی و سیاست نامه نویسی است که غالبا متوجه اصلاح جامعه و حکومت است؛ در حالیکه در غرب انـدیشه هـای سیاسی کمتر در قالب پند و اندرز و بـیشتر در قـالب مـباحث فـلسفی و کـلامی مطرح میشود.

البـته مـاهیت نگاه اندیشمندان مسلمانان به اندیشه سیاسی با ماهیت نگاه غربیان علیالخصوص در دوران جدید تا حدود زیادی با هـم تـفاوت دارد. در واقـع در دنیای جدید آنچه به معرفت شکل مـیدهد تـلاش بـرای سـلطه انـسان بـر طبیعت و بهره برداری بیشتر انسان ها از داده های طبیعی است (جمشیدی، ١٣٨٨: ٧٥). در حالیکه اندیشمندان مسلمان با مبانی و پیش فرض هایی کاملا متفاوت به عالم و آدم مینگرند. در دوران معاصر ما شاهد بـیداری اسلامی در اکثر کشورهای اسلامی هستیم، طبیعتا اندیشمندانی صاحب نظر در حوزه اندیشه سیاسی در این کشورها وجود داشته و نظریه پردازی مینمایند. الگوی ارزشمند جمهوری اسلامی که مبتنی بر مردم سالاری دینی و برآمده از اندیشه ژرف امـام خـمینی (س) میباشد، قابلیت ارائه به جهان اسلام وکشورهای گوناگون را دارا میباشد. آیت الله جوادی آملی عظمت و بزرگی کار امام را در پایه گذاری جمهوری اسلامی این گونه ترسیم میکنند: «بدون شک امام خمینی (س) یکی از مهم ترین چهره هـای تـاریخ معاصراست. ایشان با توجه به عظمت کاری که انجام داده، بعثت انبیاء و امامت اوصیا را در خاطره ها زنده کرده است» (جوادی آملی، ١٣٧٥: ٦).

 ابعاد گوناگون شـخصیت امـام خمینی (س) و اندیشه های گسترده وی در حـوزه هـای عرفانی، فلسفی، فقهی، کلامی و... و اشراف و تسلط ایشان بر این حوزه ها، از ایشان شخصیتی جامع الاطراف ساخته و اندیشه تابناک ایشان را از عمق و غنا و ماندگاری برخوردار نموده اسـت. بـدان گونه که میتوان بـه نـوعی نظام اندیشه ای منسجم، جامع و منطقی در آثار گوناگون ایشان دست یافت که اجزای مختلف آن با هم در ارتباط میباشند (فوزی، ١٣٨٨: ١٦). یکی از ابعاد گسترده اندیشه ای امام اندیشه سیاسی ایشان میباشد. انـدیشه سـیاسی ایشان بیگمان جامع، منسجم و منطقی است و اجزای آن نیز دارای ارتباطی ارگانیک با یکدیگر میباشند. شناخت اندیشه سیاسی امام با توجه به ارتباط و پیوند وثیق و استوار آن با دیگر ابعاد اندیشه ای ایشان، بـدون شـناخت مبانی آنـها، امکان پذیر نیست. اندیشه سیاسی امام راحل رضوان الله تعالی علیه از یک سو متأثر از هستی شناسانه، معرفت شناسی و انسان شناسی اسـلامی است که در واقع بخشی از مبانی فلسفی ایشان را تشکیل میدهد و از سوی دیگـر بـرآمده از اعـتقادات شیعی یعنی مبانی کلامی و عرفانی شیعی بوده و در این راستا اندیشه توحید، نبوت، معاد و به ویژه امامت و عدل، در تـفکر سـیاسی ایشان و نوع نگرش آن بزرگوار به حکومت های موجود و تصویر او از حکومت مطلوب، اثرگذار بـوده اسـت (هـمان، ٧١). نهایتا مبانی فقهی و اصولی امام از عوامل تأثیرگذار در اندیشه سیاسی ایشان، علیالخصوص در محدوده اختیارات حکومت اسـلامی میباشد. با عنایت به مطالب پیش گفته شناخت اندیشه سیاسی این بزرگ مرد تـاریخ معاصر بدون شناخت مـبانی فـلسفی، عرفانی و فقهی ایشان امکان پذیر نمیباشد.

تبیین اندیشه سیاسی امام لازم است ابعاد و زوایای گوناگون اندیشه سیاسی ایشان، علیالخصوص مبانی فلسفی، عرفانی، فقهی و... آن به دقت مورد بررسی قرار گیرد. به همین جهت در این مـقاله با توجه به گستردگی و ژرفای ساحت های اندیشه ای امام خمینی (س) مبانی هستیشناختی اندیشه سیاسی ایشان را با مراجعه به آثار آن بزرگوار با روش توصیفی- تحلیلی مورد بررسی قرار داده و به این پرسش ها پاسخ گـفته ایم: مـبانی هستی شناسانه فلسفی امام خمینی (س) چیست؟ این مبانی چه تأثیری در شکل گیری اندیشه سیاسی ایشان داشته است ؟

چیستی و ماهیت اندیشه سیاسی

ارائه تعریف منطقی، یعنی تعریفی که بر اساس اصول و قوانین عـلم مـنطق، تعریف به حد یا رسم باشد، اگر نگوئیم امری محال است، قطعا امری دشوار و دیریاب میباشد. چرا که شناخت ذاتیات یک شیء و تمیز آن از عرضیات به راحتی امکان پذیر نیست. شیخ الرئیس با آنـکه امـکان تعریف را تثبیت میکند، ولی بر صعوبت تعریف چه حدی و چه رسمی تأکید میورزد (ابن سینا، ١٣٧٧: ٩-٤).

لئواشتراوس در کتاب فلسفه سیاسی، اندیشه سیاسی را این گونه تعریف میکند: «اندیشه سیاسی تأمل درباره ی آرای سـیاسی یا ارائه تـفسیری از آنـهاست» (اشتراوس، ١٣٨١: ٥). وی سپس منظور از رأی سیاسی را این طـور تـوضیح مـیدهد: «خیال، مفهوم، یا هر امر دیگری است که برای تفکر درباره ی آن ذهن به خدمت گرفته شود و با اصول اساسی سیاست نیز مـرتبط بـاشد» (هـمان). اندیشه سیاسی مجموعه ای از آراء و عقاید است که به شـیوه ای عـقلانی، منطقی و مستدل درباره ی چگونگی سازمان دادن به زندگی سیاسی مطرح میگردد و اندیشمند سیاسی نیز بر اساس این تعریف کسی است کـه بـتواند دربـاره ی آراء و عقاید خود به گونه ای عقلانی و منطقی استدلال کند، تا جـاییکه اندیشه های او، دیگر آرا و ترجیحات شخصی او بشمار نیاید (بشیریه، ١٣٧٦: ١٧). مسلما اندیشه های هر اندیشمند سیاسی بر یک سلسله مبانی اسـتوار اسـت و تـا آن مبانی به دقت مورد بررسی قرار نگیرد، شناخت اندیشه های سـیاسی او امـکان پذیر نیست. از مهم ترین مبانی تأثیرگذار در شکل گیری اندیشه سیاسی افراد به مبانی فلسفی میتوان اشاره نـمود.

هستی شناسانه، مـعرفت شناسی و انسان شناسی خاص هر یک از اندیشمندان سیاسی، باعث شده تا ما بـا نـظام هـای گوناگونی در عرصه سیاسی روبرو باشیم. اندیشه سیاسی امام خمینی (س) نیز به طور طبیعی از مـبانی هستی شناسانه، مـعرفت شناسی و انسان شناسی ایشان تأثیر پذیرفته است.

هستی شناسی امام خمینی (س)

جامعیت امام (س) در بـین انـدیشمندان مسلمان کم نظیر است، چرا که کمتر کسی را میتوان یافت که هم در حـکمت، هـم در عـرفان و هم در فقه و اصول در اوج باشد (فنائی اشکوری، ١٣٨٩: ٣١ و آشتیانی، ١٣٨٩: ٤٦٩). از نظر آشتیانی چنین فردی نادر است؛ و بـه هـمین سبب او از امام با عناوینی چون «وحید عصر در علوم عقلیه و نقلیه و مآرب ذوقیه و خـاتم الحـکماء و العـرفاء» یاد میکند. (همو، ١٣٧٨: ٣٠ - ٥٥).

بر اساس آنچه از مجموع مباحث، نوشته ها، سخنرانیها، کتاب ها و خاطرات ایشان بـه دسـت میآید، بیشترین میزان دلبستگی امام در مباحث فلسفی به حکمت متعالیه بوده اسـت. ایشـان بـخش عمده ی اسفار را که مهم ترین و عمیق ترین اثر ملاصدراست، به مدت ده سال تدریس کرده انـد. یکـی از شـاگردان امام، به نام آیت الله سیدعبدالغنی اردبیلی (١٢٩٩-١٣٦٩ش) تقریرات درس های شرح منظومه و بخش هایی از درسـ اسـفار ایشان را که بین سال های ١٣٢٣ تا ١٣٢٨ شمسی در قم ایراد شده، به رشته تحریر در آورده اند. حضرت امام خـود در نـامه ای به مؤلف کتاب بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی (س) مینویسند: «اینجانب در زمانیکه سـاکن مـدرسه دارالشفا بودم مدت ها فلسفه تدریس مـیکردم. » (صحیفه امام، ج ۲، ص ۱۸۳)

دکتر مهدی حائری یکی از شاگردان درس هـای فـلسفی امام خمینی (س) میگوید: امام حکمت متعالیه را بر مشرب عرفانی تفسیر میکرد (حائری یزدی، ١٣٨٤: ٣٥٦-٣٥٧ و ٤٨٢).

امـام خـمینی (س) مانند هر فیلسوف دیگـری از نـظام جامع فـلسفی بـرخوردار بـوده و بحث هایی که راجع به هستی شناسانه، انـسان و جامعه دارد از منظر یک فیلسوف ارائه میکند. به همین جهت میتوان تمامی اندیشه ایشان را مـانند بـسیاری از فلاسفه بزرگ در قالب منظومه فکری خـاصی مورد تحلیل، تبیین و تـوصیف قـرار داد. هستی شناسانه امام خمینی (س) به عـنوان یک فـرد مسلمان، منطبق بر اصول و موازین دینی و اسلامی و متأثر از اندیشه های فلسفی، عرفانی و فـقهی ایشـان است. در جهان بینی الهی، هستی شناسانه در کـنار جـامعه شناسی و انسان شـناسی مـهم ترین و زیربناییترین اصل بـه شـمار میرود.

مهم ترین مسائل و موضوعات آن عبارتند از: ماهیت هستی و جهان، علت محدثه و مبقیه هستی، سـرانجام هـستی، هدف از آفرینش جهان، و سنت ها و اصـول حـاکم بر هـستی. جـهان بـینی و هستی شناسانه امام مبتنی بـر حکمت متعالیه صدرایی و اصالت وجود است. این جهان بینی که در برابر جهان بینی ماتریالیستی معاصر (اعـم از لیبـرالیسم یا کمونیسم) قرار دارد، هستی را دارای هدف، مبدأ، مـعاد، نـظام اکـمل و جـلوه ظـهور حق تعالی مـیداند. از اینـ رو، امام در پیامی که به گورباچوف فرستاد، مشکل و علت فروپاشی نظام کمونیستی را نه مالکیت دانست و نه آزادی، بـلکه مـشکل را مـبارزه بیهوده با خدا و گرایش به جهان بـینی مـادی قـلمداد کـرد (ر. ک: صحیفه امام). توحید محور اصلی هستی شناسانه امام خمینی (س) و بنیاد جهان هستی است. ریشه و اصل همه اعتقادات او را در تمام ابعاد معرفت و اندیشه تشکیل میدهد. بر همین اساس اندیشه سیاسی ایشان نـوعی اندیشه توحیدی یا اندیشه سیاسی توحید مدار است.

١- عوالم هستی از نگاه امام خمینی (س)

کلمه «عالم» در اصطلاحات فلسفی به موجود یا موجوداتی اطلاق میشود که از نظر مراتب کلی وجود درجه خاصی را اشغال کـرده انـد، به طوریکه آن موجود محیط و مسلط بر تمام مادون خود بوده و محاط به مافوق خود است (مطهری، ١٣٧١، ج ٦: ١٠٥٧).

در فلسفه برای هستی تقسیماتی ذکر میشود، یکی از معمول ترین تقسیمات برای هستی، تـقسیم آن بـه سه عالم ماده [= ناسوت]، مثال [= ملکوت] و عقل [= جبروت] است. این تقسیم از دیرباز بین حکما معمول و متداول بوده است. امام خمینی (س)، نیز در برخی آثار خود در ضمن بحث از مـقامات و مـدارج انسان، به این سه عالم اشـاره مـینمایند (امام خمینی، ١٣٦٩: ٤). بسیاری از حکمای الهی عوالم هستی را چهار مرتبه دانسته و اضافه بر این سه عالم، عالم لاهوت یا عالم ربوبی را نیز مطرح نموده اند (همان)، ایشـان در دروس فـلسفه خود به تبیین عـوالم چـهارگانه پرداخته اند (اردبیلی، ١٣٨١، ج ١: ٧٦). بحث از عوالم هستی، صبغه ای عرفانی داشته و در عرفان نظری، ذیل عنوان حضرات خمس، از این عوالم بحث میشود (خوارزمی، ١٣٨٢، ج ١: ٢٨٣؛ کاشانی، ١٣٧٠: ٥٠). حضرت در لغت به معنای درگاه و پیشگاه است و در اصطلاح اهل معرفت حـضرات پنـج گانه عبارت اند از: ١- حضرت غیب مطلق یا عالم اعیان ثابته در حضرت علمیه پروردگار. ٢- حضرت شهادت مطلق، یعنی جهان ملک و ناسوت. ٣و٤- حضرت غیب مضاف، که یک بخش آنکه به غیب مطلق نزدیک اسـت، جـهان ارواح جبروتی و عـالم ملکوت یعنی عقول و نفوس خوانده میشود، و بخش دیگر که به حضرت شهادت مطلق نزدیک است، عالم مـثال است و آن را ملکوت نیز میگویند. ٥- حضرت جامع چهار قسم یاد شده و آن عالم انـسانیت اسـت، بـنابراین، انسان کامل جامع همه ی حضرات است (جوادی آملی، ١٣٨٧: ١١٠؛ حسن زاده آملی، ١٣٧٨: ٦٧١).

حضرت یا حضرات در اصطلاح عرفا همان عالم یا عـوالم در نـزد حکما میباشد (حسن زاده آملی، ١٣٧٥: ٧٩٧). امام خمینی (س) نیز در آثار خود به حضرات خمس تـحت عـنوان مـتداول در لسان عرفا اشاره نموده است. «شهادت مطلقه و غیب مطلقه و شهادت مضافه و غیب مضاف و مقام کـون جامع، مطابق حضرات خمس متداول در لسان عرفا (امام خمینی، ١٣٦٩: ٤) و یا در جای دیگر میفرمایند: «و اعـلم یا حبیبی، ان العوالم الکلیه الخـمسه ظـل الحضرات الخمس لالهیه» (همان، ١٣٧٦: ٣٠١).

١-١- عالم لاهوت

اولین مرتبه از مراتب وجود، بر اساس هستی شناسی امام عالم لاهوت نامیده میشود.

مراد از عالم لاهوت، همان عالم الوهیت و عالم ربوبی است. یعنی ذات مقدس واجب الوجـود که مستجمع جمیع صفات کمالیه است. البته در آن مرتبه از وجود، آنچه هست یک وجود اطلاقی است و بس، ذات پروردگار به تنهایی عالمی است و در عین حال عظیم ترین عوالم نیز میباشد: زیرا ذات حق، محیط بـر هـمه عوالم مادون است و ذره ای از عالم هستی از احاطه قیومی او خارج نمیباشد (مطهری، ١٣٧١: ١٠٥٧). این عالم، عالم اسماء و صفات نیز نامیده میشود (طباطبایی، ١٣٧٥: ١٥٨). امام خمینی (س) عالم لاهوت را این گونه توصیف میفرمایند: «مبدأ سلسله نزولی را مرتبه ای از وجـود کـه لا رسم و لا اسم له و صرف الغیب و مرتبه غیب الغیوب و غیب مکنون و غیب مصون است -که آن حقیقه الوجود است - به حساب نمیآورند. بلکه مبدأ سلسله نزولی را «الوجود الجامع لجمیع الاسـماء الحـسنی و الصفات العلیا» که منبع فیض مقدس و نور منبسط است به حساب میآورند. تجلیات انوار از این عالم شروع شده و این عالم را عالم لاهوت گویند» (اردبیلی، ١٣٨١، ج ١: ٧٢). امام در آثار خود سعی نموده تا آثـار وجـودی عـالم لاهوت را به خوبی تبیین نـماید. تـوجه ایشـان به عالم لاهوت و اثرات وجودی آن در نگاه توحیدی ایشان و نقش آن در نظام اندیشه سیاسی آن بزرگوار بسیار مهم میباشد. در اندیشه سیاسی توحیدمدار امام، نـظام هـستی احـسن، عدالت محور و هدفمند میباشد و عبث آفریده نشده اسـت. بـر همین اساس، هدف از تأسیس حکومت اسلامی اقامه عدل و برقراری نظام عادلانه است (امام خمینی، ١٣٨٤، ج ١٨: ١٦٤). انقلاب اسلامی بر مبنای اصـل تـوحید اسـتوار است و لذا محتوای این اصل در همه شئون انقلاب سایه افکنده است. در اسـلام، تنها معبود انسان و بلکه کل جهان، خداست که همه انسان ها باید برای او یعنی برای رضای او عمل کـنند... هـمه روابـط بین انسان ها، چه اقتصادی و یا غیراقتصادی.... (همان، ج ٥: ٨١). از منظر امام، چون پارادایم تـوحید بـر تمامی روابط هستی حاکم است، باید این پارادایم بر تمامی روابط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و انسانی نیز حاکم بـاشد (مـقیمی، ١٣٨٨: ٧٨). بـرای تبیین هر چه بهتر تأثیرپذیری اندیشه سیاسی امام قدس (سره) از هستی شـناسی ایشـان بـرخی از عوامل مورد بررسی قرار میگیرد.

الف) توکل و اعتماد به خدا

یکی از مسائل مهم در اندیشه سـیاسی امـام خـمینی (س) که کاملا برآمده از نگاه توحیدی ایشان به عالم و آدم است، توکل به خداوند و امدادهای غـیبی او مـیباشد. از نظر امام توکل به خدای تعالی یکی از فروع توحید و ایمان بوده و از جایگاه بـالایی بـرخوردار اسـت (امام خمینی، ١٣٧٧: ٩٠). توکل؛ یعنی انسان با همه وجود به خدا اعتماد کند و با اطـمینان بـه حسن تدبیر و تقدیر او، امور خویش را به او واگذار نماید. خداوند متعال در قرآن بیان مـی فرماید: «و مـن یتـوکل علی الله فهو حسبه؛ هر کس به خدا توکل کند، خدا او را کفایت میکند» (طلاق: ٣). امام بـا درک عـمیق مقام توکل براین باورند: «کسی[که] به خدای تعالی توکل و اعتماد داشته بـاشد، [بـاید] قـطع طمع از دست دیگران کند و بار احتیاج و فقر خود را به درگاه غنی مطلق افکند؛ و دیگران را کـه چـون خـود او فقیران و بینوایانند مشکل گشا نداند» (همان، ١٣٧٠: ٢٠٨).

امام خمینی (س) در آثار مکتوب و سخنرانیهای خـود بـه طور مفصل در مورد توکل به بحث پرداخته اند (همان، ١٣٧٧: ٢١١). این بینش موجب گردیده تا امام راحل عـنایتی بـه غیر خدا نداشته و تمامی توجهش در طول مبارزه و سایر مراحل انقلاب به خـدا بـاشد. خداوند تبارک و تعالی در سوره انفال در وصف مـؤمنین مـیفرماید: «إنـما الؤمنون الذین إذا ذکر لله وجلت قلوبهم و إذا تلیت علیهم آیاتـه زادتـهم إیمانا و علی ربهم یتوکلون * -إلی أن قال - أولئک هم الؤمنون حقا» (انفال، ٢و٤) امام (س) در توضیح این آیه میفرماید:

 «خـدای تـعالی به طریق حصر [فرموده]: مـؤمنان آنـهایی هستند کـه دارای این چـند صـفت باشند و غیر اینها مؤمن نیستند. از آن جـمله آن اسـت که بر پروردگار خود اعتماد و توکل کنند و کارهای خود را واگذار به او کـنند و دلبـستگی به ذات مقدس او پیدا کنند. پس آنان که دل خـود را به دیگری دهند و نـقطه اعـتمادشان به موجود دیگر جز ذات مـقدس حـق باشد و در امور خود چشم امید به کسی دیگر داشته باشند و گشایش کار خـود را از غـیر حق طلب کنند، آنها از حـقیقت ایمـان تـهی و از نور ایمان خـالی هـستند و این آیه شریفه و آیات شریفه دیگر کـه بـر این مضمون هستند، شاهد بر آن است که پیش از این مذکور داشتیم که انسان تا به مـرتبه ایمـان نرسد، به مقام توکل نایل نـگردد» (امـام خمینی، ١٣٧٧: ٢١٨). ایشـان بـا تـکیه بر معارف اسلامی و انـدیشه ناب توحیدی، انقلابی را پایه ریزی کرد که از شگفت انگیزترین حوادث تاریخ اسلام به شمار میآید. این انقلاب، سـبب سـرنگونی رژیمی شد که ریشه دو هزار و پانـصد سـاله داشـت. بـدون شـک، این موفقیت جز بـا تـوکل به پروردگار ممکن نبود. ایشان همه پیروزیها را از خدا میدانست.

امام در ٢٥ صفر المظفر سال ١٣٩٨ هجری قمری یعـنی یک سـال قـبل از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در پاسخ به نامه انـجمن اسـلامی دانـشجویان ایرانـی هـند این گـونه مینویسند: «من امید پیروزی دارم و به شما وعده می دهم. با توکل به خدای تعالی، پیوستن شما به اتحادیه دانشجویان اروپا بجاست. باید تمام اقشار به هم بستگی داشته و با یک صدا، آزادی و استقلال خود را به دست آورند» (صحیفه امام، ج ٣، ص ٣١٩) و یا در ١٨ مرداد ١٣٥٩ در جمع اعضای کنگره آزادی قدس میفرمایند: «شما گمان نکنید که ایران دارای سلاح بود. ایران سلاحش سنگ بود، چوب، مشت [...]، لکن سلاح معنوی داشت. سلاح معنوی اش ایمان به مکتب، ایمان به خدای تبارک و تعالی و توکل به مبدأ قدرت و وحدت کلمه [بود]. » (همان، ج ١٣، ص ٨٤). ایشان در بیانات گوناگون خود رمز پیروزی و استقلال را در سایه ی توکل به خداوند و توجه به مـکتب و تـبعیت از دستورات الهی میدانند (ر. ک: همان، ج ١٧: ٢٢٢، ٤١١).

نمونه دیگری از اعتماد به امدادهای الهی که برگرفته از هستی شناسانه خاص ایشان است در پیامی که به مناسبت آزادسازی خرمشهر صـادر فـرمودند متجلی است. در بخشی از پیام میفرمایند: «سپاس بی حد بر خداوند قادر که کشور اسلامی و رزمندگان متعهد و فداکار آن را مورد عنایت و حمایت خویش قرار داد و نصر بزرگ خود را نصیب ما فرمود. این جانب با یقین به آنکه مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ الله از فرزندان اسلام و قوای سلحشور مسلح، که دست قدرت حق از آستین آنان بیرون آمد و کشور بقیة الله الاعظم- ارواحنا لمقدمه الفداء- را از چنگ گرگان آدمخوار که آلتهایی در دست ابرقدرتان خصوصاً امریکای جهانخوارند بیرون آورد و ندای «الله اکبر» را در خرمشهر عزیز طنین انداز کرد و پرچم پر افتخار «لا اله الا الله» را بر فراز آن شهرِ خرّم- که با دست پلید خیانتکاران قرن به خون کشیده شده و «خونین شهر» نام گرفت- [بیافراشت] تشکر می کنم. و آنان فوق تشکر امثال من هستند. آنان به یقین مورد تقدیر ناجی بشریت و برپاکننده عدل الهی در سراسر گیتی- روحی لتراب مقدمه الفداء- می باشند. آنان به آرم ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ الله رَمی مفتخرند. » (همان، ج ١٦، ص ٢٥٧).

ب) جایگاه قدرت در نظام توحید محور

مسئله دیگری که با تکیه بر مبانی هستی شناختی فلسفی امـام در شـکل گیری اندیشه سیاسی ایشان مؤثر واقع شده مفهوم قدرت است. قدرت مفهومی بـنیادی و مـحوری در انـدیشه سیاسی در عرصه نظر و عمل بوده و نقشی کلیدی و تعیین کننده در حوزه اندیشه و عمل سیاسی برعهده دارد. در بـررسی مفهوم قدرت در فلسفه عملی و حکومتی حضرت امام خمینی (س) و جایگاه آن در اندیشه سیاسی ایشان بـاید گفت که در نظر ایشـان، قـدرت سیاسی جریانی است که در کانون هستی یعنی خداوند، ریشه دارد. در واقع، خداوند که خالق و مالک همه چیز است حق اعمال قدرت و حاکمیت نیز مختص به او است.

حضرت امام (س) در کتاب شرح دعای سـحر در توضیح فرازی از این دعا به مفهوم قدرت و تعریف آن میپردازد. ایشان در جهت اثبات قدرت مطلق برای ذات مقدس خداوندی میفرمایند: «... سلسله وجود و منازل غیب و مراحل شهود از تجلیات قدرت خداوند متعال و درجات بسط سلطنت و مـالکیت او اسـت و جز مقدرات او، مقدراتی نیست و اراده ای جز اراده او نیست. پس عالم همان گونه که ظل وجود و رشحه جود او است ظل کمال وجود او نیز هست و قدرتش همه چیز را در برگرفته و بر همه چیز چیره شده اسـت و مـوجودات به خودی خود نه دارای شیئیتی هستند و نه وجودی تا چه رسد به کمالات وجود مانند علم و قدرت» (امام خمینی، ١٣٧٦: ١٥٩).

در ارتباط با «قدرت سیاسی» نیز ایشان همان دیدگاهی را دارند کـه راجـع به قدرت بیان کرده اند و در نظر ایشان سرشت قدرت از این جهت که در کجا اعمال شود، تغییر نمیکند. «قدرت مطلق» از آن خداوند است. چنین رویکردی به قدرت، غلبه نگرش عرفانی حضرت امام (س) را بـر این مـبحث آشکار میکند.

بر اساس هستی شناسانه فـلسفی و عـرفانی ایشان، وجودی جز «او» نیست و هر وجودی ظل وجود «او» است. از این رو، تنها قدرت حقیقی، قدرت لایزال الهی است و هر چیز که دعوی قدرت جـز او نـماید ضـعف محض است قدرت پیش حق تعالی است. او است مـؤثر در تـمام موجودات» (امام خمینی، ١٣٧١: ٥٣). چنین نگرشی است که هرگونه ترس و وحشت از مدعیان قدرت غیرخدایی را در نگاه ایشان زایل میکند چراکه به زعـم امـام خـمینی (س) جز قدرت خدا قدرتی نیست و اگر کسی به درک این حقیقت نـائل آمد از هیچ قدرتی جز خدا نخواهد ترسید (ر. ک. صحیفه امام، ١٣٨٧، ج ٥، ص ٣٦).

در مورد ماهیت قدرت و خیر و شر بودن آن نیز مبانی هـستی شـناسی فـلسفی و عرفانی دیدگاه ایشان بر وجوه سیاسی تفکرشان تأثیرگذار بوده است. بـه طـوریکه با توجه به تعریفی که حضرت امام (س) از قدرت داشتند و آن را متعلق به ذات اقدس الهی دانسته و ظل وجـود او بـه شـمار میآورده اند؛ قدرت به خودی خود خیر محض بوده و مایه شر یا فـسادآور نـیست (امـام خمینی، ١٣٧٦: ١٥٦). قدرت کمالی است که در شمار کمالات وجودی قرار میگیرد. در واقع، کشش انسان بـه قـدرت در درجـه اول کششی دائمی و پایان ناپذیر به ذات حق است. ولی چنین حب کمالی ممکن است به حب نـفس تـبدیل شده مایه فساد و رذایل اخلاقی شود. بنابراین نوعی نگرش خیراندیشانه به قدرت در بررسی مـاهیت قـدرت در دیدگـاه حضرت امام (س) وجود دارد که قدرت را منتسب به ذات الهی دانسته و منبع مشروعیت ساز آن نیز خـود خـداوند محسوب میشود و از این رو ایشان بر این باورند که هر نوع اعمال قدرت و حاکمیت بـاید از آنـجا سـرچشمه گرفته باشد: حضرت حق تعالی صاحب فرمان حکومت و ولایت بالذات است و این سلطنت و حکومت و ولایت از جانب کـسی بـرای خداوند تعالی قرار داده نشده است (امام خمینی، المکاسب المحرمه، ١٣٧٤، ج ٢: ١٦٠). از این رو، کسی جـز خـدا حـق حکومت بر کسی ندارد.

در این ارتباط، حضرت امام خمینی (س) که «قدرت سیاسی» را کاملا با تـکیه بـر مـبانی هستی شناختی و جهان بینی اسلامی تعریف مینمایند، مهار آن را نیز در همان چارچوب تـبیین مـیکنند. از نظر حضرت امام (س): «قدرت اگر چنانچه به دست اشخاص غیر مهذب برسد خطر دارد. قدرت خودش یک کمال است. خدای تبارک و تعالی قادر است، لکن چنانچه قدرت به دست اشخاص فاسد برسد همین کمال را به فساد می کشانند» (صحیفه امام، ١٣٨٧، ج ١٨، ص ٢٠٦). بنابراین مهذب یا مفسد بودن حاکم تعیین کننده اساسی است. مسیر جـریان قـدرت در اسلام مطابق دیدگاه حضرت امام (س) در بـستری معنوی و الهـی اسـت. جـریانی که از خداوند سرچشمه میگیرد و پس از آن مـطابق اراده الهـی در بستر پاک نبوت ادامه مییابد. پس از اتمام نبوت نیز شیعه با پذیرش عصمت امامان (ع) بـار دیگـر مسیری مطمئن برای سیر قدرت سـیاسی قائل میشود با فـرارسیدن عـصر غیبت هر چند رابطه قـدرت و امـامت قطع میشود ولی افرادی به نیابت از امام زمان (عج) اداره امور جامعه را متکفل میشوند. حـضرت امـام خمینی (س) ولی فقیه را متصل بـه هـمان جـریان پاک و مطمئن قدرت دانـسته و در ادامـه نبوت و امامت تبیین مـیکنند.

ج) مـقام و جایگاه انسان در نظام توحید محور

انسان شناسی امام خمینی (س)، در واقع بخشی از هستی شناسانه اوسـت، چـه او انسان را در کلیت هستی و به عنوان بـخش اسـاسی آن مـورد بـررسی قـرار می دهد. ایشان بـر اساس قرائت ویژه ای که از هستی دارد و بر مبنای اعتقاد به اصل توحید و بسط و گسترش آن در حرکت انسان در فـرآیندهای سـیاسی و اجتماعی، ابعاد مختلف وجودی انسان را مـورد تـوجه قـرار مـیدهند و بـا در نظر گرفتن آمـوزه هـای اسلامی، جهت به فعلیت رساندن استعدادهای او توصیه هایی را مطرح میکنند. به عبارت دیگر امام با مـطالعه انـسان شـناسی در طول هستی شناسانه آزادی و اختیار را برای انسان اثبات و انـسان را مـستعد و تـربیت پذیر مـعرفی کـرده اسـت. از نظر امام خمینی (س) همان طورکه بیان گردید، ریشه واصل همه ی عقاید، اصل توحید است.

مطابق این اصل، خالق و آفریننده جهان و همه عوالم هستی و انسان تنها ذات مقدس خـدای تعالی است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز. این اصل به ما میآموزد که انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انـسانی نـباید اطاعت کند مگر اینکه اطاعت او، اطاعت خدا باشد و بنابراین هیچ انسانی هم حق ندارد انسان های دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند و ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بـشر را مـیآموزیم که هیچ فردی حق ندارد انسانی و یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند (امام خمینی، ١٣٨٧، ج ٥: ٣٧٨).

از نظر امام انسان این قابلیت را دارد که خداوند تبارک و تعالی بر او تـجلی نـماید. این تجلی با میزان طهارت انـسان ارتـباط مستقیمی دارد. ایشان برای طهارت سه مرتبه بیان مینمایند:

الف - مرتبه اول، مرتبه طهارت و آراسته شدن به سنن الهی و مطیع اوامر حق بودن است.

ب - مرتبه دوم، متجلی شـدن بـه فضائل اخلاقی و ملکات فـاضله.

ج - و مـرتبه سوم، طهور قلبی است؛ که آن عبارت است از تسلیم نمودن قلب را به حق (امام خمینی، ١٣٧٠: ٦١). ایشان در ادامه به نتایج و آثار این سه مرتبه اشاره نموده و معتقدند بعد از طی این مراتب سه گانه، قـلب نـورانی شده و بعد از آن خود از عالم نور و تمام مملکت وجود نور و نور علی نور میگردد. و نهایتا «کار به جایی میرسد که قلب الهی لاهوتی میشود و حضرت لاهوت در تمام مراتب باطن و ظاهر تـجلی کـند» (همان). امـام با توجه به مبانی هستیشناختی خود براین باورند که انسان یک موجود جامع است و وظیفه حکومت ها و نـظام های سیاسی زمینه سازی برای رشد و تعالی انسان است. ایشان در این زمـینه مـیفرماید: «اسلام برای این انسانی که همه چیز است؛ یعنی از طبیعت تا ماورای طبیعت تا عالم الهیت مراتب دارد، اسلام تز دارد، برنامه دارد اسلام. اسلام می خواهد انسان را یک انسانی بسازد جامع؛ یعنی رشد به آن طور که هست بدهد. حظّ طبیعت دارد، رشد طبیعی به او بدهد؛ حظّ برزخیت دارد، رشد برزخیت به او بدهد؛ حظّ روحانیت دارد، رشد روحانیت به او بدهد؛ حظّ عقلانیت دارد، رشد عقلانیت به او بدهد؛ حظّ الهیت دارد، رشد الهیت به او بدهد. همه حظوظی که انسان دارد و به طور نقص است، الآن نرسیده است؛ ادیان آمده اند که این میوه نارس را رسیده اش کنند؛ این میوه ناقص را کاملش کنند» (صحیفه امام، همان، ج ٤، ص ٩).

از نظر امام (س) تمام مقاصد انبیا، برگشتن به یک کلمه است و آن «معرفت الله» ایشـان می فرماید: «اگر دعوت به عمل صالح شده است، اگر دعوت به تهذیب نفس شده است، اگر دعوت به به معارف شده است، تمام برگشتش به این است که آن نقطه اصلی را که در فطرت همه انسانها هست، حجاب را ازش بردارند تا انسان برسد به او، و او معرفت حق است، مقصد عالی همین است. » (صحیفه امام، ج ٢٠، ص ١٦-١٧).

در اندیشه سیاسی امام به تبع آنچه به عنوان مـقاصد انـبیاء ذکر میشود، معرفت الهی اصل بسیاری مهمی است. از نظر ایشان جمیع علوم شرعیه مقدمه ی معرفت الله و حصول حقیقت توحید است (امام خمینی، ١٣٧٧: ١٠-٩).

١-٢- عالم جبروت

واژه جبروت در قرآن کریم به معنی قـهاریت، عـظمت و سطوت باری تعالی آمده است (راغب اصفهانی، ١٣٨١، ج ١: ٨٥-٨٦ و طریحی، ١٣٦٧، ج ١: ٣٣٩). در احادیث و روایات اسلامی، واژه ی جبروت به کرات در معانی سطوت (مجلسی، ١٤٠٣، ج ٤٨: ٨٣)، عزت و عظمت (همان، ج ١٠: ١٠٩ و شرقاوی، ١٩٨٧، ج ٢: ١٠٥) و سطوت و کبریای خداوند (تهانوی، ١٨٦٢، ج ١: ٢٠٠) به کار رفته، اما بـر مـعنای اصـطلاحی متأخرتر به عنوان یکی از مـراتب عـالم هـستی دلالت عامی نداشته است (دارمی، ١٣٩٨، ج ٢: ١١٤).

در فلسفه و عرفان اسلامی، واژه جبروت در طی ادوار گوناگون معانی اصطلاحی خاصی یافته است. کاربرد این علوم با نظریه ای جهان شـناسانه و انـسان شـناسانه درباره ی مراتب عالم ارتباط دارد. مفهوم جبروت در دوره های اخـیر فـلسفه اسلامی -که تا حد زیادی متأثر از آراء عرفانی ابن عربی است - صورت تازه ای به خود میگیرد. عالم جبروت صریحا عالم عـقول مـجرد، عـقل فعال و عقل بالملکه نامیده میشود، با این مبنا که عقول کـلیه در مرتبه کمال، جبران نقایص از عالم اجسام میکنند (صدرالدین شیرازی، ١٣٥٤، ج ١: ٤٤٢؛ همو، ١٣٦٠، ج ١: ٥٢٥) در عالم جبروت صور اشیاء و حقایق آنها شکل مـیگیرد (هـمو، ١٣٨١، ج ٣: ٣٨٥) و هـر چه خداوند از ابتدای عالم تا انتهای آن خلق کرده است، از عقل اول (عـالم جـبروت) نشأت می یابد. از این رو، جبروت صورت قضای الهی است که «ام الکتاب» نیز خوانده میشود (همو، ١٣٤٠، ج ١: ٢٩).

امام خـمینی (س) واژه جـبروت را بـه کرات به معانی گوناگون آن در آثار خود به کار برده اند. ایشان در وجـه تـسمیه این مـرتبه از عالم هستی به جبروت دو احتمال بیان میفرمایند: «... سپس عالم جبروت است؛ یعنی عقول کـلیه کـه تـجرد از ماده و صورت داشته و کاملند و قرب به مبدأ دارد و اینکه به آنها عالم جبروت گویند یا بـه خـاطر این است که خداوند متعال نقایص آنها را جبران فرموده و یا به جهت این است کـه آنـها نـقایص مرتبه ماده خود را جبران مینمایند» (امام خمینی، ١٣٨١، ج ١: ٧٦).

حضرت امام (س)، در یک تقسیم کلی موجودات ملکوتیه را بـه دو قـسم تقسیم نموده اند. البته منظور ایشان از ملکوت در این تقسیم بندی در مقابل ملک است، یعـنی یکـ مـعنای عامی از ملکوت را مدنظر قرار میدهند. ایشان در توضیح این تقسیم بندی میفرماید: «یکی آنکه تعلق به عـالم اجـسام ندارد، نه تعلق طولی و نه تعلق تدبیری و دیگر آنکه به یکی از این دو وجـه تـعلق داشـته باشد».

ایشان سپس به بیان انواع دسته اول پرداخته اند: «وظایفه اولی دو قسمند، یک قسم آنان که بـه آنـها مـلائکه مهیمه میگویند و آنها آنانند که مستغرق در جمال جمیل و متحیر در ذات جلیل میباشند و از دیگـر خـلایق غافل و به دیگر موجودات توجه ندارند. قسم دوم، آنان هستند که خدای تعالی آنها را وسایل رحـمت وجـود خود قرار داده و آنها مبادی سلسله موجودات و غایت اشواق آنها هستند، این طـایفه را اهـل جبروت گویند و مقدم و رئیس آنها «روح اعظم» اسـت» (امـام خـمینی، ١٣٧٠: ٣٣٩-٣٤٠).

از ویژگیهای عالم جبروت این است که نزول و صـعود بـه آن معنی که در عالم ماده برای ماده و مادیات وجود دارد برای آنها محال میباشد. زیرا امـور مـجرد از لوازم اجسام مبری و منزه هـستند؛ تـنزل آنها بـه طـریق تـمثل ملکوتی یا ملکی میباشد.

از نظر ایشان این تـمثل بـرای اولیاء و انسان های کامل نیز ممکن است. ایشان معتقدند شرط تمثل جبروتی و مـلکوتی بـرای انسان ها پس از خروج انسان از تعلقات و وابـستگیهای بشری و تناسب او با آن عـوالم امـکان پذیراست (همان) همچنین معتقدند مـادامی کـه نفس آدمی به تدبیر امور دنیوی اشتغال داشته و غرق در ماده و مادیات باشد از عـوالم بـالاتر غافل خواهد بود و لذا ممکن نـیست، این مـشاهدات یا تـمثلات برای او حاصل شـود. از نـظر امام گاهی با اشـاره یکـی از اولیاء الهی برای نفس انصرافی از این عالم حاصل شده و به قدر لیاقت از عوالم غیب ادراکی مـعنوی یا صـوری به دست میآید و گاهی نیز بـه واسـطه بعضی از امـور بـرای نـفس انصرافی از طبیعت حاصل شـده و نمونه ای از عالم غیب ادراک میگردد (همان، 343)

در اندیشه سیاسی امام خمینی (س) این مرتبه از مراتب هستی که در زبان دین عـالم فـرشتگان نیز نامیده می شود، تأثیر بـه سـزایی در امـدادهای غـیبی الهـی دارند. ایشان در شـشم اسـفند ماه سال ١٣٥٧ پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در جمع علاقه مندان انقلاب اسلامی در کویت با اشاره به امدادهای غـیبی در پیروزی انـقلاب و نـقش فرشتگان الهی (عالم جبروت) میفرماید: «شما هـم اتـکال بـه خـدا کـنید تـا جبرئیل امین پشت سر شما با شما همراه باشد، فرشتگان با شما همراه باشند» (صحیفه امام، ج ٦، ص ٢٣٤) و یا ٣١ فروردین ١٣٥٨ در مورد نقش اسلام در پیروزی مسلمان ها این گونه میگویند: «تعلیمات انبیا و تعلیم نبی اکرم- صلی الله علیه و آله و سلم- این است که با قدرتهای معنوی، شما می توانید پیش ببرید. آن قوه های معنوی که پشت سر مسلمین بود و ملائکة الله که قدرت معنوی بود موجب شد که مسلمین در کمتر از نیم قرن بر همه معموره دنیا سلطه پیدا کنند. ما باید از تاریخ عبرت بگیریم. » (همان، ج ٧، ص ٦٧) از نظر امام «ملائکه الله» به اذن خداوند و با امدادهای غیبی وظیفه پاسداری و مراقبت از انقلاب و نـظام را بـر عهده دارند (ر. ک: همان، ج، ص ٣٧١). ایشان در پیام تبریک خود به مناسبت پیروزی رزمندگان در آغاز عملیات فتح المبین میفرماید: «مبارک باد بر شما عزیزان افتخارآفرین پیروزی بزرگی را که با یاری ملائکة الله و نصرت ملکوت اعلی نصیب اسلام و کشور عزیز ایران، کشور بقیة الله الاعظم- ارواحنا له الفداء- نمودید. » (همان، ج ١٦، ص ١٤٢). از نظر حضرت امام (س) هم در پیروزی انقلاب و هم در طول جنگ تحمیلی امدادهای غـیبی خـداوند از طریق ملائکه حامی مـا بـوده است. این مطلب به خوبی بیانگر رابطه و پیوند هستی شناسی ایشان با اندیشه سیاسی آن بزرگوار است.

١-٣- عالم ملکوت

در سلسله مراتب هستی از نگاه امام پس از عالم جبروت، عالم نفوس است که به آن عالم مـلکوت هـم میگویند. این عالم عاری از ماده ولی متعلق به آن است. از نظر ایشان این عالم ملکوت نفوس کلیه است که به آن ملکوت اعلی میگویند (امام خمینی، ١٣٨١، ج ١: ٧٢).

به اعتقاد امام خمینی (س) عالم ملکوت شامل ملکوت اعـلی (عـالم نفوس کـلیه) عالم قیامت و عالم ملکوت اسفل (مثل معلقه و عالم قبر) است (١٣٧٠: ٩٦).

١-٤- عالم ناسوت

آخرین مرتبه از مراتب هستی از نـگاه امام خمینی (س) عالم طبیعت یا ناسوت است. این عالم، عالم شهود و حضور بـوده و آخـرین درجـه ی آن، هیولی است که صرف القوه و وجود ضعیف است (١٣٨١، ج ١: ٧٢). امام همانند سایر حکمای صدرایی بر این باورند که عـالم نـاسوت محاط با عوالم بالاتر بوده و در قوس نزولی عوالم هستی به عالم ناسوت خـتم مـیشود (هـمان، ج ١: ٧٧).

در نگاه هستی شناسانه امام (س) انسان تنها موجودی است که جامع همه ی مراتب عینی و مثالی و حـسی است و تمام عوالم غیب و شهادت و هر چه در آنهاست در وجود او پیچیده و نهان است (امـام خمینی، ١٣٧٦: ٣٤-٣٥).

در اندیشه سیاسی امـام خـمینی (س) انسان دارای وجودی گسترده است یعنی این قابلیت برای او وجود داردکه که بتواند با کسب کمالات و طی مدارج به عوالم دیگر صعود نماید. کما اینکه نبی مکرم اسلام (ص) در شب معراج عوالم هستی را در نـوردیدند. وجود نازنین پیامبر (ص) با ملکیان، ملکی، با ملکوتیان ملکوتی و با جبروتیان جبروتی بود. این مطلب بدین معناست که این مقام بالقوه برای آدمی امکان پذیر است و در اثر تربیت و تزکیه برای دیگران هم حاصل مـیگردد (هـمان). رسالت بزرگ پیامبران و اولیا و اوصیا این است که با فراهم آوردن شرایط و مقدمات زمینه رشد و تعالی انسان را فراهم آورند. امام (س) با بنیان گذاری نظام ارزشمند اسلامی درصدد فراهم آوردن زمینه چنین امری بـودند.

تـقسیم عالم به ملک و ملکوت، غیب و شهود

یکی دیگر از تقسیمات عالم، تقسیم آن به عالم دنیا و آخرت و ملک و ملکوت میباشد. از نگاه حضرت امام عالم دنیا یا عالم ملک با عالم ملکوت یا آخـرت بـه هیچ وجه قابل قیاس نمیباشد.

ایشان در این زمینه میفرماید: «ای عزیز، اوضاع عالم آخرت را با این عالم قیاس مکن که این عالم را گنجایش ظهور یکی از نعمت ها و نقمت های آن عالم نـیست. این عـالم بـا همه پهناوری آسمان ها و عـوالمش گـنجایش ظـهور پرده ای از پرده های ملکوت سفلی، که عالم قبر هم از همان است، ندارد، چه رسد به ملکوت اعلی که عالم قیامت نمونه آن اسـت» (امـام خـمینی، ١٣٧٦: ٩٦) از نظر ایشان تمامی عظمت ها و جلال و کبریاها در عـالم مـلک جلوه ای از عظمت عالم ملکوت است که تنزل کرده است (همان، ١٢٤).

البته این تقسیم در عرض تقسیم عوالم به سه یا چهار عـالم نـیست، بـلکه در یک تقسیم بندی میتوان عوالم را به سه یا چهار مرتبه تقسیم نـمود و در تقسیم بندی دیگر عالم ملکوت و جبروت را در مقابل عالم ملک در یک معنی به عالم ملکوت نام گذاری نمود. و یا در مقابل عـالم شـهود، مـابقی عوالم را عالم غیب نامید. حضرت امام (س) در آثار گوناگون خود به تـمامی اینـ تقسیمات اشاره نموده و با نگاه از زوایای گوناگون مصطلحات گوناگونی را به کار گرفته است. توجه به عالم غـیب در انـدیشه سـیاسی از جایگاه خاصی برخوردار است. نگاه امام (س) به عالم و آدم، نگاه زمینی و نـاشی از تـفسیرهای خـود بنیاد انسان از عالم و آدم نیست. اندازه ای که امام (س) برای عالم وجود قائل است، محدود بـه عـالم مـاده نیست؛ بلکه نگاه او به عالم علاوه بر جهان مادی، جهان غیب را نیز شامل مـیشود. ایشـان در مورد انقلاب اسلامی و پیروزی آن در وصیتنامه خود به وحدت غیب و شهود که حاصل آن پیروزی و تـحقق این انـقلاب بـوده، اشاره دارد که «این انقلاب بزرگ... با تأییدات غیبی الهی پیروز گردید. » (صحیفه امام، ج ٢١، ص ٤٠١).

نتیجه گیری

١- اندیشه سیاسی امـام خـمینی (س) به طور طبیعی از مبانی هستی شناسانه، معرفت شناسی و انسان شناسی ایشان تأثیر پذیرفته اسـت. هستی شناسانه امـام خمینی (س) به عنوان یک فرد مسلمان، منطبق بر اصول و موازین دینی و اسلامی و متأثر از اندیشه هـای فـلسفی، عرفانی و فقهی ایشان است. ایشان از حیث هستی شناسانه، پیرو حکمت متعالیه و قائل به اصـالت و تـشکیک وجـود میباشد. لذا اندیشه سیاسی ایشان مبتنی بر سیاست متعالیه است.

٢- اساس و بنیان نگرش هستی شناسانه امام خـمینی (س) را خـدا مـحوری تشکیل میدهد. توحید محور اصلی هستی شناسی امام (س) و بنیاد جهان هستی است و ریشـه و اصـل همه ی اعتقادات او را در تمام ابعاد معرفت و اندیشه تشکیل میدهد. لذا به همان صورت که در هستی شناسانه امام اصل تـوحید مـلاک قرار گرفته، برای سایر معارف و اندیشه های ایشان نیز توحید به عـنوان مـلاک و معیار میباشد. بر همین اساس اندیشه سـیاسی مـعظم له نـیز به طور کامل برآمده از آن اندیشه تـوحیدی نـاب بوده و توحیدمدار میباشد. از نظر ایشان خداوند دارای حاکمیت و ولایت مطلقه است و این ولایت به صورت طولی بـا اذن الهـی به پیامبران و از طریق پیامبر خـاتم بـه اوصیای ایشـان افـاضه مـیگردد. و در دوران غیبت امام معصوم حق فقیه جـامع الشـرایط است.

٣- در اندیشه سیاسی امام خمینی (س) توکل به خداوند از جایگاه بالایی برخوردار اسـت. از نـظر ایشان توکل به خدای تعالی یکـی از فروع توحید و ایمان اسـت. امـام خمینی (س) با تکیه بر مـعارف اسـلامی و اندیشه ناب توحیدی، انقلابی را پایه ریزی کرد که از شگفت انگیزترین حوادث تاریخ اسلام به شـمار مـیآید. این انقلاب، سبب سرنگونی رژیمی شـد کـه ریشـه دو هزار و پانصد سـاله داشـت. بدون شک، این موفقیت جـز بـا توکل به پروردگار ممکن نبود. ایشان همه پیروزیها را از خدا می دانست.

٤- مسئله دیگری که بـا تـکیه بر مبانی هستیشناختی فلسفی امام در شـکل گـیری اندیشه سـیاسی ایشـان مـؤثر واقع شده مفهوم قـدرت است. به زعم امام خمینی (س) جز قدرت خدا قدرتی نیست و اگر کسی به درک این حـقیقت نـائل آمد از هیچ قدرتی جز خدا نـخواهد تـرسید.

٥- انـسان شـناسی امـام خمینی (س)، در واقع بـخشی از هستی شناسانه اوست، چه او انسان را در کلیت هستی و به عنوان بخش اساسی آن مورد بررسی قرار میدهد. ایشان بر اسـاس قـرائت ویژه ای کـه از هستی دارد و بر مبنای اعتقاد به اصل تـوحید و بـسط و گـسترش آنـ در حـرکت انـسان در فرآیندهای سیاسی و اجتماعی، ابعاد مختلف وجودی انسان را مورد توجه قرار میدهند و با در نظر گرفتن آموزه های اسلامی، جهت به فعلیت رساندن استعدادهای او توصیه هایی را مطرح میکنند. بـه عبارت دیگر امام با مطالعه انسان شناسی در طول هستی شناسانه آزادی و اختیار را برای انسان اثبات و انسان را مستعد و تربیت پذیر معرفی کرده است. به همین سبب در اندیشه سیاسی ایشان مردم سالاری دینی به مـعنای واقـع کلمه تبلور مییابد.

٦- در اندیشه سیاسی امام خمینی (س) عالم جبروت که از مراتب هستی است و در زبان دین عالم فرشتگان نیز نامیده میشود تأثیر به سزایی در امدادهای غیبی الهی دارند. از نظر ایشان هـم در پیروزی انـقلاب و هم در طول جنگ تحمیلی امدادهای غیبی خداوند از طریق ملائکه حامی ما بوده است. این مطلب به خوبی بیانگر رابطه و پیوند هستی شناسانه ایشان با انـدیشه سـیاسی آن بزرگوار است.

منابع

- قرآن کـریم.

- ابـن سینا (١٣٧٧)، رساله الحدود، تهران: انتشارات سروش.

- اردبیلی، عبدالغنی (١٣٨١)، تقریرات فلسفه (دروس فلسفه امام خمینی (س)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س).

- اشتراوس، لئو (١٣٨١)، فلسفه سـیاسی چـیست ؟، تهران: شرکت انتشارات عـلمی و فـرهنگی.

- التهانوی، محمدعلی (١٩٦٧)، کشاف اصطلاحات الفنون، تهران: خیام و شرکاء.

- آشتیانی، سیدجلال الدین (١٣٧٨)، نقدی بر تهافت الفلاسفۀ غزالی، قم: بوستان کتاب.

- آشتیانی، سیدجلال الدین (١٣٨٥)، در حکمت و معرفت، به کوشش حسن جمشیدی، تهران: پژوهشگاه فـرهنگ و انـدیشه اسلامی.

- بشیریه، حسین (١٣٧٦)، تاریخ اندیشه سیاسی در قرن بیستم، تهران: نشر نی.

- جمشیدی، محمدحسین (١٣٨٨)، اندیشه سیاسی امام خمینی، تهران: پژوهشکده امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی.

- جوادی آملی، عبدالله (١٣٧٥)، بنیان مرصوص، قم: مـرکز نـشر اسراء.

- جـوادی آملی، عبدالله (١٣٨٧)، رازهای نماز، قم: مرکز نشر اسراء.

- حائری یزدی، مهدی (١٣٨٤)، جستارهای فلسفی (مجموعه مقالات)، به کوشش عـبدالله نصری، تهران: مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران.

- حسن زاده آملی، حسن (١٣٧٢)، هزار و یکـ کـلمه، قـم: بوستان کتاب.

- حسن زاده آملی، حسن (١٣٧٨)، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

- خمینی، سید روح الله [امـام ] (١٣٦٩)، سـر الصلوة، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س).

- خمینی، سید روح الله [امام ] (١٣٧٠)، آداب الصلوة، تـهران: مـؤسسه تـنظیم و نشر آثار امام خمینی (س).

- خمینی، سید روح الله [امام ] (١٣٧١)، چهل حدیث، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امـام خمینی (س).

- خمینی، سید روح الله [امام ] (١٣٧٢)، مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امـام خمینی (س).

- خمینی، سید روح اللهـ [امـام ] (١٣٧٤)، شرح دعاء السحر، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س).

- خمینی، سید روح الله [امام ] (١٣٧٥)، تفسیر سورة حمد، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س).

- خمینی، سید روح الله [امام ] (١٣٧٦)، شرح دعای سـحر، ترجمه سیداحمد فهری، تهران: انتشارات فیض کاشانی.

- خمینی، سید روح الله [امام ] (١٣٧٧)، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س).

- خمینی، سید روح الله [امام ] (بی تا)، کشف اسرار، قم: انـتشارات مـصطفوی.

- خوارزمی، تاج الدین حسین بن حسن (١٣٨٢)، شرح فصوص الحکم، تهران: انتشارات مولی.

- راغب اصفهانی، حسین بن محمد (١٣٨١ ق)، المفردات فی غریب القرآن، مصر: قاهره.

- شرقاوی، حسن (١٩٨٧)، معجم الفاظ الصوفیه، مصر: قاهره.

- صـدرالدین شـیرازی، محمد (١٣٤٠)، المظاهر الالهیه، مشهد: دانشگاه فردوسی.

- صدرالدین شیرازی، محمد (١٣٥٤)، المبدأ و المعاد، به کوشش جلال الدین آشتیانی، تهران: انجمن فلسفه ایران.

- صدرالدین شیرازی، محمد (١٣٦٠)، الشواهد الربوبیه، به کوشش جلال الدین آشتیانی، تهران: نـشر دانـشگاهی.

پژوهشنامه انقلاب اسلامی» زمستان 1395، سال ششم - شماره 4 (صفحه 67)

- صدرالدین شیرازی، محمد (١٣٨١ق)، الاسفارالعقلیه الاربعه، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی.

- طباطبایی، سید محمدحسین (١٣٧٥)، رسایل توحیدی، ترجمه علی شیروانی، تهران: انتشارات الزهراء.

- طریحی، فخرالدین (١٣٦٧)، مجمع البحرین، تهران: دفتر نشر فـرهنگ اسـلامی.

- فـنایی اشکوری، محمد (١٣٨٩)، مقدمه ای بر فـلسفه اسـلامی مـعاصر، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.

- کاشانی، عبدالرزق (١٣٧٠)، شرح فصوص الحکم، قم: انتشارات بیدار.

- مجلسی، محمدباقر (١٤٠٣)، بحار الانوار، بیروت: دارالحیاء التـراث العـرب.

- مـطهری، مرتضی (١٣٧١)، مجموعه آثار، مجلد٦، تهران: انتشارات صدرا.

- مـقیمی، غـلامحسین (١٣٧٨)، مبادی و مبانی اندیشه سیاسی امام خمینی قدس سره، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (س)، ماهنامه معرفت، شماره ١٣٨، خرداد، سال ١٨، صـص ٧٥ -٨٧.

- مـؤسسه تـنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) (١٣٧٨)، صحیفه امام (مجموعه) ٢٣ جلدی، تهران: مـؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س).

آدرس ثابت: 1240180https:  /  / www. noormags. ir / view / fa / articlepage /

مقالات مرتبط

هستی شناسی قدسی در اساطیر

نوآوری های قانون حمایت خانواده مصوب 1391 در زمینة مقررات شکلی مرتبط با دعاوی خانوادگی

الگوی مدیریت بحران سیاسی در سیره امام خمینی (س)

جهانی شدن و چالش مشارکت سیاسی در جمهوری اسلامی ایران

محدودیتها و امکانات توسعه سیاسی جمهوری اسلامی ایران در قرن 21

تأملی کوتاه در مقایسه هستی شناسی ابن سینا و شیخ اشراق

علوم قرآنی از دیدگاه آیت الله معرفت

وجه تسمیه ماههای قمری

انسان کامل از دیدگاه انسان کامل

نیم نگاهی به هستی شناسی فلسفی

مبانی نظری هستی شناسی حکمت سیاسی متعالیه

علل تداوم رژیم سیاسی جمهوری اسلامی ایران

عناوین مشابه

مبانی انسان شناسی در اندیشه سیاسی امام خمینی (س)

مبانی، نتایج و تمایزات روش شناسی اصولی اندیشه سیاسی امام خمینی

نگرشی بر مبانی قرآنی اندیشه سیاسی امام خمینی (س)

تأملی در مبانی اندیشه سیاسی امام خمینی (س)

معرفت شناسی بنیان های برزیستن در اندیشه سیاسی امام خمینی (س)

مبانی کلامی ولایت فقیه در اندیشه سیاسی امام خمینی (س)

تأملی در روش شناسی مطالعه اندیشه سیاسی امام خمینی (س)

شناسایی مبانی نظری گفتمان اسلامی توسعه با محوریت آموزه های دینی و اندیشه های سیاسی امام خمینی ره

مبانی نظری پیوند آرمان ها و واقعیت ها در اندیشه سیاسی امام خمینی (س) مطالعه موردی: سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران

بررسی رابطه ی معرفت شناسی و اندیشه ی سیاسی امام خمینی (س) با تأکید بر اصل ولایت فقیه

. انتهای پیام /*