پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۷۸۶/ حسن پویا

چکیده

در میان صاحبان اجازه مالی از طرف امام خمینی(س)، تعدادی از افراد دارای جایگاه برجسته و مهمی هستند که باعث شده تا حضرت امام نگاه ویژه و خاصی به آنان داشته باشد و آنان را چه در نجف و چه در ایران به عنوان وصی مورد اعتماد خود در امور مالی و وجوهات شرعی و پرداخت شهریه طلاب، در غیاب خود تعیین کند.

از این رو در این مقاله که به مناسبت نکوداشت وکلای امام خمینی و صاحبان اجازه از طرف ایشان، نوشته شده است، به معرفی ده تن از این افراد که وصی خاص امام بودند پرداخته‌ایم. ضمن اینکه برخی از این افراد اجازه مطلق داشتند و برخی اجازه کتبی و برخی دارای اجازه شفاهی بودند، حضرت امام به این آقایان اعتماد کامل داشت؛ لذا صاحب اختیار معرفی شدند تا امور مالی شخصی و غیر شخصی امام را در دست داشته باشند و دیگران نیز به آنان اعتماد تام و تمام داشتند.

کلید واژه‌ها: امام خمینی، اوصیای خاص، اجازه، وکالت.


مقدمه

یکی از آموزه‌های مهم دین، که در قرآن کریم و روایات معصومینG بر آن سفارش و گاه برآن تأکید شده، وصیت‌نامه نگاری است. همگان موظف شده‌اند که وصیت‌نامه نوشته و همواره، همراه داشته باشند و به روز‌رسانی کنند. همچنین در «کتاب الوصیه»، از کتابهای فقهی، احکام و آداب و شرایط وصیّت ذکر شده است. در این زمینه نکاتی همچون: آداب وصیت‌نامه نویسی، تعیین وصیّ قابل اعتماد، شاهد گرفتن بر وصیّت، حد و حدود تعیین اموال در وصیت‌نامه، نماز و روزه قضا و... یادآوری شده است.

تعبیر قرآن کریم دربارۀ وصیت چنین است: )کتِبَ عَلَیْکمْ إِذَا حَضَرَ أحَدَکمْ الْمَوْتُ إِنْ تَرَک خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالأقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَی الْمُتَّقِینَ(؛[۱] بر شما مقرر گردید، هنگامی که مرگ شما فرا رسد، اگر چیز ارزشمندی از خود به جای گذارده‌اید، برای پدر و مادر و خویشان، به شایستگی وصیت کنید. این کار وظیفه پرهیزگاران است.

سپس هشدار می‌دهد: )فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ مَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَی الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ(؛[۲] هر کس بعد از شنیدن وصیت، آن را تغییر دهد، گناه آن بر تغییر دهنده است، همانا خداوند شنوا و داناست.

در باره جایگاه و ارزش و اهمیّت وصیت‌نامه نیز روایت زیر از پیامبر اکرم حضرت محمد۶ نقل شده است: «من مات علی وصیة، مات علی سبیل وسنّة، ومات علی تقی وشهادة، ومات مغفوراً له»؛[۳] هر کس که با وصیت‌نامه از دنیا برود، بر سنّت، بر پرهیزگاری و شهادت از دنیا رفته است، در حالی که مغفرت الهی شامل حال اوست.

در روایت دیگری پیامبر۶ آن را از حقوق مسلمانی دانسته و فرموده است: «الوصیّة حقّ علی کلّ مسلم»؛[۴] وصیت یکی از حقوق مسلمانی بر هر مسلمان است.

جایگاه وصیت کننده نیز در روایت دیگری از زبان پیامبر اکرم۶، جایگاه شهید دانسته شده است: «من مات علی وصیّة مات شهیداً»؛[۵] آنکس که با وصیت از دنیا برود، همچون شهید مرده است.

در زمینه آداب وصیت‌نامه نویسی در برخی آثار نکاتی بیان شده است، از جمله: بیان شهادتین، اقرار به امامت امامان معصومG و تصریح بر صحّت و سلامت عقل و اختیاری بودن نویسنده ونافذ بودن آن.

در کتب روایی نیز با عنوان «کتاب وصیه»، ضمن تأکید بر اصل وصیّت، احکام و آداب آن بیان شده است.[۶]

امام خمینی و تعیین وصی

امام خمینی بر اساس دستورات مؤکّد دینی، همواره در موارد مختلف به این مسأله توجه داشته و خود را ملزم می‌دانست که بر اساس حوادثی که احتمال وقوع آنها می‌رفت، چه در ایران و چه در نجف، به این موضوع بپردازد. از این رو و با توجه به این موضوع مهم و اساسی، ایشان هم وصیت‌نامه‌های متعددی دارد و هم وصایای مختلف و دارای جوانب گوناگون و هم اوصیای متفاوت در زمان و مکان‌های حضور و سکونت در ایران و عراق. در میان وصی‌های امام خمینی(س)، نام‌های آیات: سید مصطفی خمینی، سید جعفر کریمی، سید عباس خاتم یزدی، غلامرضا رضوانی و حبیب الله اراکی در دو وصیت‌نامه نجف اشرف به چشم می‌خورد.

در وصیت‌نامه‌های ایران نام آیات: سید مرتضی پسندیده، حسینعلی منتظری، سید محمّد باقر سلطانی طباطبائی، مرتضی حائری و سید احمد خمینی وجود دارد.

این ده نفر به عنوان اوصیای ویژه امام خمینی مطرح می‌باشند؛ زیرا هم خودشان از شخصیت‌های برجسته و از مجتهدان بودند و هم مورد اعتماد صد در صد امام خمینی، لذا وصایای خاصّ امام در موارد مختلف به تناسب مکان و زمان، به این ده نفر بوده است.

سید مصطفی خمینی وصی ممتاز

اولین وصیت‌نامه امام خمینی، در سال ۱۳۳۱ش، در قم صادر شده که در آن فرزند ارشد خود سید مصطفی خمینی را وصی خود قرار داده است:

بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏‏ اللّهمّ فاطر السموات والأرض؛ عالم الغیب والشهادة؛ الرحمن الرحیم؛ إنّی أعهد‏‎ ‎‏إلیک فی دار الدنیا انی اشهد أن لا إله إلا أنت وحدک لا شریک لک وأنّ محمداً عبدک‏‎ ‎‏ورسولک وأنّ علیاً أمیرالمؤمنین والحسن والحسین والتسعة المعصومین من ذرّیته‏‎ ‎‏حججک من بعد الرسول وأئمتی، وأنّ الجنّة حقّ والنار حقّ وأنّ البعث حقّ والحساب‏‎ ‎‏حقّ والقدر حقّ والمیزان حقّ وأنّ الدین کما وصفت وأنّ الإسلام کما شرعت، وأنّ القول‏‎ ‎‏کما حدثت، وأنّ القران کما أنزلت، وأنّک أنت الله الحقّ المبین جزی الله عنّا محمّداً‏‎ ‎خیر الجزاء، وحیا الله محمّداً وآل محمّد بالسلام. اللّهمّ یا عدّتی عند کربتی ویا صاحبی‏‎ ‎‏عند شدّتی ویا ولی نعمتی؛ إلهی لا تکلنی إلی نفسی طرفة عین أبداً، فإنّک إن تکلنی إلی‏‎ ‎‏نفسی طرفة عین کنت أقرب من الشرّ وأبعد من الخیر؛ وانس فی القبر وحشتی واجعل لی‏‎ ‎‏عهداً یوم ألقاک منشوراً. ‏

‏‏ و بعد این وصیتی است که فقیر عاصی گرفتار آمال و امالی و عبد ذلیل راجی از فضل‏‎ ‎‏کریم سید روح الله بن السید مصطفی الخمینی ـ غفرالله لهما بفضله الواسع ـ می‌نماید در شب‏‎ ‎‏سه شنبه بیست و نهم شهر جمادی الثانیه هزار و سیصد و هفتاد و دو قمری هجری در‏‎ ‎صورتی که بحمد الله به سلامت و صحّت است وصی خود قرار دادم فرزند خود مصطفی‏‎ ‎‏ـ جعله الله فی العلماء العاملین ووفقه الله لما یحبّ ویرضی ـ که پس از فوت من اقدام در امر‏‎ ‎‏تجهیز به طور مناسب و متعارف بکند و در کفنی که از منسوجات مسلمین است تکفینم‏‎ ‎‏نماید و دو شعر منسوب به مولی الموالی ـ علیه صلوات الله ـ را : «وفدت علی الکریم... الی»‏‎ ‎‏در پارچه بنویسند و بر گردنم آویزند و اگر خلاف احترام نباشد در سنگ قبرم نیز مرقوم‏‎ ‎‏دارند، و اگر وصی حال موت حاضر نباشد دیگر از بازماندگان یا مؤمنین از مال خودم‏‎ ‎‏اقدام کنند مأجورند إن شاءالله، و در هر یک از مشاهد که فوت اتفاق افتاد همانجا دفن کنند، ‎‏و اگر در نزدیکی یکی از مشاهد اتفاق افتاد در صورت امکان به فوریت حمل کنند به‏‎ ‎‏آنجا و دفن کنند، و وصی حسب متعارف مجلس ترحیم تشکیل دهد و قروض هر چه‏‎ ‎‏دارم باید بدهد از مال خودم، و اگر در خمین هم قرض داشته باشم حسب اطلاع اخوان‏‎ ‎‏محترمم ادا باید بشود و دو سال صوم و پنج سال نماز احتیاط استیجار کنند شخص‏‎ ‎‏متدینی از اهل علم را. و اکنون یک فرزند غیر بالغ به نام احمد دارم و وصی من قیم‏‎ ‎‏اوست از طرف من تا وقت رشد و بلوغ. و منزل مسکونی که در محله یخچال قاضی دارم‏‎ ‎‏پس از من بین مخدره عیالم والده اولادم و دو نفر فرزند ذکور او مصطفی و احمد‏‎ ‎‏مشترک باشد برای هر کدام (مخفی نباشد که یک دانگ از خانه مزبور را مهریۀ عیال‏‎ ‎‏مصطفی کردم بنابراین ایشان ـ یعنی مصطفی ـ پس از من یک دانگ از خانه مسکونی را‏‎ ‎‏دارند) دو دانگ آن را قرار دادم و دو دانگ عیالم در ازای مهریه ایشان است و اگر زیاده‏‎ ‎‏بر مهریه است نیز به ایشان واگذار کردم، و اثاثیه منزل نیز هر چه هست که مربوط به خود‏‎ ‎‏من است واگذار کردم مابین سه نفر و بقیه ماترک که املاک مختصری در کمره است بین‏‎ ‎‏جمیع ورثه کما فرض است باید تقسیم شود، و چون دو صبیه دارم در منزل اگر اجل به من‏‎ ‎‏مهلت نداد که آنها را به شوهر دهم باید به اندازه‌ای که به صبیه بزرگم جهیزیه دادم به این‏‎ ‎‏دو نفر نیز از میانه جمیع اموال داده شود (منظور آن است که به هر یک از این دو نفر نیز به‏‎ ‎‏اندازه صبیه بزرگم جهیزیه بدهند) و کتاب‌هایی که دارم پس از من مال مصطفی است و‏‎ ‎‏کسی را در آنها حقّی نیست و اگر میسور شد بدون زحمت و کلفت کتاب‌هایی که تصنیف‏‎ ‎‏کردم به تدریج طبع کنند خصوص کتاب آداب الصلوة و اربعین را بیشتر در نظر داشته‏‎ ‎‏باشند برای طبع، لکن وصیت راجع به طبع کتب مطلقاً الزامی نیست. ‏

‏‏ و وصیت مهم من به همه اولادهایم خصوص مصطفی آن است که با مادرشان سازگار ‎‏و مهربان باشند و رضایت خاطر ایشان را به عمل آورند، زیرا ایشان به همه ماها حقوق‏‎ ‎‏فراوان دارند و ادای آن برای من میسر نشده است؛ فرزندان من باید به اطاعت وجلب‏‎ ‎‏رضایت ایشان خدای تعالی را راضی کنند و بدانند رضایت من از آنها منوط به رضایت‏‎ ‎‏مادرشان است و نیز خود فرزندان من باید با یکدیگر مهربان و گرم باشند و آنها مطیع‏‎ ‎‏برادر بزرگ خود و ایشان مهربان با آنها باشد و نیز احمد را وصی من که قیم منصوب‏‎ ‎‏است سرپرستی و تربیت کند و در شغل‌های دولتی نگذارد وارد شود و در مدارسی که‏‎ ‎‏مظنّه فساد است او را نفرستد، و اگر صلاح ندیدند اشتغال به تحصیل علوم دینیه پیدا کند‏‎ ‎‏دنبال صنعتی و یا کسبی که رضایت خداوند تعالی در آن است او را بفرستند. امید است‏‎ ‎‏خداوند تبارک و تعالی با عنایت و رحمت خود با من و شماها رفتار فرماید و عاقبت امر ‎‏همه شما را به خیر و سعادت قرار دهد و همه شما را در حمایت خود حفظ فرموده و در‏‎ ‎‏دنیا و آخرت با سعادت و خیر قرینتان فرماید. إنّه ولی الفضل والإنعام.

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته. ‏

روح الله الموسوی الخمینی ‏

‏[‏‏بسم الله الرحمن الرحیم. اعتراف نمود حضرت مستطاب حجت الإسلام آقای حاج آقا روح الله ‏‎ـ مدّ ظلّه العالی ـ به آنچه در این ورقه مرقوم فرموده‌اند در تاریخ دوم رجب ۱۳۷۲. ‏‏[‏‏امضای‏‏]‏‏ مرتضی ‎‏بن‎ ‎‏عبدالکریم الحائری ـ عفی الله عنهما ـ من الاحقر حسن گلپایگانی ـ الاحقر ریحان الله نجفی ‏‎ ‎‏گلپایگانی‏‏]‏

‎‏چون یک بیرونی مختصری جنب اندرون ساختمان نمودم حال بیرونی نیز حال‏‎ ‎‏اندرون است در اینکه دو دانگ مال عیالم است و دو دانگ مال مصطفی است و دو‏‎ ‎‏دانگ مال احمد است.‏

‏‏روح الله الموسوی الخمینی‏

و چون یک دانگ از عمارت مهریه عیال مصطفی صبیه محترمه آقای حائری است،‏‎ ‎‏مصطفی دارای یک دانگ خواهد بود. ‏

‏‏روح الله الموسوی الخمینی‏

‎‏‏ و چون یکی دیگر از صبایا شوهر رفته است و صبیه کوچک در منزل است باید به‏‎ ‎‏اندازه یکی از آن دو صبیه به ایشان جهیزیه داده شود، و نیز عوض پنج سال نماز که وصیت‏‎ ‎‏کرده ام صیام بدهند هر چند سال که شد. ‏

‏‏روح الله الموسوی الخمینی‏

‏‏بسمه تعالی ‏

‏‏مخفی نماند که اثاث البیت هر چه هست از فرش و ظروف و غیره به استثنای کتب متعلّق‏‎ ‎‏به مخدره محترم عیالم صبیه آقای ثقفی است‏.[۷]

با توجه به جایگاه حاج آقا مصطفی و توجه امام به ایشان، تعابیر امام در این وصیت‌نامه قابل تأمّل و دقت است. ابتدا شهادت به وحدانیّت خداوند و رسالت نبی اکرم۶ و امامت ائمه معصومینG و معاد و احوال آن آغازگر این وصیت‌نامه به صورت مبسوط می‌باشد. دعای امام برای فرزندش با این تعبیر: «جعله الله فی العلماء العاملین ووفّقه الله لما یحب ویرضی» نشانگر توجه ویژه امام به ایشان است.

نصب شعر منسوب به حضرت امیرu بر گردن ایشان و نوشتن آن بر روی سنگ قبر، از دیگر نکات این وصیت‌نامه است.

وفدت علی الکریم بغیر زاد من الحسنات والقلب السلیم

وحـمل الزاد أقبح کلّ شیء إذا کان الوفود علی الکریم[۸]

توجه به جلب رضایت مادر و سازگاری با ایشان و بیان جایگاه بلند خانم، نزد حضرت امام یکی دیگر از نکات پایان بخش این وصیت‌نامه است.

چنانکه ملاحظه شد، در پایان این وصیت‌نامه در کتاب صحیفه امام امضای سه تن از بزرگان: شیخ مرتضی حائری، حسن گلپایگانی و ریحان الله نخعی گلپایگانی به عنوان شاهد آمده است و چهار پی نوشت توسط خود امام بر آن افزوده شده است.[۹] این پی نوشت‌ها نیز حکایت از وسواس و دقت نظر ایشان دارد، زیرا هر نکته‌ای را که لازم می‌دید بلافاصله به افراد یادآور می‌گردید.

با توجه به اینکه امام خمینی در ۱۳ آبان سال ۱۳۴۳ دستگیر و بلافاصله به ترکیه تبعید شد؛ شش روز بعد از تبعید در تاریخ ۱۹ آبان، نامه‌ای خطاب به فرزندش حاج سید مصطفی خمینی مرقوم داشت و ایشان را وکیل و وصی خود قرار داد:

بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏‏الحمدلله عَلَی السَّرَّاء والضَّرَّاء‏‎ والسلام علی محمّد وآله الطاهرین.‏

‏‏و بعد، نور چشم محترم که مورد وثوق اینجانب است، وکیل است از طرف حقیر در‏‎ ‎‏کلیۀ امورم. آنچه از وجوه از قبیل سهمین مبارکین، مُطالب هستم به ایشان بدهند برای‏‎ ‎‏تأمین شهریۀ طلاب محترم؛ و وکیل هستند در اخذ و دستگردان سهمین مبارکین و هر‏‎ ‎‏نحو وجهی که باید به من برسد، و در اعطا به محالّ مقرر خود. و وصی اینجانب هستند. و‏‎ ‎‏وصیتنامه‌ام در یکی از دفاتر موجود است. قضای چندین سال صوم به عهده دارم‏‎ ‎‏احتیاطاً، و دو ـ سه سال هم نماز احتیاط کنند. کتب من از مصطفی است. اثاثیۀ خانه مطلقاً‏‎ ‎‏از مادر مصطفی است. بقیۀ وصیتنامه‌ام عمل شود. مراد از «نور چشمی» که در صدر ورقه‏‎ ‎‏نوشته‌ام، فرزند بزرگم، آقا مصطفی خمینی ـ أیده الله تعالی ـ است، «وأُوصِیهِ بِتَقوَی الله و‎‏إِطَاعَةِ أَمرِهِ؛ وأَرجُو مِنهُ الدُّعَاء فِی الحَیوةِ والوَفَاةِ».[۱۰]

در ۲۳ آبان سال ۱۳۴۳ زمانی که حضرت امام به ترکیه تبعید می‌شوند، مجدداً در نهم رجب ۱۳۸۴، خطاب به آسید مصطفی پیامی ارسال می‌کنند و ضمن درخواست برخی کتب و لباس، بر وصایای اولیه خود در وصیت‌نامه سال ۱۳۳۱ تأکید می‌کنند و توجه به مادر را یادآور می‌شوند:

بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏‏پنجشنبه نهم شهر رجب ۸۴‏

نور چشم محترم، مصطفی خمینی ـ أیده الله تعالی وأعزّه ـ من اکنون در بورسای ترکیه‏‎ ‎‏بحمدالله با سلامت زندگی می‌کنم و حالم خوب است. نگران من نباشید. آنچه مقدر ‎‏است از جانب خدای تعالی جمیل و مورد تشکر است. قبلاً تلگرافی کردم و کاغذی‏‎ ‎‏نوشتم. شما به وسیلۀ سازمان‏‎ از سلامت خودتان مطلعم نمایید، و در صورت موافقت‏‎ ‎‏آنها کتاب «مکاسب» و حواشی آن را با «وسیله» و «حاشیه» و «رسائل» را بفرستید. اگر‏‎ ‎‏عبای زمستانی را هم بفرستید با چند پیراهن و شلوار بد نیست. لازم به تذکر نیست که باید ‎‏با مادر و متعلّقین با کمال مهربانی و عطوفت رفتار نمایید، مخصوصاً خدمت کنید به مادر ‎‏که رضای خدای تعالی در آن است. هوای اینجا از ایران بهتر است. در هر صورت برای‏‎ ‎‏من به هیچ وجه نگران نباشید، و راضی نیستم به هیچ وجه تشبث به هیچ کس نمایید.‏‎ خداوند تبارک و تعالی حاکم است و نِعمَ الحَکَم. وصیت من همان است که در وصیتنامه‏‎ ‎‏نوشتم. اثاث منزل، همه مال مادر است. کتب هم مال شماست. برای من پس از فوت،‏‎ ‎‏چند (:ده) سال روزه و دو ـ سه سال نماز استیجار نمایید. از خداوند تعالی توفیق شما و‏‎ ‎‏تأییدتان را خواستارم.

روح الله الموسوی الخمینی

به همه متعلقین خصوصاً مادر سلام برسانید. هیچ یک نگران من نباشید. حالم خوب (است).[۱۱]

آیت الله سید مصطفی خمینی;

سید مصطفی اولین فرزند از خانواده امام خمینی است که در ۲۱ آذر ۱۳۰۹ در قم متولد شد. در بارۀ نام‌گذاری ایشان، خانم نقل می‌کند:

من خیلی دوست داشتم که نامش مصطفی باشد و نمی‌دانم آقا چه دوست داشتند، ولی من ایشان را راضی کردم و گفتم که چون نام پدرتان مصطفی بوده است، بسیار مناسب است و آقا هم راضی شدند.[۱۲]

سید مصطفی، پس از طی دوران ابتدایی وارد حوزه علمیه شد. وی با استعداد و هوش سرشاری که داشت توانست مدارج عالی را به سرعت طی کند و ظرف مدت دو سال کتاب‌های سیوطی، معالم، حاشیه ملا عبدالله، شمسیه، مطول و شرح لمعه را فرا گرفت. ایشان در هفده سالگی طی مراسمی که امام خمینی تدارک دیده بودند، معمّم شد.

آیت الله شیخ مرتضی حائری; درباره ایشان می‌فرماید:

یکی از خصوصیات ایشان این بود که در هر جلسه‌ای شرکت می‌کرد، از مسائل علمی سخن می‌گفت و مجلس را به یک مجلس علمی مبدّل می‌ساخت و دنبال هر مطلبی را که می‌گرفت، بسیار بحث می‌کرد و بحث را طولانی می‌نمود.[۱۳]

مرحوم آیت الله سید مصطفی خمینی از اساتید بزرگی همچون حضرات آیات: سید محمّدباقر سلطانی طباطبائی، محمّد صدوقی، مرتضی حائری، سید رضا صدر، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، سید محمّد حسین طباطبائی و... در علوم مختلف بهره برد. سپس در حالی که بیست و دو سال بیشتر نداشت در درس خارج آیت الله بروجردی، آیت الله سید محمّد محقّق داماد و امام خمینی شرکت کرد. در این دروس یکی از مستشکلین برجسته بود و به زودی به درجه اجتهاد رسید.

از ایشان تألیفات بسیاری در زمینه فقه و اصول، تفسیر قرآن، فلسفه و عرفان باقی مانده که برخی از آنها چاپ و منتشر شده و برخی نیز در حال تحقیق و آماده سازی است و مجموع این تألیفات از جایگاه و سطح علمی بالایی برخوردار است، که در جای خود به آنها پرداخته شده و معرفی شده‌اند.

آنچه به صورت گذار به عنوان معرفی سید مصطفی خمینی; آمده است، نشانگر جایگاه علمی و بیانگر شخصیت والای ایشان نزد امام خمینی است. از این رو امام ایشان را در وصیت‌نامه‌هایی که اشاره شد به عنوان وصی و وکیل تام الاختیار خود معرفی کرده است. علاوه بر آن با شروع نهضت از سال ۱۳۴۱، ایشان در کنار امام خمینی قرار گرفت و همچون مشاوری امین و پر توان در مراحل مختلف، با اعتقاد راسخ به راه امام، کمک کار و یاور ایشان بود. آیت الله خلخالی از همراهان و دوستان نزدیک آقا مصطفی در این باره می‌گوید:

هیچ گاه حاضر نبود زیر بار ظلم و ستم برود و از این جهت ایشان، بی اندازه به مرحوم نوّاب و مرحوم واحدی علاقه داشت و با آنها در جلسات خصوصی شرکت می‌کرد.[۱۴]

در گزارش ساواک نیز در این باره آمده است:

در شهرستان قم، پسر آیت الله خمینی که مهمّ می‌باشد، به جای وی نشسته و دستورهای او را به مورد اجرا می‌گذارد و اعلامیه‌هایی را تهیه می‌کند و برای روحانیون می‌فرستد.

در گزارش دیگری آمده است:

بعد از دستگیری و بازداشت آیت الله خمینی، پسر وی به نام سید مصطفی که معمّم نیز می‌باشد و امور جاریه را انجام می‌دهد و پولهایی هم توسط بازاریان تهران جهت پرداخت شهریه طلاب رسیده که شهریه ماه جاری طلاب حوزه علمیه قم به وسیله نامبرده پرداخت گردیده است.[۱۵]

گرچه اکنون درصدد معرفی کامل شخصیت سید مصطفی خمینی نیستیم ولکن همین مقدار اشاره کافی است که بدانیم چرا حضرت امام، به ایشان اعتماد کامل داشت و وی را وصی خود قرار داده بود. سازمان امنیت وقت کشور هم از این موضوع اطلاع داشت و ایشان را کاملاً زیر نظر داشت و بدینسان پس از تبعید پدر، وی نیز تبعید گردید.

چنین بود که امام خمینی در رحلت نور بصر و مهجۀ قلبش فرمود:

اینطور قضایا مهم نیست خیلی، پیش می‌آید، برای همه مردم پیش می‌آید، و خداوند تبارک و تعالی الطافی دارد ظاهر و الطاف خفیه. یک الطاف خفیه‌ای که خدای تبارک و تعالی دارد که ماها علم به آن نداریم.[۱۶]

این سخنان که نُه روز بعد از رحلت آیت الله سید مصطفی خمینی بیان شده است به جمله پر معنا و بلندی درباره ایشان تبدیل شد که: «شهادت سید مصطفی خمینی از الطاف خفیه الهی بود».

چهار وصی خاصّ امام خمینی در نجف

امام خمینی بعد از شهادت مصطفی خمینی; در ۲۷ ماه ذی القعده، حدود یک ماه پس از ارتحال فرزندش، وصیت‌نامه دیگری مرقوم فرمود و در آن آقایان: حبیب الله اراکی، غلامرضا رضوانی خمینی، سید عباس خاتم یزدی و سید جعفر کریمی را وصی خود قرار داد و امور وجوهات شرعیه و مصرف آن را تعیین فرمود. در این وصیت‌نامه در زمینه مخارج خانواده خود و مرحوم مصطفی خمینی نیز، مقدار متعارف خانواده سایر طلبه‌ها را توصیه کرد.

بسم الله الرحمن الرحیم‏

اینجانب روح الله موسوی خمینی، در حال صحت و سلامت، وصی خود قرار دادم‏‎ ‎‏حضرات حجج اسلام آقای آقا شیخ حبیب الله اراکی و آقای رضوانی خمینی و آقای آقا‏‎ ‎‏سید عباس خاتم یزدی و آقای آقا سید جعفر کریمی ـ دامت افاضاتهم ـ را در امور‏‎ ‎‏مربوطۀ به وجوه شرعیه که نزد اینجانب است. تمام وجوهی که نزد خودم و نزد آقای‏‎ ‎‏خلخالی‏‎ است وجوه شرعیه است و یک فلس‏‎ آن مال شخصی که مربوط به ورثه‏‎ ‎‏شود نیست مگر یک پاکت که مختصر وجهی در آن است و پشتش نوشته شده: «مال‏‎ ‎‏شخص خودم است». آقایان این وجوه را به طور شهریه، به هر نحو صلاح می‌دانند، در‏‎ ‎‏حوزه‌های علمیه مصرف نمایند. صورت وجوه در دفتر اینجانب موجود است؛ و چون‏‎ ‎‏وجوه بتدریج می‌رسد و صرف می‌شود نمی‌توانم صورت را بدهم. و اگر عائلۀ اینجانب‏‎ ‎‏و مرحوم مصطفی ـ رحمه الله تعالی ـ خواستند نجف بمانند، به آنها به مقدار متعارف‏‎ ‎‏مخارج بدهند. از خداوند تعالی توفیق و تأیید آقایان را خواستارم. امید است کمال‏ ‏‏احتیاط را در امور مراعات فرمایند. والسلام علیکم و رحمة الله.

روح الله الموسوی الخمینی[۱۷]

سپس در تکمیل این وصیت‌نامه، در ۱۲ ذی الحجه سال ۱۳۹۷ق متن دیگری بر آن افزود:

عطف به وصیتی که نمودم و آقایان اراکی و رضوانی و خاتمی‏‎ و کریمی را وصی قرار‏ دادم، اگر برای یک نفر یا بیشتر پیشامدی شد که نتوانست قیام به امر کند سایر آقایان به‏‎ ‎‏جای او یک نفر مورد اطمینان و معروف به صحّت و امانت را تعیین کنند. مقصود آن‏‎ ‎‏است که مادام که به وصیت عمل نشده چهار نفر مورد اطمینان کفیل امر باشند و در غیاب‏‎ ‎‏یکی یا دو نفر بقیۀ آقایان اقدام به عمل کنند تا حاضر شود. از خداوند تعالی توفیق همه را‏‎ ‎‏خواستارم.

روح الله الموسوی الخمینی[۱۸]

معرفی چهار وصی نجف

امام خمینی، شخصیت‌هایی را که بعد از حاج آقا مصطفی به عنوان وصی انتخاب کرده است، هر کدام دارای ویژگی خاصی هستند و ایشان علاوه بر اعتمادی که به آنان داشته، بر اساس همان صفات برجسته آنان را انتخاب کرده است.

میرزا حبیب الله اراکی

حبیب الله اراکی، مردی از خانواده علم و فضیلت و تقوا است، که در سال ۱۲۷۳ش در شهر اراک به دنیا آمد. وی پس از تحصیلات اولیه به حوزه علمیه راه یافت و از محضر بزرگانی همچون: شیخ عبدالکریم حائری، غروی اصفهانی، آقا ضیاء عراقی، شیخ محمّد کاظم شیرازی بهره‌مند گردید.

ملازمت ایشان با امام خمینی و سید عبدالهادی شیرازی از توفیقات بزرگ وی به شمار می‌رود. میرزا حبیب الله تحت تأثیر آیت الله سید علی قاضی قرار داشت و از دوستان صمیمی و همراه شیخ عباس قوچانی بود.

شخصیت علمی و عملی و ورع و تقوای میرزا حبیب الله اراکی مورد اتفاق همعصران وی بود.

غلامرضا رضوانی خمینی

غلامرضا رضوانی در سال ۱۳۰۹ در خمین به دنیا آمد. وی در سال ۱۳۲۷ پس از تحصیلات ابتدایی و دروس حوزوی، وارد حوزه علمیه قم شد. دوره سطح را نزد آیات: سید محمد باقر سلطانی طباطبائی و عبدالجواد اصفهانی گذراند. و در درس خارج آیت الله بروجردی، سید محمد محقّق داماد و امام خمینی شرکت کرد.

سپس عازم نجف اشرف شد و تا سال ۱۳۵۸ که به ایران بازگشت، در حوزه علمیه نجف به تدریس فقه و اصول و فلسفه اشتغال داشت. رضوانی در نجف از شاگردان و ملازمان حضرت امام بود، مسئولیت شهریه طلاب و برخی امور دفتر نیز به عهده وی بود.

سید عباس خاتم یزدی

خاتم یزدی در سال ۱۳۰۹ در شهر یزد به دنیا آمد. وی پس از تحصیلات اولیه در حوزۀ علمیه یزد، که به تشویق و اصرار حاج سید علی محمد وزیری، صورت گرفته بود، جهت ادامه تحصیل راهی قم شد. ایشان سپس برای ادامه تحصیل به نجف مشرف شد. پس از ورود به حوزه علمیه نجف در دروس برخی از اساتید بزرگ حوزه نجف شرکت کرد ولکن عمدتاً به درس خارج آیت الله خوئی می‌رفت. پس از حضور امام خمینی در نجف، در درس ایشان شرکت کرد و جزو شاگردان برجسته این درس قرار گرفت و با آیت الله توسّلی هم مباحثه و از دوستان صمیمی سید مصطفی خمینی گردید.

سید جعفر کریمی

سید جعفر در سال ۱۳۰۹ در دیو کلای بابل، در استان مازندران به دنیا آمد. وی پس از آموزش قرآن، از سال ۱۳۲۳ وارد حوزه علمیه بابل شد و در سال ۱۳۲۶ عازم قم گردید و در حوزه علمیه قم از محضر اساتید بزرگی سطح را آموخت و سپس وارد درس خارج شد. در سال ۱۳۳۳ به نجف رفت و در درس خارج آیت الله خوئی شرکت کرد. با ورود امام به نجف، از شاگردان دائمی درس ایشان شد. همچنین چند سالی از درس آیت الله حکیم و برخی اساتید بزرگ نجف نیز بهره‌مند گردید. همزمان خود نیز از اساتید دروس حوزوی بود و از سال ۱۳۴۷ در بیت حضرت امام مسئولیت پاسخگویی به استفتائات را داشت. با بازگشت به ایران و تا زمان ارتحال حضرت امام نیز این مسئولیت را عهده‌دار بود. ایشان در معیت دوست دیرینه خود شیخ نصرالله خلخالی، همواره در کنار و حامی امام بود.

امام خمینی ـ چنانکه خود تصریح کرده است ـ این چهار بزرگوار را در امور مربوط به وجوه شرعیه و مصرف آنها، وصی خود قرار داده‌ است.

سید احمد خمینی، وصی امور شخصی

حضرت امام، وصی دیگری برای امور شخصی و یا احیاناً حقوقی خود بعد از شهادت حاج آقا مصطفی قرار دادند. ایشان در ۱۵ دی ماه ۱۳۵۶ش وصیتی خطاب به فرزندشان، حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی مرقوم داشتند. این وصیت‌نامه در ۸ بند و یک مقدمه کوتاه تنظیم شده است:

بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏‏والصلوة علی محمّد وآله الطاهرین ولعنة الله علی أعدائهم أجمعین.‏

چون با کمال تأسف فرزند بزرگم که وصی بود به رحمت ایزدی پیوست، لهذا وصی‏‎ ‎‏خود نمودم، در حال صحت و سلامت، در تاریخ بیست و پنجم ماه محرّم الحرام ۱۳۹۸‏‎ ‎‏فرزند خود نور چشم مکرّم حاج سید احمد خمینی ـ أیده الله تعالی ـ را که پس از فوت و‏‎ ‎‏تجهیز به نحو متعارف، به اموری که توصیه می‌کنم اقدام و عمل نماید؛ و از خداوند تعالی‏‎ ‎‏توفیق و سلامت و تأیید او را خواهانم:‏

۱ ـ کلیۀ وجوهی که در منزل و نزد آقای خلخالی‎‏ و در قم نزد آقای اخوی‏‎ موجود است، وجوه شرعیه و سهم مبارک امام ـ علیه السلام ـ و سهم سادات عظام است،‏‎ ‎‏و یک فلس‏‎ آنها از ورثه نیست و تکلیف آنها را در وصیت علی حده تعیین نموده‌ام، و‏‎ ‎‏ورّاث اینجانب حق معارضه با اوصیایی که امر وجوه شرعیه را به آنها واگذار نموده‌ام‏‎ ‎‏ندارند؛ و اگر نزد وکلای من در هر جا وجوهی به اسم من بوده باید برسانند به اوصیا، یا به‏‎ ‎‏مرجع عادل.‏

۲ ـ کتب و اثاثی را که از کتابخانۀ اینجانب و منزل، دولت ایران به غارت برده است اگر‏‎ ‎‏برگرداندند، آنچه اهدایی آقای آقا نجفی مرعشی‏‎ بوده به کتابخانۀ ایشان برگردانند و‏‎ ‎‏بقیه به همین کتابخانه یا سایر کتابخانه‌ها واگذار شود. و کتبی که از خود اینجانب غارت‏‎ ‎‏شده است، اگر برگشت، و کتبی که در نجف دارم در اختیار وصی است؛ هر چه مورد‏‎ ‎‏احتیاج اوست یا مورد احتیاج نور چشمی حسین پسر مرحوم مصطفی ـ رحمه الله تعالی ـ‏‎ ‎‏بردارند و باقی را به یک کتابخانه واگذار کنند.‏

۳ ـ منزل شخصی که در قم دارم ـ نزدیک باغ قلعه ـ و جزئی مِلکی که در کَمَره‏‎ دارم‏‎ ‎‏و نمی‌دانم چی است و چقدر است و آقای پسندیده اطلاع دارند، بین ورثه ـ کما‏‎ ‎‏فَرَضَه الله‎‏ ـ تقسیم شود، ولی ورثه موظفند مادامی که مادرشان ‏در قید حیات است، اگر‏‎ ‎‏مایل باشد در آنجا اقامت کند، با او مزاحمت نکنند؛ و به عبارت دیگر سُکنی و منافع آن‏‎ ‎‏تا زمان حیات، حق ایشان و واگذار به ایشان نمودم و کسی حق مزاحمت ندارد.‏

۴ ـ اثاث البیت ـ غیر از کتاب که ذکر شد ـ واگذار نمودم پس از موت به مادر فرزندانم؛‏‎ ‎‏و کسی حق مزاحمت ندارد.‏

۵ ـ دو ـ سه سال احتیاطاً نماز و روزه از قِبَل اینجانب قضا شود، اگر در کَمَره مِلکی‏‎ ‎‏دارم یا منافع شخصی در آن، بدهند و الا احمد تبرّع‎‏ کند و مختار است در این تبرّع.‏

‏‏۶ ـ کتب خطی اینجانب را در صورت امکان طبع کنند؛ و اگر کسی خواست طبع کند‏‎ ‎‏در اختیار او بگذارند به طوری که ضایع نشود، خصوصاً کتب اخلاقی را.‏

۷ ـ فرزندان من عموماً و احمد خصوصاً موظفند از مادر خود اطاعت کنند و با احترام‏‎ ‎‏با او رفتار کنند، و رضای او را به دست آورند که خیر دنیا و آخرت آنها در آن است. و اگر‏‎ ‎‏خواست مستقلاً زندگی کند، در صورت امکان، اسباب آن را فراهم کنند.‏

۸ ـ آخرین وصیت من آن است که فرزندان من با صلح و صفا، و مهر و وفا عمل کنند و ‎‏با فرزندان و عیال مرحوم مصطفی ـ رحمه الله ـ با کمال مهر و محبت رفتار نمایند؛ و احمد‏‎ ‎‎‏از همراهی با آنها ـ حتی المیسور و المقدور ـ مضایقه نکند.‏

از خداوند تعالی توفیق و تأیید همه را خواستار و امید است که خداوند تعالی همه را‏‎ ‎‏از شرور، خصوصاً از آلودگی به دنیا و زخارف آن، محفوظ نگه دارد. و امید آن دارم که‏‎ ‎‏پدر آلوده و عاصی و آثم‏‎ خود را که با بار گران و گرفتاری فراوان دنیا را ترک و به‏‎ ‎‏سوی حضرت «قابل التّوب وغافرالذّنوب»‏‎ کوچ نموده، از دعای خیر و طلب مغفرت‏‎ ‎‏فراموش نکنند. «إنّه خیرُ معینٍ»‏‎ والحمدلله أوّلاً وآخراً وظاهراً وباطناً. والسلام‏‎ ‎‏علیکم.

روح الله الموسوی الخمینی[۱۹]

در این وصیت‌نامه به جهت اینکه وصی ایشان فرزندشان است به تمام جوانب زندگی شخصی و اجتماعی توجه شده است. وجوه شرعی در منزل و یا نزد دیگران، کتابها و اثاث موجود در کتابخانه، منزل شخصی قم، اثاثیه منزل، نماز و روزه قضا، چاپ و نشر کتابهای خطی شخصی، توجه به مادر و زندگی همراه با صلح و صفا و مهربانی همه فرزندان، از موارد هشتگانه‌ای است که امام خمینی در این وصیت‌نامه بیان داشته و در خاتمه طلب دعای خیر و مغفرت کرده است.

چهار وصی ویژه امام خمینی در ایران

در حالی که امام خمینی چهار وصی برای امور شهریه و وجوهات در نجف تعیین کرده بود، به فاصلۀ چند ماه در ۱۶ دی ماه سال ۱۳۵۶ش، چهار نفر از بزرگان و معتمدان خود را به عنوان وصی در امر وجوهات موجود در ایران، تعیین کرده و اشاره کردند که تکلیف وجوه نجف را مشخص کرده‌ام.

این چهار نفر عبارتند از: سید مرتضی پسندیده، شیخ مرتضی حائری، سید محمد باقر سلطانی و حسینعلی منتظری، که هر یک از این بزرگان جزو نزدیکترین افراد و قابل اعتمادترین افراد نزد امام بودند، به ویژه آیت الله سید مرتضی پسندیده، که امام عنایت ویژه و احترام خاصی برای ایشان قائل بودند.

متن این وصیت نامه عبارت است از:

بسم الله الرحمن الرحیم‏

در روز ۲۶ محرّم ۱۳۹۸ وصی خود قرار دادم حضرات حجج اسلام آقای حاج‏‎ ‎‏آقا مرتضی پسندیده و آقای حاج شیخ مرتضی حائری‏‎‎‏ و آقای حاج سید محمّدباقر‏‎ ‎‏سلطانی‎‏ و آقای حاج شیخ حسینعلی منتظری ـ دامت برکاتهم ـ را در امر وجوهی که در‏‎ ‎‏قم یا سایر بلاد ایران نزد وکلای اینجانب است و به حساب اینجانب اخذ شده است و‏‎ ‎‏حضرت آقای پسندیده مطلع هستند ـ به حَسَب غالب ـ تمام این وجوه باید با نظر آقایان‏‎ ‎‏محترم به مصرف شرعی برسد، و احدی از وَرَثه یا غیر آنها حقّی در آن ندارند و‏‎ ‎‏نمی‌توانند مزاحمت با اوصیای محترم نمایند. و اگر بعض از اوصیا مانعی داشته باشند که ‎‏نتوانند تا آخر قیام به امر کنند، بقیه کس دیگر را که مورد قبول و موجّه است تعیین نمایند؛‏‎ و اگر بعضی غایب بودند دیگران قیام به امر نمایند. تکلیف وجوهی که در نجف است‏‎ ‎‏تعیین نموده‌ام. از خداوند تعالی سلامت و سعادت حضرات آقایان را مسئلت می‌نمایم. و‏‎ ‎‏امید دعای خیر دارم. والسلام علیکم.

روح الله الموسوی الخمینی[۲۰]

سید مرتضی پسندیده

آیت الله سید مرتضی پسندیده برادر بزرگوار امام خمینی، در سال ۱۲۷۴ش در خمین به دنیا آمد. ایشان نزد بزرگان حوزه اصفهان، به تعلیم علوم حوزوی پرداخت و خود در خمین حوزه تدریس داشت، امام خمینی نیز نزد ایشان تلمّذ کرده است.

سید مرتضی همواره حامی برادر بود و بعد از تبعید حضرت امام چند ماهی به شهرهای خمین، انارک و داران اصفهان تبعید شد.

آیت الله پسندیده در طول سال‌های تبعید امام (۴۲ تا ۵۷)، پرداخت شهریه به طلاب از طرف امام خمینی و کمک به خانواده‌های زندانیان و تبعیدشدگان را به عهده داشت. با اینکه زیر نظر ساواک بود، تمام این امور را به شایستگی به انجام رساند.

شیخ مرتضی حائری

مرتضی حائری فرزند شیخ عبدالکریم حائری از عالمان و فقیهان بسیار متعبّد بود. وی در سال ۱۳۳۴ق در اراک به دنیا آمد و در سنین کودکی همراه پدر به قم آمد.

حائری پس از طی دروس مقدماتی و سطح حوزه، در درس خارج آیات: سید محمدتقی خوانساری، سید محمدرضا گلپایگانی و سید محمد محقّق یزدی شرکت کرد.

رفاقت دیرینه حائری با امام خمینی، موجب شد سید مصطفی خمینی را به دامادی خود بپذیرد.

شیخ مرتضی از سید ابوالحسن اصفهانی و آقا ضیاء عراقی، گواهی اجتهاد دارد. وی علاوه بر تدریس فقه و اصول، جلسات تفسیر قرآن و عقاید نیز داشت. ایشان به دقت نظر و ژرف‌اندیشی معروف بود و شاگردان بسیاری را نیز تربیت کرد.

سید محمد باقر سلطانی طباطبائی

سلطانی طباطبائی از عالمان با فضیلت و علم و تقوا، بنابر مشهور در سال ۱۳۲۸ق در بروجرد به دنیا آمد. وی از خاندان بزرگ و از مفاخر شیعه است. ایشان در سال ۱۳۴۸ق وارد حوزه علمیه قم شد و از آیات عظام، سید صدرالدین صدر، سید محمّدتقی خوانساری و محمدعلی شاه آبادی بهره برد و در سال ۱۳۵۷ق رهسپار حوزه نجف شد و از محضر آیات عظام، سید ابوالحسن اصفهانی، آقا ضیاء عراقی و محمّدحسین اصفهانی بهره‌مند گردید.

وی از شیخ عبدالکریم حائری گواهی اجتهاد دریافت کرد. و نیز شاگردان بسیاری را تربیت کرد. بیان رسا و سلامت نفس و دوری از ریا و تواضع ستودنی وی باعث شد، شاگردان زیادی جذب وی گردند و از محضر پر فیضش بهره ببرند. شاگردانی که بعدها، از مراجع تقلید و از معاریف علم و فضیلت گشتند.

سلطانی طباطبائی؛ داماد سید صدرالدین صدر بود و در زمان غربت و تنهایی امام فرزند دوم امام را به دامادی پذیرفت.

حسینعلی منتظری

آیت الله حسینعلی منتظری از مراجع تقلید و از شاگردان آیت الله بروجردی و امام خمینی بود. وی در سال ۱۳۰۱ش در نجف‌آباد به دنیا آمد. از هفت سالگی به تعلیم ادبیات فارسی و عربی پرداخت و بعد از دروس مقدماتی در نجف‌آباد و اصفهان، در سال ۱۳۲۰ش به قم مهاجرت کرد و در درس آیت الله محقّق داماد با آیت الله مطهری آشنا شد و سال‌ها هم‌درس و هم‌حجره بودند. علاوه بر درس خارج امام، از مباحث شرح منظومه و اسفار و درس اخلاق امام خمینی نیز بهره‌مند گردید.

امام خمینی در برخی از مباحث مانند تعزیر، موسیقی و غنا، احتیاط‌های خود را به ایشان ارجاع می‌داد. روش فقهی ایشان به صورت فقه مقارن بود. البدرالزاهر فی صلاة الجمعه والمسافر، از تقریرات دروس آیت الله بروجردی، از ایشان به چاپ رسیده است. و«دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدوله الإسلامیه» از مهمترین آثار فقهی پس از انقلاب ایشان است.

اینان چهار وصی و صاحب اجازه بودند که موظف به امور مالی شهریه و وجوه موجود در قم و سایر بلاد شدند.

لغو وصایای قبلی و تعیین دو وصی جدید

امام خمینی بعد از ورود به ایران و اعلام پیروزی انقلاب اسلامی، در دهم اسفند سال ۱۳۵۷ راهی قم شدند، ولی مع الأسف به دلیل بیماری قلبی و ضرورت حضور در تهران، در سوم بهمن سال ۱۳۵۸ به تهران بازگشتند. ایشان پس از طی مراحلی در بیمارستان و سکونت‌گاه‌های دیگری، در جماران مستقر شدند.

امام خمینی قبل از عزیمت به تهران و با بروز علایم بیماری در دی ماه سال ۱۳۵۸ اقدام به لغو وصیت‌نامه‌های قبلی کردند و دو نفر از مورد اعتمادترین افراد را به عنوان آخرین وصی در امور حوزوی مشخص کردند. آیت الله سیّد مرتضی پسندیده و آیت الله حسینعلی منتظری.

ایشان خطاب به این دو بزرگوار مرقوم داشتند:

بسم الله الرحمن الرحیم ‏

‏‏غُرّۀ ربیع الأوّل ۱۴۰۰‏

‏‏أشهد أن لا إله إلا الله وأنّ محمّد رسول الله والأئمة علیهم السلام أئمةٌّ معصومین وأنّ ما‏‎ ‎‏جاء به النبی حقٌّ.‏

قبلاً در نجف اشرف که بودم برای امور ایران، چهار نفر از آقایان علمای اعلام را‏‎ ‎‏وصی خود قرار داده بودم. اینک که در قم هستم وصیت سابق را لغو نمودم، و وصی خود‏‎ ‎‏قرار دادم حضرت حجت الاسلام والمسلمین آقای پسندیده، اخوی مکرم، و جناب‏‎ ‎‏حجت الاسلام والمسلمین آقای منتظری ـ دامت افاضاتهما ـ را راجع به جمیع امور،‏‎ ‎‏خصوصاً مربوط به وجوه شرعیه که در نزد خودم و آقای پسندیده یا جای دیگر است.‏‎ ‎‏کسی حق مزاحمت با آنان را ندارد، و این دو نفر وصی مطلق من هستند.‏

امید است ان شاءالله تعالی موفق و مؤید باشند. و مقدار جزئی وجه شخصی من هست‏‎ ‎‏که در طبقۀ بالای محلی که وجوه در آنجا است، می‌باشد؛ در طرف راست آن محل؛‏‎ ‎‏آنچه در آنجا است به مخدره مادر احمد‏‎ بدهند.‏

‏‏از فرزندانم می‌خواهم که با هم با صلح و صفا عمل کنند.‏

و از احمد‏‎ می‌خواهم که با مادر و خواهرانش با کمال خوبی عمل نماید. و همه از‏‎ ‎‏مادرشان اطاعت کنند. و از همه می‌خواهم که با حسین‏‎ و مریم‏‎ خوشرفتاری کنند.‏

‏‏و امیدوارم که همه سلامت باشند، و در اطاعت خدای تعالی، از خداوند تعالی توفیق‏‎ ‎‏همه را خواهانم.

روح الله الموسوی الخمینی[۲۱]

امام خمینی چند روز بعد از این وصیت‌نامه، متن کوتاهی خطاب به آیت الله پسندیده دارند که نشان از دقت و توجه و رعایت احتیاط در همه جوانب موضوع دارد:

بسمه تعالی‏

‏‏حضرت حجت ‌الاسلام و المسلمین آقای پسندیده ـ دامت برکاته‏

وصیت سابق در موضوع آنچه مربوط است به امور شخصیه که چیزهایی راجع به‏‎ ‎‏مادر احمد‏‎‎‏ سفارش شده بود به قوّت خود باقی است. والسلام علیکم ورحمة الله.‏

‏‏ غُرّۀ ربیع الأوّل ۱۴۰۰

روح الله الموسوی الخمینی[۲۲]

تقیّد امام خمینی به قانون اساسی و تعیین دارایی‌های مسئولین، ایشان را بر آن می‌دارد تا در ۲۴ دی ماه سال ۱۳۵۹ به این قانون عمل کنند و دارایی‌های خود را مشخص نماید در بند آخر این نوشته (بند ۳) آمده است:

۳ ـ کلیۀ وجوهی که در بانک‌ها یا در منزل یا نزد اشخاص است که آقای پسندیده مطلع‏‎ ‎‏هستند، به استثنای وجه مختصری که اشاره شد، وجوه شرعیه می‌باشد و مِلک اینجانب‏‎ ‎‏نیست، و ورثۀ اینجانب در آنها حقّی ندارند و تکلیف آنها را به حسب وصیت تعیین‏‎ ‎‏نموده‌ام.[۲۳]

توجه به وجوه شرعی و نحوه مصرف آنها و اطلاع کامل آیت الله پسندیده بر آنها در این بند مورد تأکید قرار گرفته است، که برگشت به وصیت‌نامه آخری و تعیین دو وصی در آن دارد.

آخرین وصیتنامه امام خمینی که در آن تعیین و تأکید بر وصی خود حاج سید احمد خمینی شده است در آبان سال ۱۳۶۱ است.

تأکیدات امام در این وصیت‌نامه، همچون وصایای قبلی بر توصیه به تقوا و صبر و مهربانی، تعیین وصی، تأکید بر وجوه شرعی نزد بانک‌ها و غیر آن و عدم وجوه شخصی در هیچ کجا، مالکیت اثاث منزل برای خانم؛ بجز دو فرش که باید به مصرف سادات برسد، اختیار داشتن حاج سید احمد آقا در باره کتاب‌ها، وضعیت بیت امام در قم، مقدار نماز و روزه قضا، تأکید به سید احمد آقا بر خدمت به جمهوری اسلامی، توجه به مادر به نحو شایسته و سایر امور شخصی، به چشم می‌خورد.

متن وصیت‌نامه:

بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏‏الحمدلله علی آلائه ونعمائه والصلوة والسلام علی أنبیائه، سیما أفضلهم وخاتمهم؛ و‎‏علی أولیائه المعصومین، سیما أبی الأئمه وأفضل الأولیاء أمیر المؤمنین ـ صلوات الله علیه‏‎ ‎‏وعلی أهل بیته وأولاده ـ سیما بقیة الله روحی لتراب مقدمه الفداء.‏

آمنت بکلّ ما جاء به النبی الخاتم ـ صلی الله علیه وآله وسلم.‏

و بعد در تاریخ ۷ محرّم الحرام ۱۴۰۳ موافق سوم آبان ۱۳۶۱ این چند سطر را به عنوان‏‎ ‎‏وصیت در امور شخصیه رقم می‌نمایم:‏

پس از توصیه به ورثه و نزدیکان خود به تقوا و صبر و ثبات در جمیع امور و معاشرت‏‎ ‎‏محبت آمیز بین خود به نحو شایسته و عشرت به معروف با بندگان خداوند تعالی و ‎‏اعراض از زخارف دنیا و توجه به خداوند متعال، فرزند خود احمد خمینی ـ أیده الله تعالی ـ را وصی در امور شخصیه قرار دادم. و آنچه لازم به تذکر است در چند جمله‏‎ ‎‏توضیح می‌دهم:‏

۱ـ من شخصاً در هیچ بانکی یا مؤسسه یا شرکتی یا غیر اینها وجهی ندارم، و آنچه در‏‎ ‎‏بانک‌ها یا بعض مؤسسات و غیرهما است، وجوه شرعیه است و هیچ یک از ورثۀ من در‏‎ ‎‏آنها حقّی ندارند، و امر آنها پس از من با جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج‏ ‎‏شیخ حسینعلی منتظری ـ دامت برکاته ـ است و تحت نظر ایشان باید به مصارف شرعی‏‎ ‎‏برسد، و اگر خدای نخواسته برای ایشان حادثه‌ای رخ دهد، امر وجوه شرعیه با رهبر یا‏‎ ‎‏رهبرانی است که مجلس خبرگان تعیین می‌نمایند.‏‎

‏‏۲ـ کلیۀ اثاث منزل که در قم و یا تهران دارم، متعلّق به مادر محترمۀ فرزندان من است. ‎‏بعض از آنها از شخص خودشان بوده و آنچه از من بوده است به ایشان هبه کردم و تحت‏‎ ‎‏ید ایشان است.‏

و در این جمله دو تخته قالی بزرگ است که از سهم سادات است و من به طور موقت‏‎ ‎‏از آنها اجازۀ استفاده داده‌ام. باید پس از من به مصرف سادات برسد. و بعض اثاث هم‏‎ ‎‏امانتی است که احمد مطلع است و به صاحبانش باید ردّ کند. کتابهایی که در قم و تهران‏‎ ‎‏دارم که مقدار ناچیزی است در اختیار احمد است. اگر خودش احتیاج دارد بر دارد، و اگر‏‎ حسین‏‎ برادرزاده‌اش لازم دارد به او بدهد، و الا در یک کتابخانۀ عمومی بگذارد و ‎‏وقف آن نماید. و مقداری مختصر پول نقد دارم که از وجوه شرعیه نیست و محل آن از‏‎ ‎‏محل وجوه جدا است و نوشته‌ام که آنچه در آنجا است از شخص خودم می‌باشد، و پس‏‎ ‎‏از من از ورثه است؛ ـ علی ما فرضه الله تعالی. ممکن است در خمین ملک مختصری‏‎ ‎‏داشته باشم که حضرت حجت الاسلام آقای پسندیده مطلع هستند. آن هم پس از من از‏‎ ‎‏ورثه است.‏‎

‏‏۳ـ منزل معروف که در قم دارم، مال شخصی است که پس از من به ورثه می‌رسد. و‏‎ ‎‏وصیت من آن است که منافع آن مادامی که مادر فرزندانم‏‎ حیات دارند از ایشان است و‏‎ ‎‏امید است فرزندان من و ایشان این وصیت را اجازه دهند که این مخدّرۀ محترمه به همۀ ما‏ ‎‏حقوق بسیار دارند. خداوند تعالی جبران فرماید و به ایشان عوض دهد.‏

۴ـ احتیاطاً پنج سال نماز و روزه به وسیلۀ شخص موثّقی قضا شود. تا حال تحریر از‏‎ ‎‏کسی طلبی ندارم و به کسی بدهکار نیستم. یک دانگ از خانۀ قم را به مادر فرزندانم‏‎ ‎‏بدهند در ازای مهر ایشان.‏

۵ـ از احمد ـ وفّقه الله تعالی ـ می‌خواهم که کوشش خود را صرف نماید در خدمت به‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی، و اگر پس از من از طرف متصدیان کاری که به شایستگی می‌تواند‏‎ ‎‏انجام دهد از او خواستند برای خدمت به اسلام و مسلمین، نه برای مقام و جهات دنیوی،‏‎ ‎‏رد نکند و از خدمت رو برنگرداند که در حال حاضر خدمت به این جمهوری اسلامی بر‏‎ ‎‏عهدۀ همه است.‏

۶ـ از همۀ فرزندانم خصوصاً احمد می‌خواهم که با مادرشان به طور شایسته عمل کنند‏‎ ‎‏و از خدمت به او هر چه می‌توانند سر باز نزنند: «‏‏والجنة تحت أقدام الاُمّهات».‏‎ و از احمد‏‎ می‌خواهم که با خویشاوندان و بستگان خود رفتار اسلامی نماید و از خدمت به آنان‏‎ ‎‏کوتاهی ننماید. و به حسین و مادر و خواهرش‎‏ محبت بیشتر نماید، و در صورت احتیاج‏‎ ‎‏در صورت امکان رفع آن نماید. و امیدوارم که فرزندم حسین از اشتغال به علم و تهذیب ‎‏نفس غفلت نکند و استعداد خدایی را هدر ندهد. و از فرزندم مریم ـ وفقها الله تعالی ـ‏‎ ‎‏می‌خواهم در حفظ اخلاق اسلامی و محبت به خویشاوندان غفلت ننماید. و از همۀ‏‎ ‎‏خویشاوندان و بستگان و دیگران امید عفو و طلب رحمت دارم. والسلام علی عباد الله ‎‏الصالحین.

روح الله الموسوی الخمینی[۲۴]

کتاب‌نامه

قرآن کریم.

۱) تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعۀ، حرّ عاملی، محمد بن حسن، قم، مؤسسۀ آل ‌البیت لإحیاء التراث، ۱۴۱۶ق.

۲) صحیفه امام، امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸.

۳) بحار الأنوار،‌ مجلسی، محمدباقر، تهران، دار الکتب العلمیه، ۱۳۶۵.

۴) یادها و یادمان‌ها، از شهید آیت الله سید مصطفی خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۶.

۵) کنز العمال، علاء الدین متقی الهندی، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۰۹ق.

۶) مستدرک الوسائل، میرزا حسین النوری الطبرسی، قم، مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، ۱۴۰۷ق.

پی نوشت

[۱]. بقره (۲): ۱۸۰.

[۲]. بقره (۲): ۱۸۱.

[۳]. کنز العمال، ص ۶ ـ ۷، ح ۴۶۰۵۰.

[۴]. وسائل الشیعه، ج ۱۳، ص ۳۵۲.

[۵]. مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۹۲.

[۶]. ر.ک: وسائل الشیعه، ج ۱۳، ص ۳۵۱.

[۷]. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۴۷۳ ـ ۴۷۶.

[۸]. بحار الأنوار، ج ۲۲، ص ۳۸۰.

[۹]. ر.ک: صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۴۷۵ ـ ۴۷۶.

[۱۰]. همان، ج ۱، ص ۴۳۱.

[۱۱]. همان، ص ۴۳۲.

[۱۲]. یادها و یادمان‌ها، از آیت الله سید مصطفی خمینی، ج ۱، ص ۲۹.

[۱۳]. همان، ج ۲، ص ۱۱۴.

[۱۴]. همان، ج ۱، ص ۱۱۱.

[۱۵]. پرونده آیت الله سید مصطفی خمینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

[۱۶]. صحیفه امام، ج ۳، ص ۲۳۴ و ۲۳۵.

[۱۷]. همان، ص ۲۸۰.

[۱۸]. همان، ص ۲۷۰.

[۱۹]. همان، ص ۲۹۲ ـ ۲۹۴.

[۲۰]. همان، ص ۲۹۵.

[۲۱]. همان، ج ۱۲، ص ۱۲۰ ـ ۱۲۱.

[۲۲]. همان، ص ۱۲۲.

[۲۳]. همان، ج ۱۳، ص ۵۲۴.

[۲۴]. همان، ج ۱۷، ص ۶۸ ـ ۷۰.

. انتهای پیام /*