پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۷۱۰/ سردار حسین علایی
در باره جنگ تحمیلی چند نکته مهم وجود دارد. نکته اول اینکه کسی تصور نکند که ما از جنگ استقبال میکنیم؛ اصلا این طور نیست. هیچگاه امام و جمهوری اسلامی از جنگ استقبال نکردند. اگر سخنان امام از اول تا آخر را بخوانید خواهید دید که امام در مقابل جنگ ایستادند و دفاع کردند؛ و از این دفاع استقبال کردند. امام و همه کسانی که در این دفاع همه جانبه شرکت داشتند و با انگیزه صد درصد الهی دفاع را تبدیل به جهاد فی سبیل الله کردند، به خاطر خدا وارد دفاع شدند.
همیشه امام میفرمودند ان شاء الله این جنگ با دفع تجاوز دشمن پایان پیدا کند
نکته بعدی این است که من بررسی کردهام، امام وقتی میفرمودند «جنگ، جنگ، تا پیروزی» منظورشان از پیروزی «دفع تجاوز دشمن بود». اگر تمام سخنان امام تا روز آزادسازی خرمشهر را بخوانید، که من همه اینها را در کتاب تاریخ تحلیلی جنگ نوشتهام، امام به دنبال پایان یافتن جنگ با رفع تجاوز دشمن بودند. مثلا فکر میکنم سال ۶۰ است که امام میفرمایند امیدوارم سال آینده دیگر ما سالگرد جنگ نداشته باشیم؛ یا همیشه امام در سخنانشان میفرمودند ان شاء الله این جنگ با دفع تجاوز دشمن پایان پیدا کند.
امام نمیخواستند جنگ تداوم پیدا کند ولی برای پایان دادن جنگ اصولی داشتند
از روز اولی که جنگ شروع شد امام دنبال پایان دادن به جنگ بودند. امام نمیخواستند این جنگ تداوم پیدا کند ولی برای پایان دادن به جنگ اصولی داشتند. اولین اصل امام این بود که تا یک سرباز دشمن در داخل خاک ایران هست، آتشبس را نپذیریم و جنگ را خاتمه ندهیم؛ یعنی حفظ تمامیت ارضی کشور. در تمام دنیا و همه کسانی که مواجه با جنگ میشوند، این یک اصل منطقی است.
دومین اصل امام برای پایان دادن به جنگ این بود که مشخص شود جنگ را عراق شروع کرده و ایران قربانی تجاوز بوده است. ولی متأسفانه صدام با اینکه جنگ را شروع کرده بود، نمیگفت من جنگ را شروع کردهام و کشورهای مختلفی که به عنوان میانجی میآمدند هم حاضر نبودند بگویند جنگ را صدام شروع کرده است؛ امام اصرار داشتند که در این جنگ متجاوز معلوم باشد. ولی الآن خوشبختانه برای همه مشخص است که صدام جنگ را آغاز کرده؛ هم سازمان ملل طی بررسیهایی که بعد از جنگ داشت رسما این مسأله را اعلام کرد و هم حامیان صدام این را گفتند.
آن زمان هرچه امام میگفت بگویید که صدام متجاوز است، نمیپذیرفتند
آن زمان هرچه امام میگفت بگویید که صدام متجاوز است، نمیپذیرفتند. چون اگر میگفتند متجاوز است، باید آثار حقوقی ناشی از تجاوز بر صدام و عراق بار میشد؛ و آنها نمیخواستند این کار را انجام بدهند. من یادم هست و در صحیفه امام هم نوشته که وقتی حبیب شطی به ایران آمد، استدلال امام برای اینکه عراق جنگ را شروع کرده این است که سربازان عراقی داخل خاک ایران هستند و ما که سرباز داخل خاک عراق نداریم. بنابراین صدام جنگ را شروع کرده و شما این را اعلام کنید؛ اینها تا آخر حاضر نشدند بگویند که صدام جنگ را شروع کرده است.
نکته مهم این است که صدام با اینکه جنگ را شروع کرده بود، دنبال بود ثابت کند که ایران جنگ را شروع کرده است. در حالی که ایران آن زمان اصلا ظرفیت این را نداشت که بخواهد جنگ را شروع کند. بنابراین امام برای اینکه جنگ را پایان بدهد دنبال این بود که مشخص شود متجاوز عراق است.
پذیرش معاهده ۱۹۷۵ از سوی صدام حسین و عراق از شرایط امام بود
سومین چیزی که امام دنبالش بود و تا آخر هم جزء شرایط امام بوده، پذیرش معاهده ۱۹۷۵ از سوی صدام حسین و عراق بود. چون خود صدام حسین این معاهده را با شاه امضا کرد و خودش هم سه چهار روز قبل از جنگ این معاهده را ملغی کرده بود و از اول اصرار داشت که با ایران مذاکره کند و ایران بپذیرد که این معاهده را کنار بگذاریم.
من فکر میکنم یکی از دلایلی که امام در برابر سخن آقای دعایی که به امام گفت صدام میگوید مذاکره کنیم، امام حاضر نبود خودش مذاکره کند و میگفت دولت تشکیل شود، این بود که امام حس کرد صدام میخواهد از موقعیت اول پیروزی انقلاب، که ما در شرایط عدم تثبیت و ضعف هستیم، استفاده کند و از ما جملهای بگیرد که ما حاضر هستیم در این معاهده تجدیدنظر کنیم. متأسفانه بعضی از مسئولین آن زمان در ایران هم بدون توجه به مسائل، بعضی حرفهایی زدند که بسیار برای امنیت ایران خطرناک بوده است.
من اخیرا یک جایی دیدم که حتی آقای قطبزاده گفته بود معاهده ۱۹۷۵ چون با شاه امضا شده معتبر نیست؛ که این به نفع عراق بود. دنبال سندش میگشتم و امیدوارم درست نباشد. یا مثلا بعضی مسئولین کشور ما عبارتهایی به کار میبردند که به نفع طرف مقابل بود. مثلا اول انقلاب یادتان هست که یکی از آقایان گفته بود ما «خلیج فارس» نداریم؛ ما انقلاب اسلامی کردهایم و «خلیج اسلام» است؛ این به نفع کشورهای آن طرف بود.
امام هم بر اسم اروندرود، هم معاهده ۱۹۷۵ و هم در به کارگیری لغت «میهن» اصرار داشتند
جالب این است که امام هم بر اسم اروندرود، هم معاهده ۱۹۷۵ و هم در به کارگیری لغت «میهن» در دفاع از کشور اصرار داشتند. پیامهای چند روز اول بعد از شروع جنگ امام را بخوانید، امام خیلی روی «دفاع از میهن» تأکید میکند. یعنی امام با انگیزه اسلامی میجنگیدند ولی برای دفاع از میهن اقدام میکردند.
بنابراین امام از اول میخواستند جنگ را خاتمه بدهند ولی این شرایط را داشتند. البته بعضی چیزهای دیگر هم هست مثل تنبیه متجاوز، جبران خساراتی که به ایران وارد کردهاند یا اینکه فرصتی ایجاد شده که مردم عراق خودشان را از دست صدام نجات بدهند. ولی مسیری که امام برای پایان دادن به جنگ دنبال میکردند، چیزی بود که عرض کردم.
تنها کسی که بعد از آزادسازی خرمشهر مخالف عبور از مرز بوده، امام خمینی(س) است
نکته دیگر اینکه امام که گفت «جنگ، جنگ، تا پیروزی» و آقای هاشمی گفت «جنگ، جنگ، تا یک پیروزی»، هر دو یکی است و به نظر من تفاوتی ندارد. آقای هاشمی جمله «جنگ، جنگ، تا یک پیروزی» را در واقع تفسیر سخن امام برای ختم جنگ از نظر عملیاتی مطرح کردند. برداشت من این است که هدف امام پایان یافتن جنگ با دفع تجاوز دشمن بود. تنها کسی که بعد از آزادسازی خرمشهر مخالف عبور از مرز بوده، امام خمینی(س) است و همه مسئولین و نیروهای سیاسی موافق عبور قوای ایران از مرز بودند. بعد از اینکه جنگ ادامه پیدا کرد و آقای هاشمی احیانا دید ما نمیتوانیم پیروز مطلق در مبارزه باشیم، به این معنی که ارتش عراق را شکست بدهیم که صدام شکست بخورد، گفت ما یک جای مهم را بگیریم و جنگ را از نظر سیاسی خاتمه بدهیم.
* برگرفته از میزگرد «بازخوانی پرونده جنگ؛ علل شروع و تداوم»
.
انتهای پیام /*