پرتال امام خمینی(س): مراسم بزرگداشت روز ولادت مولی الموحدین امیرالمومنین علی(ع) با حضور رئیس موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، مدیران و کارکنان و به همت روابط عمومی موسسه در حسینیه جماران برگزار شد.

در این مراسم حجت الاسلام والمسلمین علی ملانوری در سخنانی ضمن عرض تهنیت میلاد مبارک و مسعود امیرالمومنین علی(ع) و بزرگداشت مقام پدر گفت: به تناسب این روز مبارک خوانش و ترجمه سه بند از خطبه های نهج البلاغه شریف را انتخاب کردم که بیان می کنم.

معاون پژوهش،آموزش و برنامه ریزی راهبردی موسسه افزود: نام بلند امیرالمومنین علی(ع) با بلندترین مفاهیم اخلاقی و فضائل انسانی مانند عدالت، شجاعت، کرامت و رافت گره خورده است که با همه آنچه که در زمره زیبایی های صفات پروردگاراست، در هم تنیده است. علاوه بر آن نام امیرالمومنین علی(ع) با نهج البلاغه و با اخل القران همراه است. کتابی که در فضل و مرتبت و بزرگی برادر قرآن کریم است. به تناسب این روز مبارک خوب است چند دقیقه ای مهمان سفره نهج البلاغه باشیم و از فیض آن و فیض کلام امیرالمومنین علی(ع) بهره بجوئیم.

حجت الاسلام والمسلمین علی ملانوری با قرائت بخشی از پیام حضرت امام به شرکت کنندگان در کنگره هزارۀ نهج البلاغه و شخصیت حضرت علی (ع) در تبیین عظمت ابعاد بیکران شخصیت امام علی(ع) و نهج البلاغه‏ افزود:

در کنگرۀ هزارۀ نهج البلاغه از چه صحبت خواهد شد و از کی معرفی؟ دانشمندان‏‎ ‎‏بزرگ جهانی می خواهند مولا امیرالمؤمنین را معرفی کنند و به دیگران بشناسانند یا کتاب‏‎ ‎‏نهج البلاغه را؟ ما با کدام مؤونه و با چه سرمایه ای می خواهیم در این وادی وارد شویم؟‏‎ ‎‏دربارۀ شخصیت علی بن ابیطالب، از حقیقت ناشناختۀ او صحبت کنیم، یا با شناخت‏‎ ‎‏محجوب و مهجور خود؟ اصلاً علی ـ علیه السلام ـ یک بشر ملکی و دنیایی است که‏‎ ‎‏ملکیان از او سخن گویند یا یک موجود ملکوتی است که ملکوتیان او را اندازه گیری‏‎ ‎‏کنند؟ اهل عرفان دربارۀ او جز با سطح عرفانی خود و فلاسفه و الهیون جز با علوم‏‎ ‎‏محدودۀ خود با چه ابزاری می خواهند به معرفی او بنشینند؟ تا چه حد او را شناخته اند تا‏‎ ‎‏ما مهجوران را آگاه کنند؟ دانشمندان و اهل فضیلت و عارفان و اهل فلسفه با همۀ فضایل‏‎ ‎‏و با همۀ دانش ارجمندشان آنچه از آن جلوۀ تام حق دریافت کرده اند، در حجاب وجود‏‎ ‎‏خود و در آینۀ محدود نفسانیت خویش است و مولا غیر از آن است. پس اولی آن است‏‎ ‎‏که از این وادی بگذریم و بگوییم علی بن ابیطالب فقط بندۀ خدا بود، و این بزرگترین‏‎ ‎‏شاخصۀ اوست که می توان از آن یاد کرد، و پرورش یافته و تربیت شدۀ پیامبر عظیم الشأن‏‎ ‎‏است، و این از بزرگترین افتخارات اوست، کدام شخصیت می تواند ادعا کند که عبدالله ‏‎‏است و از همۀ عبودیتها بریده است، جز انبیای عظام و اولیای معظم که علی ـ علیه السلام‏‎ ‎‏ـ آن عبد وارسته از غیر و پیوسته به دوست که حجب نور و ظلمت را دریده و به معدن‏‎ ‎‏عظمت رسیده است، در صف مقدم است. و کدام شخصیت است که می تواند ادعا کند از‏‎ ‎‏خردسالی تا آخر عمر رسول اکرم در دامن و پناه و تحت تربیت وحی و حامل آن بوده‏‎ ‎‏است جز علی بن ابیطالب که وحی و تربیت صاحب وحی در اعماق روح و جان او ریشه‏‎ ‎‏دوانده. پس او بحق عبدالله است و پرورش یافتۀ عبدالله اعظم است.

‏‏و اما کتاب نهج البلاغه که نازلۀ روح اوست برای تعلیم و تربیت ما خفتگان در بستر‏‎ ‎‏منیّت و در حجاب خود و خودخواهی خود، معجونی است برای شفا و مرهمی است‏‎ ‎‏برای دردهای فردی و اجتماعی و مجموعه ای است دارای ابعادی به اندازۀ یک انسان و‏‎ ‎‏یک جامعۀ بزرگ انسانی از زمان صدور آن تا هر چه تاریخ به پیش رود و هر چه‏‎ ‎‏جامعه ها به وجود آید و دولتها و ملتها متحقق شوند و هرقدر متفکران و فیلسوفان و‏‎ ‎‏محققان بیایند و در آن غور کنند و غرق شوند. هان، فیلسوفان و حکمت اندوزان، بیایند و‏‎ ‎‏در جملات خطبۀ اول این کتاب الهی به تحقیق بنشینند و افکار بلند پایۀ خود را به کار‏‎ ‎‏گیرند و با کمک اصحاب معرفت و ارباب عرفان این یک جملۀ کوتاه را به تفسیر‏‎ ‎‏بپردازند و بخواهند بحق وجدان خود را برای درک واقعی آن ارضا کنند؛ به شرط آنکه‏‎ ‎‏بیاناتی که در این میدان تاخت و تاز شده است آنان را فریب ندهد و وجدان خود را بدون‏‎ ‎‏فهم درست بازی ندهند و نگویند و بگذرند، تا میدان دید فرزند وحی را دریافته و به‏‎ ‎‏قصور خود و دیگران اعتراف کنند و این است آن جمله: ‏‏مع کل شی لا بمقارنة و غیر کل شی لا‏ ‎‏بمزایلة.

معاون پژوهش،آموزش و برنامه ریزی راهبردی موسسه گفت: ‏‎از میان خطبه های امیرالمومنین بلندترین خطبه باسم قاصعه را برگزیدم که بخشی از آن را مرور خواهیم کرد.

‏‏ وی افزود: در وجه تسمیه این خطبه به عدد معانی کلمه قاصعه در زبان عربی وجوهی مطرح شده است. اما آنچه که از همه مهمتر است کلمه قاصعه به معنای کوبنده و به معنی توفنده و بنیان کن است. و چون این خطبه امیرالمومنین علی(ع) که در اواخر عمر شریف ایشان و در کوفه ایراد شده است، خطبه ای بود که در یکی از زمانهایی که بیشترین آشفتگی ها و مشکلات بر جامعه اسلامی حاکم بود و امیرالمومنین علی(ع) از رنجش این مشکلات و برای تذکر و آگاهی دادن به عواقب آن این سخنرانی را مطرح کردند، به آن قاصعه گفتند چون بنای حضرت بر آن بود که در مخاطب تحرک و تغییر اساسی ایجاد کنند.

حجت الاسلام ملانوری افزود: موضوع اصلی خطبه حضرت، اخلاق اجتماعی است که کیمیای گمشده امروز همه جوامع اسلامی از جمله کشورمان است؛ اما اصل خطبه حضرت در نکوهش منیت و تکبر است. گو اینکه امیرالمومنین علی(ع) ریشه همه گرفتاری ها و تفرقه ها و عدم پیشرفت ها و عقب افتادگی ها،جنگ ها و نزاع ها و در کل حضیض جامعه اسلامی، وابسته به این خصلت و ویژگی می دانند؛ و گویی که این تکبر را گاهی منتصب به افراد و گاهی منتصب به جامعه (یک امت) می کند. امروزه گاهی آنقدر در بازگو کردن منیت ها فردی و اجتماعی و تعصب ورزیدن به داشته های مربوط به اعصار و تاریخ گذشته باقی می مانیم که از قافله توسعه و پیشرفت در اخلاق و علم و سیاست و اقتصاد باز می مانیم.

معاون پژوهش،آموزش و برنامه ریزی راهبردی موسسه با اشاره به بند ششم این خطبه که در نکوهش تکبر است، و حضرت یک بند از آن را به فضائل خودشان اختصاص داده اند، افزود:

فَاعْتَبِرُوا بِمَا أَصَابَ الْأُمَمَ الْمُسْتَکبِرِینَ مِنْ قَبْلِکمْ

 از آنچه که بر ملّت های متکبّر گذشته، از کیفرها و عقوبت ها و سختگیری ها، و ذلّت و خواری فرود آمده عبرت بگیرید.

مِنْ بَأْسِ اللَّهِ وَ صَوْلَاتِهِ وَ وَقَائِعِهِ وَ مَثُلَاتِهِ

از قبرها و خاکی که بر آنچه ره نهادند، و از عقوبت ها و زمین هایی که با پهلوها بر آن افتادند، پند بگیرید.

وَ اتَّعِظُوا بِمَثَاوِی خُدُودِهِمْ وَ مَصَارِعِ جُنُوبِهِمْ وَ اسْتَعِیذُوا بِاللَّهِ مِنْ لَوَاقِحِ الْکبْرِ

 و از جایگاه صورت هایشان عبرت بگیرید. هر آنکه اتصاف به خودبینی و دیگر نابینی و تقدم خود بر دیگران است عبرت بگیرید و  ببینید قبرهایشان را و صورت هایشان که جایش کجاست. به خدا پناه ببرید، از آنجایی که شیطان کبر را ایجاد می کند.

کمَا تَسْتَعِیذُونَهُ مِنْ طَوَارِقِ الدَّهْرِ فَلَوْ رَخَّصَ اللَّهُ فِی الْکبْرِ لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِهِ

همانگونه که از حوادث سخت به او پناه می برید. اگر خدا تکبّر ورزیدن را اجازه می فرمود اگر خداوند اجازه داده بود به بندگانش که اهل کبر باشد

لَرَخَّصَ فِیهِ لِخَاصَّةِ أَنْبِیائِهِ وَ أَوْلِیائِهِ

این اجازه را به انبیاء و اولیای خود می داد و حتما به بندگان مخصوص خود از پیامبران و امامان علیهم السلام که بهتر از آنها خلق نکرده است، اجازه می داد. به نبی اکرم که خلاصه و علت خلقت محسوب می شود، می داد.

وَ لَکنَّهُ سُبْحَانَهُ کرَّهَ إِلَیهِمُ التَّکابُرَ وَ رَضِی لَهُمُ التَّوَاضُعَ فَأَلْصَقُوا

خدای سبحان تکبّر و خودپسندی را نسبت به آنان ناپسند، و تواضع و فروتنی را برای آنان پسندید.

بِالْأَرْضِ خُدُودَهُمْ وَ عَفَّرُوا فِی التُّرَابِ وُجُوهَهُمْ

خصلت پیامببران این بود که صورتهایشان را به خاک می مالیدند و اهل کرنش در برابر پروردگار بودند.

 وَ خَفَضُوا أَجْنِحَتَهُمْ لِلْمُؤْمِنِینَ

و سینه هایشان را برای مومنان باز می کردند و به مومنین تواضع می کردند.

 وَ کانُوا قَوْماً مُسْتَضْعَفِینَ

انبیاء الهی جزء اقوام مستضعف بودند.

 قَدِ اخْتَبَرَهُمُ اللَّهُ بِالْمَخْمَصَةِ وَ ابْتَلَاهُمْ بِالْمَجْهَدَةِ وَ امْتَحَنَهُمْ بِالْمَخَاوِفِ وَ مَخَضَهُمْ [مَحَّصَهُمْ‏] بِالْمَکارِهِ

انبیاء الهی به سختی ها گرفتار بودند.

فَلَا تَعْتَبِرُوا [الرِّضَا] الرِّضَی وَ السُّخْطَ بِالْمَالِ وَ الْوَلَدِ جَهْلًا بِمَوَاقِعِ الْفِتْنَةِ

پس مال و فرزند را دلیل خشنودی یا خشم خدا ندانید، که نشانه ناآگاهی به موارد آزمایش، و امتحان در بی نیازی و قدرت است،

 وَ الِاخْتِبَارِ فِی مَوْضِعِ الْغِنَی وَ الِاقْتِدَارِ [الِاقْتَارِ]، فَقَدْ قَالَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی «أَیحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِینَ نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیراتِ بَلْ لا یشْعُرُونَ.

زیرا خداوند سبحان فرمود: آیا گمان می کنند مال و فرزندانی که به آنها عطا کردیم، به سرعت نیکی ها را برای آنان فراهم می کنیم نه آنان آگاهی ندارند. هر دارایی زیادی ممکن است انسان را دچار تکبر کند.

حجت الاسلام ملانوری با اشاره به بند آخر خطبه قاسعه تصریح کرد: حضرت در این خطبه گوشزد می کنند که بدانید که شما این کلام را از چه کسی می شنوید؟ لذا حضرت امیرالمومنین(ع) می فرمایند:

 أَنَا وَضَعْتُ فِی الصِّغَرِ بِکلَاکلِ الْعَرَبِ وَ کسَرْتُ نَوَاجِمَ قُرُونِ رَبِیعَةَ وَ مُضَرَ.

من در خردسالی، بزرگان عرب را به خاک افکندم، و شجاعان دو قبیله معروف «ربیعه» و «مضر» را در هم شکستم.

وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بِالْقَرَابَةِ الْقَرِیبَةِ وَ الْمَنْزِلَةِ الْخَصِیصَةِ

شما موقعیت مرا نسبت به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله در خویشاوندی نزدیک، در مقام و منزلت ویژه می دانید، پیامبر مرا در اتاق خویش می نشاند، در حالی که کودک بودم مرا در آغوش خود می گرفت

 وَضَعَنِی فِی [حَجْرِهِ‏] حِجْرِهِ وَ أَنَا وَلَدٌ [وَلِیدٌ] یضُمُّنِی إِلَی صَدْرِهِ وَ یکنُفُنِی فِی فِرَاشِهِ

و در بستر مخصوص خود می خوابانید

 وَ یمِسُّنِی جَسَدَهُ وَ یشِمُّنِی عَرْفَهُ وَ کانَ یمْضَغُ الشَّی‏ءَ ثُمَّ یلْقِمُنِیهِ وَ مَا وَجَدَ لِی کذْبَةً فِی قَوْلٍ وَ لَا خَطْلَةً فِی فِعْلٍ وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ (صلی الله علیه وآله)

 بدنش را به بدن من می چسباند، و بوی پاکیزه خود را به من می بویاند، و گاهی غذایی را لقمه لقمه در دهانم می گذارد، هرگز دروغی در گفتار من، و اشتباهی در کردارم نیافت. از همان لحظه ای که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را از شیر گرفتند

مِنْ لَدُنْ أَنْ کانَ فَطِیماً أَعْظَمَ مَلَک مِنْ مَلَائِکتِهِ یسْلُک بِهِ طَرِیقَ الْمَکارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَیلَهُ وَ نَهَارَهُ

خداوند بزرگ ترین فرشته (جبرئیل) خود را مأمور تربیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرد تا شب و روز

وَ لَقَدْ کنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِیلِ أَثَرَ أُمِّهِ یرْفَعُ لِی فِی کلِّ یوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ یأْمُرُنِی بِالاقْتِدَاءِ

او را به راه های بزرگواری و راستی و اخلاق نیکو راهنمایی کند، و من همواره با پیامبر بودم چونان فرزند که همواره با مادر است، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هر روز نشانه تازه ای از اخلاق نیکو را برایم آشکار می فرمود

بِهِ وَ لَقَدْ کانَ یجَاوِرُ فِی کلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ وَ لَا یرَاهُ غَیرِی وَ لَمْ یجْمَعْ بَیتٌ  وَاحِدٌ یوْمَئِذٍ فِی الْإِسْلَامِ غَیرَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله)

و به من فرمان می داد که به او اقتداء نمایم. پیامبر صلّی اللّه علیه و آله چند ماه از سال را در غار حراء می گذراند، تنها من او را مشاهده می کردم، و کسی جز من او را نمی دید

 وَ خَدِیجَةَ وَ أَنَا ثَالِثُهُمَا أَرَی نُورَ الْوَحْی وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّةِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّیطَانِ حِینَ نَزَلَ الْوَحْی عَلَیهِ (صلی الله علیه وآله)

 در آن روزها، در هیچ خانه اسلام راه نیافت جز خانه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله که خدیجه هم در آن بود و من سوّمین آنان بودم. من نور وحی و رسالت را می دیدم، و بوی نبوّت را می بوییدم.

 فَقُلْتُ یا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ فَقَالَ هَذَا الشَّیطَانُ قَدْ أَیسَ مِنْ عِبَادَتِهِ إِنَّک تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَی مَا أَرَی إِلَّا أَنَّک لَسْتَ بِنَبِی وَ لَکنَّک لَوَزِیرٌ وَ إِنَّک لَعَلَی خَیرٍ.

من هنگامی که وحی بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرود می آمد، ناله شیطان را شنیدم، گفتم ای رسول خدا، این ناله کیست گفت: شیطان است که از پرستش خویش مأیوس گردید. و فرمود: «علی تو آنچه را من می شنوم، می شنوی، و آنچه را که من می بینم، می بینی، جز اینکه تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر من بوده و به راه خیر می روی.

وی در پایان سخنان خود تصریح کرد: بر اهل معرفت روشن است که اگر بخواهند به جایی برسند از خوان کرم مولی امیرالمومنین می تواند به مقام عالی برسند.

 

. انتهای پیام /*