پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۶۳۳/ 

سی و یکم خرداد ماه سال ۶۰ هجری بود اما نه هجری قمری که هجری شمسی، کربلا نبود که دهلاویه بود، عون و جعفر نبودند که احمد مقدم پور و حدادی بودند. نیزه و شمشیر نبود که توپ بود و خمپاره. هنگامه نماز نبود که سرکشی از جبهه نبرد بود. خمپاره که آمد هر دو را در همان لحظه اول با خود برد اما سهم آقا مصطفی یعنی فرمانده ای که نیروهایش حائلش شده بودند تا مبادا زخمی بر جانش نشیند، ترکشی ریز بود که ساعاتی بعد او را مهمان عون و جعفر کرد تا به رسم ادب او را خدمت سالار شهیدان برند.

چمران ساعتی پیش گفته بود: «خدا رستمی را دوست داشت و برد و اگر ما را هم دوست داشته باشد، می‌برد». رستمی فرمانده دهلاویه بود و سحرگاه به شهادت رسیده بود و حالا او هم به جمع مستقبلین از چمران پیوسته بود.

پیام به حاج آقا روح الله رسید. آن روزها دیگر چند سالی بود که امام صدایش می کردند چرا که مقتدا بود و رهبر. دل تنگی اش برای چمران هزار باره شد اما حضرت روح الله چون کوهی بود استوارتر از دماوند. در دلش به چمران آفرین گفت و بر لبش ذکر انا لله و انا الیه راجعون نقش می بست. چند ساعتی گذشت و تابستانی سرشار از اتفاقات ریز و درشت خود نمایی کرد. امام دست به قلم برد و خطاب به ملت ایران و لبنان که همه چمران را از خود می دانستند، در فراقش اینگونه نوشت (متن پیام امام):

"بسم اللّه‌ الرحمن الرحیم

انا للّه‌ و انا الیه راجعون

شهادت انسان‌ ساز سردار پر افتخار اسلام و مجاهد بیدار و متعهد راه تعالی و پیوستن به ملأ اعلی، دکتر مصطفی چمران را به پیشگاه ولی‌عصر ـ ارواحنا فداه ـ تسلیت و تبریک عرض می‌ کنم.

تسلیت از آن رو که ملت شهیدپرور ما سربازی را از دست داد که در جبهه‌ های نبرد با باطل، چه در لبنان و چه در ایران حماسه می‌ آفرید و سرلوحۀ مرام او اسلام عزیز و پیروزی حق بر باطل بود. او جنگجویی پرهیزکار و معلمی متعهد بود که کشور اسلامی ما به او و امثال او احتیاج مبرم داشت. و تبریک از آن رو که اسلام بزرگ چنین فرزندانی تقدیم ملت ها و توده‌ های مستضعف می‌ کند و سردارانی همچون او در دامن تربیت خود پرورش می‌ دهد. مگر چنین نیست که زندگی عقیده و جهاد در راه آن است.

چمران عزیز با عقیدۀ پاک خالص غیر وابسته به دستجات و گروه های سیاسی و عقیده به هدف بزرگ الهی، جهاد را در راه آن از آغاز زندگی شروع و با آن ختم کرد.[۱] او در حیات با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید.

هنر آن است که بی‌هیاهوهای سیاسی و خودنمایی های شیطانی برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند نه هوی، و این هنر مردان خداست.

او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و یادش به خیر. و اما، ما می‌ توانیم چنین هنری داشته باشیم؟ با خداست که دستمان را بگیرد و از ظلمات جهالت و نفسانیت برهاند. من این ضایعه را به ملت شریف ایران و لبنان، بلکه به ملت های مسلمان و قوای مسلح و رزمندگان در راه حق و به خاندان این مجاهد عزیز تسلیت عرض می‌ کنم و از خداوند تعالی رحمت برای او و صبر و اجر برای بازماندگان محترمش خواهانم.

روح‌ اللّه‌ الموسوی الخمینی (صحیفه امام؛ ج ۴)

۱ - ایشان در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ در جبهۀ سوسنگرد ـ دهلاویه، در نبرد با قوای متجاوز بعثی به شهادت رسید.

. انتهای پیام /*