به گزارش پرتال امام خمینی(س) این پرسش ها محور گفتگویی است که پایگاه خبری شفقنا با دکتر زهرا شجاعی که بعد از پیروزی انقلاب پست های مرتبط با حوزه زنان را به عهده داشته، در میان گذاشته است. مشاور وزیر آموزش و پرورش در امور بانوان سال 1367، مشاور وزیر کشور در امور بانوان سال 1370، رییس شورای فرهنگی اجتماعی زنان از سال 69 تا 71 و رییس مرکز امور مشارکت زنان طی سال های 76 تا 84 از مسوولیت هایی است که او بر عهده داشته است. این گفتگو با فعال حوزه زنان را  در ادامه می خوانید:

قشر زیادی از زنان در جریان انقلاب اسلامی با خط فکری مذهبی وارد مبارزات شدند و در صف مردان مبارز با مشی و اهداف اسلام گرایانه به مخالفت و اعتراض به رژیم دست زدند. بعدها این خط فکری تبدیل به نوعی هویت دینی در جامعه زنان شد. فکر می کنید خاستگاه هویت مذهبی بانوان مبارز در انقلاب اسلامی از کجا نشأت گرفت و به عبارتی در میان گروه های مختلف فکری درگیر در انقلاب این هویت دینی چطور در زنان ایران شکل گرفت؟

ابتدا لازم می دانم سالگرد سی و پنجمین سالگرد انقلاب شکوهمند اسلامی ایران را تبریک بگویم. قبل از پاسخ به سوال شما فکر می کنم یک مقدمه کوتاه لازم است. چرا که تا ماهیت انقلاب روشن نشود نمی توان به هویت زنان که یکی از عناصر تعیین کننده پیروزی انقلاب اسلامی بودند پرداخت. به اعتقاد من انقلاب اسلامی ایران حرکت اعتراضی شدید مردمی بود که در جهت تغییر بنیادین وضع موجود و تحقق یک نظام ایرانی اسلامی، عادلانه و مردم سالاری دینی در جامعه ادامه پیدا کرد. از ویژگی های حرکت های انقلابی، حضور و مشارکت گسترده مردم است. وقتی بسیاری از مردم از وضع موجود ناراضی و خواستار تحقق وضع مطلوبی باشند، انقلاب رخ می دهد. البته در وقوع انقلاب اسلامی عناصر بسیاری موثر است که مجال پرداختن به همه آنها نیست. بنابراین این مشارکت وسیع آحاد ملت، زنان را هم در بر می گیرد و به تبع زنان هم باید در این جریان حضور می داشتند تا مصداق انقلاب تحقق پیدا کند. به عبارتی با نیمه پیکره انسانی جامعه نمی توان انقلاب کرد، البته حضور و میزان و شدت و کثرت زنان و حضور و مشارکت زنان در انقلاب های دیگر هم قابل بررسی است. یعنی در انقلاب های دیگر مثل انقلاب فرانسه، چین و روسیه زنان نیز حضور داشتند، اما آنچه در انقلاب اسلامی به میان می آید مشارکت وسیع، گسترده و ویژگی بارز مشارکت زنان در انقلاب بود که موجب تحیر شد. این تحیر نه به خاطر زن بودن زنان بود و دنیا از این تعجب نکرد اما تعجب به این دلیل بود که تفسیر غلطی از جایگاه و نقش زن در اسلام به دنیا معرفی شده بود که با این چهره و تابلویی که از مشارکت زنان در ایران می دیدند مطابقت نداشت و این موضوع موجب تحیر شده بود. این تصویر که از زن مسلمان تا قبل از پیروزی انقلاب وجود دارد تا قبل از دهه 50 به دنیا معرفی شده بود. حال به وسیله چه کسانی و تحت چه عواملی موضوعات قابل بحثی است که در فرصت محدود ما نمی گنجد. تصویر زن مسلمان در افکار عمومی دنیا یک عنصر غیرفعال، وابسته، دارای تعلقات زیاد دنیوی، تجمل گرا، مصرفی، موجودی محدودنگر و سطحی نگر و غیرمسوول و فردگرا که نمونه آن در انتشارات عمومی جهان نشان داده و معرفی می شد. با توجه به این تعریفی که گفتم موضوع زنان از یک طرف به جهان بینی اسلامی گره می خورد و از طرف دیگر به نظام سیاسی حاکم در ایران. اما خاستگاه هویت دینی زنان از کجا آغاز شد؟ واقعیت این است از اوایل دهه 50 به تدریج بعد از تاسیس مدارس اسلامی دخترانه و همچنین توسعه جلسات مذهبی زنانه و به تدریج ورود دختران مذهبی به دانشگاه ها که تحت تاثیر علمای دینی روشنفکر و آگاه به زمان اتفاق افتاد؛ فضای جدیدی برای بانوان به وجود آمد که این فضا منجر به توسعه و رشد آگاهی های سیاسی مذهبی زنان گردید. بدون تردید نقش افکار و اندیشه های حضرت امام(س) نسبت به جایگاه و نقش زن در این زمینه و همچنین سیره عملی ایشان در ارتباط با خانواده خود و به تدریج با پیروزی انقلاب در ارتباط با جامعه در موضوع جلب مشارکت زنان و ایستادگی و مقاومت شجاعانه ایشان به عنوان یک فقیه روشنفکر آگاه به زمان که دو عنصر اقتضای زمان و مکان را در اجتهاد سیاسی و فقهی خود وارد کردند؛ در مواجهه با افکار متحجرانه و مقدس مآبانه آن زمان  را نباید نادیده گرفت. این نقش یک نقش اساسی و بنیادین در این زمینه بود. پس زمینه برای بروز و ظهور و تولد و رشد و نمو یک نسل جدیدی از زن مسلمان با هویت جدید در حال شکل گیری بود. در تعریف این نسل می توان به این ویژگی ها اشاره کرد: آگاهی و احساس مسوولیت اجتماعی، عدم تعلق و وابستگی به مصارف دنیوی و مادیات و تجملات، پرداختن به ساده زیستی، اهتمام به مسوولیت خانوادگی در کنار اهمیت به مسوولیت اجتماعی و جمع کردن دو مدیریت خانه و جامعه با هم، تلاش برای خودسازی بیشتر و توجه به مطالعه و فکر و اندیشه و فداکاری و ایثارگری هویت نسل جدید بانوان را شکل داد که در مسیر انقلاب و فرایند پیروزی انقلاب اسلامی توانستند نقش اساسی و بی بدیل خود را هم همدوش با مردان و به قول حضرت امام(س) آنچنان گاهی بهتر از آنان در میدان های جهاد و مبارزه و سازندگی ایفا کنند و منشأ خدمات و فعالیت های بسیار زیاد و موثری باشند.

انقلاب اسلامی مانند بسیاری از انقلاب ها موجب دگرگونی در هویت های فرهنگی و ساختاری شد. در این بین هویت زنان ایرانی هم تحول یافت و زنان به واسطه این هویت یافتن توانستند پیشرفت های چشمگیری در عرصه های مختلف اجتماعی سیاسی پیدا کنند، بعد از انقلاب و در دوران جنگ آیا هویت دینی زنان مسیر تازه ای را آغاز کرد؟

بعد از پیروزی انقلاب و تثبیت نظام سیاسی که خیلی هم به سرعت و به زودی شکل گرفت و  با فاصله کمی قانون اساسی تدوین و به تصویب ملت رسید و ارکان نظام شکل رسمی تری به خود گرفت؛ زنان هم به عنوان جزئی از موقعیت ملی و اسلامی کشور مسیر رشد و تکامل خود را طی کردند. اینجا می خواهم از این فرصت استفاده کنم و این انتقاد را داشته باشم که علی رغم حضور گسترده و مشارکت وسیع زنان در فرایند پیروزی انقلاب اسلامی که حضرت امام(س) آنها را به عنوان رهبر انقلاب معرفی می کنند و می گویند نهضت ما مدیون آنهاست، اما نظام سیاسی متاسفانه از این سرمایه انسانی ایجاد شده با این هویت جدید شکل گرفته متعالی بهره کافی و لازم را نبرد. یعنی در دوره ها و دهه های بعد از انقلاب و حتی الآن که وارد دهه چهارم [پیروزی انقلاب] شدیم می بینیم از این سرمایه انسانی استفاده کامل نشده است و مورد بهره مندی قرار نگرفته است. این هویت در دهه های بعد تحت تاثیر شرایط بین المللی و سیاسی اجتماعی و در عین حال توسعه تکنولوژی ارتباطات شکل جدیدی پیدا   می کند و البته این شکل ناگهانی و دفعتا نیست و به مرور زمان شاید اگر در حال حاضر زنان فعال سیاسی انقلاب معاصر را با فعالان سیاسی دهه 50 و سالهای پیروزی انقلاب اسلامی مقایسه کنیم، تفاوت هایی را به لحاظ ظاهر و برخی ویژگی های فرهنگی مشاهده می کنیم اما فکر می کنم خمیرمایه و بن اصلی هویت دینی و اسلامی زنان تفاوت چندانی نکرده و بن مایه اصلی مشترک است، اما همانطور که اجتماع در طول زمان تحول پیدا و رشد می کند این رشد و پیشرفت در زنان حاصل شده است و طبیعتا شاید در چرخه و گردونه اتفاقات و حوداثی که رخ داده تسویه هایی هم صورت گرفته است. اگر به تصاویر و فیلم های ابتدای انقلاب مراجعه کنید می بینید که در آن دوره علی رغم اینکه ظاهر برخی از زنان به لحاظ شکلی با یکدیگر متفاوت بود یعنی حتی خانم های بی حجاب هم در اعتراضات می آمدند ولی در باور و اعتقاد و اعتراض به نظام سیاسی موجود و تحقق نظام اسلامی عادلانه اشتراک وجود داشت. بسیاری از آنها چنان که مشاهده می کردیم به مرور زمان ظاهر خود را براساس باطن خود اصلاح کردند و در واقع به این شکل به مجموعه پیوستند، اما در جریانات فعلی و شاید در دهه حاضر احساس می شود بخشی از جامعه و درصدی از نسل چهارم انقلاب شاید آن تعلق و وابستگی و آن اعتقاد راسخ نسبت به اصولی که انقلابیون و زنان انقلابی داشتند ندارند و طبیعی است، چون زمان و شرایط را درک نکردند و تحت تاثیر انفاس قدسی مستقیم حضرت امام(س) قرار نگرفتند و در عین حال تلاش هایی که در سالهای بعد از انقلاب برای به انحراف کشاندن ارزش های انقلاب شد؛ با کمال تاسف تا حدی موفق بود. البته منظورم درصد کمی از نسل حاضر است که شاید هویت دینی مد نظر و مورد اشاره شما را نداشته باشند، به نوعی در جامعه احساس می شود برای درک این هویت دینی بیشتر باید به سراغ همان دهه پنجاه رفت.

چرا نسل بانوان امروز و نسلی که از مادران مبارز و انقلابی برخاسته، به نوعی در هویت پذیری  دینی خود دچار سردرگمی و تردید در انتخاب است؟

اگر نخواهیم صرفا براساس عوامل توطئه نظر دهیم و همه عوامل را محدود به دشمنان خارجی و نوعی فرافکنی نکنیم که البته آن هم به عنوان یک عامل بی تاثیر نیست، باید در نظر بگیریم خود نظام هم به خاطر اینکه در طول تاریخ اولین تجربه حکومت اسلامی بعد از غیبت صغری حضرت ولی عصر(عج) بود نوعی کم تجربگی و آزمون و خطا در برخی روش ها و شیوه هایی که نیازمند جلب افکار و اندیشه های جوانان بود رخ داد و این عوامل در بهره مندی از این سرمایه ها بی تاثیر نبود، فشارهایی مانند شرایط جنگ، تحریم ها، بایکوت هایی که نظام سیاسی می شد و عوامل بیرونی هم در این زمینه دخیل بود، همچنین مشغله هایی که خانواده های انقلابی مذهبی داشتند و کم توجهی که نسبت به بحث خانواده صورت گرفت و خیلی دیگر از عوامل دیگر موثر بودند. البته من اعتقاد ندارم نسل جوان جامعه ما همه از انقلاب دور شدند ولی چون آرمان گرا و ایده آل خواه هستیم، می خواهیم همین درصد کم هم معتقد باشند. اگر در حال حاضر تحقیق میدانی وسیع علمی صورت بگیرد نشان می دهد هویت دینی و باور مذهبی نسل جوان ما کم نیست، اما برخی اعتراضات نسبت به روش هایی که در این سال ها به کار گرفته شد وجود دارد و باید برای این انتقادات نسبت به افراد و روش ها با عدم باور به مبانی دینی تفاوت قایل شد و نباید این را به حساب دور شدن نسل جوان از مبانی ارزشی و اعتقادی گذاشت.

همانطور که اشاره کردید گروه ها و تفکرات مختلفی از زنان در جریان انقلاب به مبارزه دست زدند. این اختلاف در فکر و نظر، بعد از انقلاب چه مسیری را طی کرد؟

ببینید اختلافات و تفاوت ها در ابتدای دوران شکل گیری انقلاب بین گروه های سیاسی مبارز و گروه اسلامی جامعه بود. در درون خود نیروهای اسلامی حزب جمهوری اسلامی تحقق پیدا کرد و بسیاری از نیروهای جامعه عضو حزب جمهوری شدند. در درون آنها به خاطر وحدت نظر، اندیشه حضرت امام(س)، دشمن مشترک و باورهای مشترک اختلافات زیادی مشاهده نمی شد. برخی از جریانات و گروه های سیاسی که تعدادشان به لحاظ کمی چندتایی بود اما به لحاظ جمعیت و پشتوانه مردمی زیاد نبودند در جریان انقلاب خود به خود حذف شدند و زمینه ای برای بروز و ظهور اختلاف بین زنان آن گروه ها نبود، چون زنان در بین آنها کم بودند و بعضی برای زن در اساسنامه جایگاهی نداشتند. گذشته از اینها یک اختلاف مبنایی بین گروه های مذهبی به وجود آمد و یک جریانی در کل موافق حضور و مشارکت اجتماعی زنان نبود و جریانی که به رهبری و پشتوانه اندیشه امام(س) بود این را به عنوان اصل قبول داشت و در همان جریان راهپیمایی ها برخی از بزرگان بودند که می گفتند حضور زنان در راهپیمایی ها خلاف شرع است چون صدای آنها را نامحرمان می شوند و تفکر دیگر حضرت امام(س) بودند که می گفتند زنان باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت کنند یا در جای دیگر می گفتند زن به عنوان انسان می تواند در بنای جامعه مشارکت فعال داشته باشد. نه او حق دارد خود را از چنین حدی تنزل دهد و نه مردان حق دارند به او چنین بیندیشند. تفکری که حضرت امام (س) برای تحقق بخشیدن آن و انتقال به جامعه در هیاتی که برای پیام توحید به شوروی می رود یک خانم را قرار می دهد یا با فرماندهی سپاه یک خانم موافقت می کنند و در نوفل نوشاتو خانم ها را به حضور می پذیرند و مصاحبه می کنند و با حضور خانم ها در مجلس خبرگان موافقت می کنند. برخی از افراد در مجلس دوم به امام نامه می دهند و می گویند زنان نباید در انتخابات شرکت کنند، نه رای دهند و نه رای بگیرند. حالا شما فکر کنید دو دوره هم از مجلس گذشته است و امام(س) به شدت با این دیدگاه مخالفت می کنند و می گویند طرح این مسایل خلاف شرع است. خب این اختلاف وجود داشت و نتایج خود را به شکلی بروز می داد و من فکر می کنم این همچنان ادامه پیدا کرده است و در قالب گروه ها، تشکل های سیاسی و جریان های سیاسی خودش را نشان می دهد.

در جریان انقلاب های کشورهای عربی مانند مصر زنان به واسطه مبارزه و شرکت در اعتراضات مورد آزار و اذیت و خشونت قرار می گیرند در حالی که در انقلاب اسلامی ایران چنین مشکلاتی متوجه حضور زنان نشد. فکر می کنید زنان در جریان انقلاب اسلامی در نظر مردان همرزم خود از چه جایگاهی برخوردار بودند؟

من فکر می کنم در این جریان هایی که تحت عنوان انقلاب عربی یا بیداری اسلامی در منطقه مطرح است بیشتر به زنان نگاه ابزاری می شود. نمی خواهم تعمیم بدهم چون فکر می کنم جریان بحرین جداست، ولی به نظر می آید یک نگاه ابزاری و وسیله ای به زنان وجود دارد. یعنی از حضور زنان به عنوان ابزار برای پیروزی استفاده می شوند، نه به عنوان اعتقاد، باور، تفکر، اندیشه و سرمایه انسانی. در نتیجه وقتی از زن به عنوان ابزار استفاده می شود گاهی سوءاستفاده هم رخ می دهد، اما در جریان انقلاب این شکل نبود و حضور زنان به عنوان یک اعتقاد و باور بود و خود زنان هم به این نتیجه رسیدند که در تعیین سرنوشت خود سهیم باشند. بنابرین تفاوت به همین دلیل است که از این اتفاقات در جریان انقلاب دیده نشد. البته در جریان های افراطی نفاق و در جریان منافقین به خاطر اینکه آنها هم نوعی استفاده ابزاری از زنان داشتند شاهد خشونت هایی نسبت به زنان در درون سازمان آنها بودیم که گاهی زنان آگاهانه می پذیرفتند و گاهی دچار مشکل می شدند.

شخصیت هایی مانند امام خمینی(س) و دکتر بهشتی، دکتر علی شریعتی و... در سال های شکل گیری تفکرات انقلابی در تعریف هویت زن مدرن مسلمان تاثیرگذار بودند. در حال حاضر و در نبود چنین شخصیت هایی، هویت زنان ایرانی چطور تعریف می شود و این هویت دهی بر عهده چه کسانیست؟

همانطور که اشاره کردید تاثیر افکار و اندیشه های حضرت امام(س) و حتی قبل از بروز انقلاب آثار و نوشته های دکتر شریعتی مانند  کتاب «فاطمه فاطمه است» یا نوشته هایی مثل «قصه های حسن و محبوبه» و کتاب هایی مثل «همگام با قیام موسی و همراه با هجرت یوسف» و «پیام حجاب زن مسلمان» در هویت بخشی سیاسی اجتماعی به زنان و بازتعریف یک نقش جدید از زن خیلی تاثیرگذار بودند و بعد هم افکار و اندیشه ها و فتاوای فقهی حضرت امام(س) هم به عنوان پشتوانه اعتقادی در این زمینه بسیار موثر بود. قطعا در دوره حاضر نیازمند فقها و مجتهدین آگاه به زمان هستیم که به تناسب اقتضائات زمان و رشد زنان بتوانند برخی از موانعی که در این زمینه وجود دارد را برطرف کنند و اندیشمندان حوزه دین و به خصوص خود زنان فاضل و اندیشمند بتوانند در بازتعریف این نقش و تقویت این هویت و رشد و تعالی آن قدم های اساسی بردارند. 

. انتهای پیام /*