* اگر به میراث عرفانی خودمان باز گردیم، بهترین وجه آن را در وجود حضرت امام خواهیم دید

به گزارش پرتال امام خمینی، آیت‌الله حسن رمضانی از شاگردان علامه حسن‌زاده آملی و از اساتید عرفان و حکمت حوزه علمیه قم در گفت‌وگو با فارس درباره مؤلفه‌های اساسی عرفان اسلامی امام خمینی(س) اظهار داشت: به تعبیر دیگر، آنچه را که امام دارا بود امری جدید، ابتکاری غیر مسبوق به سابقه نیست بلکه در راستای همان عرفان اصیل اسلامی است که خاستگاهش شرع مقدس اسلام و مروجان و مدافعان آن افرادی مانند محی‌الدین بن عربی و صدر‌الدین قونوی و ... هستند. از این رو اگر ما به میراث عرفانی خودمان باز گردیم آن را به بهترین وجه، تازه، خالص و مجسم، در وجود حضرت امام (س) می‌توانیم مشاهده کنیم.

رمضانی در ادامه تصریح کرد: عرفان اصیل اسلامی شامل دو بخش است یکی توحید و دیگری انسان کامل که توحید عرفانی فراتر از آن توحید عرفی و کلامی و فلسفی است از این رو وقتی در عرف، می‌گوییم توحید، بدین معناست که خدا یکی است و دومی در آن راه ندارد، توحید در علم کلام و فلسفه نیز همین طور است اما در مبحث فلسفه با دقت بیشتری مورد توجه قرار می‌گیرد.

وی عنوان کرد: اما وقتی در عرفان، ‌صحبت از توحید می‌شود یک توحید خاص و ویژه‌ای مدنظر‌ است و آن عبارتند از وحدت و یگانگی کل نظام هستی از حق گرفته تا خلق! به عبارت دیگر کل هستی دارای دو وجهه ظاهر و باطن هست؛ وجهه ظاهر نظام هستی «خلق» و وجهه باطن نظام هستی «حق» است؛ وجود حقیقت هستی، وحدت دارد و مظاهر او، موجوداتی که منصوب به او بوده و از او برخاسته و تجلی او، بروزات و ظهورات او هستند متکثر است که اگر خواسته باشیم به طور اصطلاحی از آن سخن بگوییم می‌شود «وحدت وجود و کثرت وجود».

* رد یا اثبات یک مسئله، بدون مراجعه به متخصص و مطالعه، خلاف عرف و تقوای علمی است

رمضانی ادامه داد: وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت، کثرت ظهوری و وحدت بطونی، یک حقیقت به هم پیوسته اینچنینی و آن واحدی است که در تمام این کثرات ظاهر، ساری، جاری و حاضر است آن کثراتی که همه وابسته و عین ربط به آن واحد هستند و این مؤلفه اول عرفان اسلامی است.

وی خاطرنشان کرد: حضرت امام(س) به این مؤلفه و به این بُعد از عرفان، از بُن دندان به آن اعتقاد داشت که در نوشته‌ها، تعلیقات و تألیفاتشان در مناسبت‌‌های گوناگون آن را مطرح فرمود، دفاع کرده و مخالفان آن را تقبیح کردند و کسانی که درک درستی نداشته و در مباحث، التقاط می‌کردند از سوی امام(س) محکوم می‌شد.

شاگرد برجسته علامه حسن‌زاده آملی ادامه داد: کسانی که با این حقیقت، ‌مخالفت می‌کنند در واقع به این حقیقت، راه نیافته‌اند و گمان می‌کنند وحدت وجود یعنی همه خدایی یا صیرورت خالق به مخلوق یا مخلوق با خالق. خیر در حالی که این طور نیست و حضرت امام(س) نه قائل به همه خدایی بود و نه قائل به حلول و عینیت خلق و خالق. بلکه یک معنای دقیق و ظریفی دارد که اهلش خواهند فهمید.

وی با بیان اینکه امام راحل بارها به تعابیر مختلف، طرف مقابل را که به حقیقت وحدت وجود و کثرت وجود، راه نیافته بودند را نصیحت می‌کرد، تصریح کرد: امام(س) می‌فرمودند که شما در این زمینه بر اساس فهم خودتان و بر اساس برداشت خودتان از مسئله وحدت وجود، وحدت وجود را محکوم نکنید و قائلان به آن را تکفیر نکنید؛ احتمال آن را بدهید که این عقیده و نظریه، یک معنایی دارد که شما به آن راه نیافته‌اید لذا با مطالعه کردن و خواندن چند بیت شعر از مثنوی و با مراجعه به ظواهر عبارات نمی‌توان به این حقیقت دست یافت.

استاد عرفان حوزه علمیه قم یادآور شد: بنابراین این مسئله، مسئله‌ای است که در طول قرن‌ها محققان درباره آن صبحت و تحقیق و تحلیل کرده‌اند اما باز هم آن طور که باید آشکار نشده است مسئله‌ای با این سابقه که حضرت امام (س) درباره آن اظهار نظر، تحلیل و تبیین کرده‌اند و هنوز آن طور که شاید روشن  نشده است، شما چطور با یک مطالعه ظاهری، بدون مراجعه به متخصص و بدون خواندن دروس مربوطه، می‌خواهید با چند بیت شعر، مسئله را حل کنید این خلاف واقع، خلاف عرف و خلاف تقوای علمی است.

* خاستگاه دقیق عرفانی امام خمینی(س) در شعر «با نیستی از روز ازل گام به گامیم / با هستی و هستی‌طلبان، پشت به پشتیم» است

رمضانی با اشاره به اینکه حضرت امام(س) در ابیات دیوان اشعار خود، بسیار زیبا از این مسئله دفاع و مخالفانش را نیز محکوم کرده است، اظهار داشت: امام راحل شعری مبنی بر «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم / چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم» دارند که یکی از ابیات آن این است که می‌گوید: «فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم / همچو منصور خریدار سر دار شدم» از این رو اگر کسی با سابقه منصور حلاج و عدم تحملی که از ناحیه مخالفانش انجام شد و در انتها کار به اعدام وی ختم شد آشنا بوده باشد این بیت امام (س) را به خوبی درک خواهد کرد.

وی افزود: «فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم»؛ یعنی یک نحوه فراغت از عنانیت نفس، یک نحوه، دور شدن از این تعیّن ظاهری و فاصله گرفتن از تعیّن‌هایی که همه را بیچاره کرده است، «کوس انا الحق بزده است» یعنی من چیزی جز جلوه او نیستم و از آن جلوه و تجلی که بگذرید عدم خواهد بود. به تعبیر بهتر ما جلوه حق هستیم و حقیقت و هستی ما چیزی جز این نیست پس می‌توان گفت انا الحق به همین معنا نه اینکه من خدا هستم بلکه به معنایی است که ما تعیّن را نادیده می‌گیریم و تعیّن را فانی در آن حد، مشاهده می‌کنیم لذا با توجه به این مسئله، چیزی جز حق باقی نمی‌ماند.

رمضانی با اشاره به شعری مبنی بر «میم و حق، لفظ احمق است به هم / چون ز ما بگذری چه ماند، حق» گفت: اگر ما حروف «میم الف» و «ح ق» را با هم جمع کنیم می‌شود «احمق». اگر لفظ «ما» را از آن حذف کنیم چیزی جز حق باقی نخواهد ماند. منظور از این سخن آن است کسی که خود را در کنار خداوند قرار دهد و بگوید خدا یکی و ما هم یکی، این می‌شود احمق! چرا که حماقت و نادانی است که انسان بخواهد خود را در عرض خداوند قرار دهد.

وی اظهار داشت: انسان نمی‌تواند خود را در طول خداوند قرار دهد چه برسد به عرض آن! و بر این اساس بگوید خدا یکی و ما هم یکی؛ این احمقانه است و حضرت امام (س) واقعا به این مسئله اعتقاد داشت و می‌فرمود: «با نیستی از روز ازل گام به گامیم / با هستی و هستی طلبان، پشت به پشتیم»؛ یعنی ما از همان روز اول، هیچ بودیم و بعد هم هیچ خواهیم بود آنچه که هست اوست و بارها شنیده‌ایم که می‌فرمود: ما همه هیچیم و هر چه هست اوست. این جمله خاستگاه دقیق عرفانی دارد.

* جنبه‌های عرفان عملی حضرت امام(س)

استاد عرفان و حکمت حوزه علمیه قم درباره جنبه‌های عرفان عملی حضرت امام (س) گفت: از آنجا که امام (س) تعیّنی برای خود قائل نبود و خویش را فانی در حق می‌دانست جز به انجام وظیفه، فکر نمی‌کرد و احدی نمی‌توانست ایشان را از انجام وظیفه باز بدارد نه از شخصیت‌ها، قدرت‌ها، شیطنت‌ها و نه از عوارض و آسیب‌هایی که ممکن است برای ایشان به وجود آید هیچ خوف و هراسی به دل راه نمی‌داد و مطمئن مطمئن، در مسیر عمل گام برمی‌داشت.

وی عنوان کرد: عملکرد امام راحل طوری بود که چه عمل، عمل فردی، خانوادگی، سیاسی و اجتماعی باشد، چه مخاطبش یک نفر، صد نفر و یا کل جهان باشد تفاوتی برایش نمی‌کرد و احدی را در عرض حق و خداوند متعال قرار نمی‌داد همان طور که خودش را در عرض حق قرار نمی‌داد از این رو فانی و ذوب در حق بود و چیزی غیر از انجام وظیفه برای ایشان اهمیت نداشت و از این رو توانست با توجه به این پایگاه و جلوه عملی، دنیا را تکان دهد و متحول کند و اصلاً با توجه به این خلوص، شهامت و شجاعت، قرن، قرن خمینی است!

. انتهای پیام /*