پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۵۹۴/ سیدعلی قاضی عسگر:

در باره مسئولیت اجتماعی روحانیت، به لحاظ آنکه وارث رسول خدا و علماء هستند و همگان روحانیت را در اوج مسندهای این نظام دیده اند و می بینند، مسئولیت های مهمی قابل ذکر است که در ادامه به چند مورد آنها اشاره می شود:  

 اولین مسئولیت همان بحث «نهضت اخلاقی و تربیت نفوس» است که با تعبیر «یُزَکِّیهِمْ» در قرآن آمده و در روایات هم با عبارات مختلف نقل شده است که «إنما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق». اساسا هدف دین توسعه معنوی و گسترش معنویت در جامعه است؛ رشد دادن مردم، نزدیک کردن آنها به خدا و در نتیجه در پرتو این مهذّب شدن بتوانند زندگی خوبی را برای خودشان و دیگران رقم بزنند.

موضوع دوم مسأله تعلیم است و این تعبیر در جاهای دیگر هم آمده است که «إنَّما بُعِثتُ مُعَلِّما»؛ یعنی من آمده ام تا علم و حکمت را به مردم بیاموزم. بعضی دانش ها هرگز از طریق بشر و تجربه بشری به دست آمدنی نیست اما در دین به لحاظ ارتباط پیامبر با خداوند چیزهایی را می تواند به بشر بیاموزد که از راه های دیگر دست نیافتنی است.

محور سوم مسأله «توسعه عدالت و ایجاد قسط و عدل» در جامعه است. پیامبر بستر ایجاد می کند، مردم را مهذّب می کند، علم و دانش به آنها می آموزد، در پرتو این تعالیم نورانی انسان های تربیت شده هستند که بستر را برای ایجاد عدالت در جامعه فراهم می کنند. یعنی چنین کاری باید به دست مردم رقم بخورد و انجام شود.

نکته چهارم مسأله «توسعه آزادی ها» است. آیه ۱۵۷ سوره اعراف می فرماید «وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ». وظیفه پیامبر این است که زنجیرهای اسارت و بردگی را از گردن و دست و پای مردم باز و مردم را آزاد کند. اساسا منطق اسلام این است که «لَاتَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللّهُ حُرّاً». خدا انسان را آزاد آفریده و نباید برده دیگری شود و توسعه آزادی ها هم به حدی است که شما در نهج البلاغه می خوانید «لن تُقَدَّسَ اُمّةٌ لا یُؤخَذُ للضَّعیفِ فیها حَقُّهُ مِن القَوِیِّ غیرَ مُتَعتَعٍ». یعنی ملتی که نتواند بدون ترس و لکنت زبان حق مظلوم را از ظالم بگیرد، هرگز به سعادت نخواهد رسید.

در ابتدای اسلام هم آزادی بیان و انواع آزادی هایی که در آن عصر متصور بوده، زمان حکومت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) اتفاق افتاد و جامعه توانست به رشد یافتگی خوبی هم برسد. آنچه بشارت هم به ما می دهند در حکومت امام عصر(عج) این است که همین اتفاق خواهد افتاد.

محور پنجم «مقابله با بدعت ها و کج روی ها» است که موجب می شود مردم از راه راست منحرف شوند. «وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ». همیشه به ما می گویند راه مستقیم یک راه بیشتر نیست. آن هم پیروی از پیامبر(ص) و دستورات ایشان است؛ و خودشان هم فرمودند همه چیز را از من بگیرید. «لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللهِ اُسوَةٌ حَسَنَة»؛ من را الگو قرار بدهید، پیرو من باشید و دنبال من حرکت کنید.

طبیعتا اینجا وظیفه پیامبر(ص) و علما است که «إِذَا ظَهَرَتِ اَلْبِدَعُ فِی أُمَّتِی فَلْیُظْهِرِ اَلْعَالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ یَفْعَلْ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ». آن جایی که کج اندیشان به دنبال انحراف در دین بر می آیند و می خواهند پیرایه به دین ببندند، وظیفه عالمان و فرهیختگان جامعه این است که در مقابل این بدعت ها و کج روی ها بایستند و نگذارند مردم به انحراف کشیده شوند. دوره امام زمان(عج) شرایط به گونه ای می شود که وقتی ایشان اسلام را عرضه می کنند می فرمایند «یاتی بدین جدید». تصور می کنند امام زمان(عج) دین جدیدی را آورده در حالی که همان دین پیامبر(ص) است و دین جدید نیست. اساسا منطق اسلام این است که «لَاتَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللّهُ حُرّاً». خدا انسان را آزاد آفریده و نباید برده دیگری شود

موضوع ششم «مقابله با ظلم و ستم» در جامعه است. امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) وقتی به امامت ظاهری رسیدند و مردم به صحنه آمدند، برای مردم خطبه خواندند « لَولا حُضُورُ الحاضِرِ، و قِیامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ الناصِرِ، و ما أخَذَ اللّه ُ عَلَی العُلَماءِ أن لا یُقارُّوا علی کِظَّةِ ظالِمٍ، و لا سَغَبِ مَظلومٍ ، لأَلقَیتُ حَبلَها علی غاربِهِا». خدا از عالمان پیمان گرفته در مقابل شکم خوارگی ظالم بایستند و از مظلوم دفاع کنند.

آخرین موضوع «بیان معارف دینی» است. «یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ». باید حلال و حرام خدا را هم به مردم بگویند و دین را به مردم بیاموزند. اینها جزو وظایف پیامبر آمده و ما هم می گوییم پیامبران درهم و دینار از خودشان بر جای نمی گذارند؛ آنچه به ارث می گذارند همین ها است و طبیعتا از آنجا که علما وارث پیامبران هستند، باید در همه زمان ها با این وظایف به جامعه بیایند و همین مطالب را دنبال کنند.

با نگاهی که امام به ما آموختند و تعلیم دادند، روحانیت اگر می خواهد درست جامعه را مدیریت کند و دچار مشکل نشود، باید این محورها را جلوی خودش بگذارد و مورد به مورد در جامعه پیاده کند. البته اینها لوازمی دارد و باید به لوازم آن هم ملتزم بود. اولینش این است که ما باید اسلام را درست معرفی کنیم. امروز چقدر در رابطه با معرفی اسلام و مبانی دینی مشکل داریم؟ گاهی از زبان من یک سخن می شنوند و از زبان فلان آقا یک سخن می شنوند. یعنی همین اسلام واحد را ما ده ها گونه به مردم معرفی می کنیم

یک اسلام با تحجر سازگار نبوده و اسلام انقلابی ضد تحجر است. از سوی دیگر شما می بینید که خود ائمه(ع) ما هم فرموده اند چیزهایی را به مردم نگویید که باعث نفرتشان از دین و رهبران دینی شود؛ مطالب را طوری بیان کنید که برای ما علاقه مند جذب کنید. همیشه توصیه امام همین بود و خودشان هم رعایت و مردم را هدایت می کردند.

به شرق و غرب عالم بنگرید، چه چیزی برای ارائه به بشریت دارند؟! از مسیحی ها سؤال کنید که شما برای اداره زندگی بشر، نظام خانواده، محیط زیست و یا حقوق بشر چه چیزی دارید؟! اما وقتی به آغوش اسلام می آیید می بینید تمام موازین فقهی ما بیانگر همین ویژگی ها است. نکته دوم اینکه همیشه امام به «ساده زیستی» توصیه می کردند. برای اینکه روحانیت اگر بخواهد در نظام حکمرانی موفق باشد، باید رفاه را برای مردم بخواهد اما خودش مثل امامان و پیشوایان در فقر و محرومیت به سر ببرد. اگر مردم دیدند روحانی در رفاه است و اشرافی زندگی می کند، از او گریزان می شوند؛ حق هم دارند. چون در روایات خود ما است که اگر دیدید روحانی تمایل به دنیا و قدرت داشت، از او پرهیز کنید و کنار او نباشید.

چقدر در روایات ما «حب ریاست» مورد مذمت مورد نکوهش قرار گرفته است؟ چون کسی که دنبال ریاست می رود نمی تواند پیشوا و راهنمای خوبی برای مردم باشد؛ در صحنه های خطرناک لغزش پیدا می کند و جمع کثیری را هم دنبال خودش منحرف می کند.

خود ائمه(ع) ما هم فرموده اند چیزهایی را به مردم نگویید که باعث نفرتشان از دین و رهبران دینی شود؛ مطالب را طوری بیان کنید که برای ما علاقه مند جذب کنید. همیشه توصیه امام همین بود و خودشان هم رعایت و مردم را هدایت می کردند.

خیلی ها آمدند و از امام خواستند که حسینیه جماران را سنگ مرر کنند و می گفتند خیلی ها به اینجا می آیند ولی امام اجازه ندادند. چون می خواستند ثابت کنند الآن بعد از ۱۴۰۰ سال می شود طبق شیوه امیرالمؤمنین(ع) حکومت دینی برپا و مردم را اداره کرد. تا آخر عمرشان هم دیدید یک خانه محقر در قم داشتند؛ که الآن در اختیار دفتر مقام معظم رهبری است؛ و مقداری فرش و لوازم خانه که ارثیه همسرشان بود. ثابت کردند که بعد از ۱۴۰۰ سال می شود با ساده زیستی زندگی کرد. اینها الگوهای ما در یک نظام حاکمیت اسلامی و حکمرانی اسلامی است.

بحث مهم دیگر «عالم به زمان بودن» است. امام همیشه آینده را می دید که بخشی مربوط به مقام معنوی و عرفانی امام و بخش دیگری مربوط به درایت ایشان بود. یک نمونه همان قضیه ای بود که در ماجرای مارکسیست ها اتفاق افتاد. یادم هست آن موقع شرایط ما در جبهه ها خیلی سخت بود و عده ای فکر کردند ما داریم شکست می خوریم. در اوج چنین حرکتی، دیدند امام برای مذاکره با گورباچف هیأتی را به شوروی فرستاد و نوشت که من صدای شکسته شدن استخوان های مارکسیست را می شنوم.

حضرت امام جلوتر از زمان حرکت می کرد. در روایات ما آمده که اگر یک روحانی می خواهد در نظام حکمرانی موفق شود باید «عالم به زمان» باشد؛ دنیا را بشناسد و سیاست های دنیا را بداند؛ توطئه های مستکبران را بداند و اقتصاد بین المللی را بشناسد. صحیفه امام را مکرر و با دقت بخوانید؛ واقعا اعتقاد دارم اندیشه های امام باید در مدارس و دانشگاه های ما تدریس شود.

نکته مهم دیگر «توجه به نسل جوان» است. همه اینها برگرفته از اسناد بالادستی دینی ما است که اگر ما می خواهیم در نظام حکمرانی موفق شویم باید روی نسل جوان سرمایه گذاری کنیم؛ نیازهای آنها را بشناسیم، پاسخ سؤالات  و شبهاتشان را بدهیم و ذهنیت اینها را برای امید به آینده فراهم کنیم. اگر این کار را نکنیم، قطعا گرفتار عکس العمل ها خواهیم شد و باید جوابگو باشیم.

هیچگاه نمی شود جلوی اندیشه را گرفت. ما با زور نمی توانیم جلوی اندیشه را بگیریم؛ این مخفی می شود و تبعاتش برای جامعه خطرناک تر است. ابن ابی العوجاء زمان امام صادق(ع) در کنار مسجد علیه خدا حرف می زند. مفضل خیلی ناراحت و عصبانی شد؛ خدمت امام صادق(ع) عرض کرد که چه کار کنیم؟ امام فرمودند شما دینتان را حفظ کنید. گفت اجازه دارم بحث کنم؟ فرمود بحث برای حشام بن حکم است. اگر می خواهیم حکمرانی ما اسلامی باشد ناچار هستیم به این مسائل توجه کنیم. اگر ما می خواهیم در نظام حکمرانی موفق شویم باید روی نسل جوان سرمایه گذاری کنیم

 قرآن رسما به ما می گوید «إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» و یک جای دیگر می فرماید «وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا»؛ یعنی شما برگردید ما هم بر می گردیم. حدود ۱۸ مورد را در آیات و روایات پیدا کردم که ویرانگر یک جامعه دینی و اسلامی است. اگر رهبری با امیرالمؤمنین(ع) هم باشد همین اتفاقات می افتد. یکی از این مورد «سوء مدیریت» است. روایت رسما به ما می گوید «سُوءُ التَّدبیرِ سَبَبُ التَّدمیرِ»؛ یعنی سوء مدیریت باعث فروپاشی جامعه است. دومین مورد «اختلاف» است و می فرماید «اِخْتَلَفُوا فَهَلَکُوا»؛ اقوام گذشته به خاطر ایجاد اختلاف نابود شدند.

مورد سوم بحث «گناه» است؛ توسعه گناه در جامعه عامل فروپاشی است. وقتی گناه توسعه پیدا کرد، آن جامعه به سمت فروپاشی می رود. موارد دیگر هم هست که از ذکر آنها پرهیز می کنم از جمله اینکه امیرالمؤمنین(ع) قسم جلاله می خورد دارم می بینم روزی را که معاویه و سربازانش بر شما مسلط خواهند شد. چه اتفاقی افتاده است؟ «بمَعْصِیَتِکُمْ إِمَامَکُمْ فِی الْحَقِّ وَ طَاعَتِهِمْ إِمَامَهُمْ فِی الْبَاطِلِ». «بصَلَاحِهِمْ فِی بلَادهِمْ وَ فَسَادکُمْ». اینها قابل توجه است و اگر حواسمان به این چیزها نباشد به شدت آسیب می بینیم.

 

. انتهای پیام /*