روز 18 بهمن آقای مهدی بازرگان به پشتوانه حمایت ملی در مصاحبه ای با روزنامه اطلاعات اظهار داشت: «بیشتر وزرا را انتخاب کرده است و در لحظه مقتضی نامهای آنان را معرفی خواهد کرد.»

او گفت: «اگر حاکمیت ناشی از اراده ملت است، دولت من که برگزیده شورای انقلاب است در دفتر نخست وزیر موقت به بهترین شکل این اراده را نشان می دهد[1]

بنا به خبر دیگری: «مهندس بازرگان از صبح دیروز به محل کمیته استقبال از امام خمینی نقل مکان کرد و دیشب با بردن وسایل ضروری از منزل خود به محل مدرسه علوی ـ اقامتگاه امام خمینی ـ عملاً در محل ذکر شده مستقر شد[2]

در میان خبرها و تحلیلهای روز 17 و 18 بهمن آنچه بیشتر مورد بحث و توجه است وزرای احتمالی کابینه آقای بازرگان است. امام خمینی در متن حکم آقای بازرگان تأکید فرموده بود: «جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص، مأمور تشکیل دولت موقت می نمایم»[3]

آقای بازرگان نیز در خاطراتش تأکید می کند که «نکات اصلی» متن فرمان را شخص امام خمینی مشخص داشته بود.[4]

هنوز دو روز از ابلاغ حکم نگذشته است که یکی از روزنامه ها می نویسد: «تلاش مهندس بازرگان بیشتر در این جهت است که کابینه اش در عین آنکه نظر امام خمینی و شورای انقلاب را تأمین می کند، تأمین کننده نظر رهبران سیاسی مبارز و ملی که در سالهای گذشته به دفعات بازداشت و زندانی شده اند نیز باشد.»[5]

داعیه داران و سیاست بازانی که در روزهای متلاطم انقلاب همواره جانب احتیاط را نگاه می داشتند و از خطر کردن پرهیز می کردند، اکنون مطالباتشان از همه بیشتر است و در تکاپویند که در اوضاع تازه جایی مطمئن به دست آورند. از هر سو صدای آنها بلند است و همه گونه سخن می گویند، اما مردم جز به آنچه که رهبر انقلاب از زبان آنها می گوید اعتنایی ندارند. روزهای آینده نشان خواهد داد که دولت موقت تا چه حد به تعهدات خود در برابر انقلاب و فرمان رهبر آن که به دولت او مشروعیت بخشیده و مردم را به حمایت از او دعوت کرده است وفادار مانده است. نگاهی به ترکیب اعضای کابینه دولت موقت به لحاظ وابستگی آنها به جناحهای سیاسی و ارتباط تشکیلاتیشان در طول دوران 9 ماهه عمر دولت موقت و ترمیمهایی که در چند مرحله انجام شده خود نشانگر بسیاری از مسائل است:

1) «نهضت آزاد» 11 نفر، 36 / 6درصد

2) «جبهه ملی» و منفردین و ملیون دیگر 11 نفر، 36 / 6درصد

3) «انجمن اسلامی مهندسین» (وابسته به «نهضت آزادی») 4 نفر، 13 / 3 درصد

4) روحانیون شورای انقلاب 4 نفر، 13 / 3 درصد [6]

البته این 4 نفر آخر (روحانیون) در سه ماهه آخر دوران کابینه دولت موقت دعوت به همکاری شدند! دولت موقت مرکب از چنین گرایشهایی بود. نیروهای جوان و مؤمن به اهداف و آرمانهای رهبر انقلاب از دید آنها فاقد تجربه لازم برای مصادر کلیدی بودند. و این کسان که می توانستند درباره برنامه منظم برای دولت امروز داد سخن بدهند و از تجربیات خود (مثلاً در دوران خلع ید) سخن بگویند، عناصری بودند که در گروههای ملی گرا مجتمع بودند.

گروههایی که در واقع به لحاظ سابقه پیدایش و گرایشها نسبت مستقیمی با انقلاب اسلامی نداشتند، و نمی توانستند با مبانی و اصول انقلاب موافقت کامل داشته باشند. عمده ترین نقاط اختلاف به قرار ذیل بود:

الف: مردم، همه اطاعت از فرمانهای امام را به مثابه تکلیفی شرعی می شمردند و شنوایی محض از ایشان را شرط درستی نماز و روزه خویش می دانستند. در حالی که داعیه داران سیاست اطاعتشان صرفاً سیاسی و مقطعی بود.

ب: خواست مردم، حکومت اسلامی، بدون اصالت دادن به روشها و مسلکهای سیاسی معمول، بود. اما هیچ یک از گروههای ملی و غیرمذهبی این خواست مردم را اصل نمی گرفتند، و هر یک به تناسب افق و نوع عقاید و تمایلات سیاسی خویش به حکومت لائیک یا دموکراسی غربی (منهای صفت اسلامی) و یا حداکثر تلفیقی از دموکراسی غرب و نظام اسلامی (مشابه آنچه که در قانون مشروطیت پیش بینی شده بود) گرایش نشان می دادند.

ج: مردم در انقلاب اسلامی، خواهان سرنگونی استبداد شاه و سلطنت شاهنشاهی بودند ولی دیگران زمانی که انقلاب در شرف پیروزی بود، اجباراً به این خواست عمومی گردن نهادند.[7]

از سوی دیگر نیز، تجربه سیاسی لازم پیش نیامده بود تا توجه یاران امام و معتقدان به خط مشی او، در شورای انقلاب، را به این مطلب جلب کند که حتی سپردن پستهای غیرکلیدی به عناصری که انقلاب را از اساس به چشمی دیگر می نگرند و دیر یا زود بی اعتقادی خود را به مشی و منش انقلابی امام نشان خواهند داد، چه نتایج زیانباری به دنبال خواهد داشت.

حضرت امام خود بارها نسبت به سمت ارشادی روحانیون و عدم دخالت آنها در امور اجرایی تأکید کرده بودند، لیکن وقایع و تجارب بعدی ثابت کرد که حفظ و تداوم دستاوردهای انقلاب بدون حضور مستقیم پیشتازان اصلی نهضت امکان پذیر نخواهد بود.

البته این حقیقت را نیز نباید از نظر دور داشت که در شرایط آغاز انقلاب شاید اگر رادیکال ترین نیروها نیز مسئولیت می گرفتند چاره ای جز حفظ جنبه هایی از وضع موجود آن زمان را نداشتند. وجود وحدت نظر نسبی در یک مجموعه سیاسی اجرایی، این حسن را داشت که یکپارچگی عناصر متشکله دولت را می توانست تأمین کند. و شاید همین ملاحظه مورد نظر اعضای شورای انقلاب در انتخاب ترکیب دولت موقت بوده است. از محاسن جبری و آثار وضعی دولت ملیون، این بود که عناصر ناهمگون با انقلاب زودتر شناسایی و حذف شدند. شاید اگر آنها به محک سنجش زده نمی شدند و در عمل بی کفایتی خود را نشان نمی دادند، عدم صلاحیتشان محرز نمی گردید، و همواره از اینکه فرصت بسامان کردن «همه امور» از آنان دریغ داشته شده بود، خود را مظلوم و قدر ناشناخته و حق از کف داده قلمداد می کردند. 

حجت از ناحیه حمایت بی دریغ رهبری انقلاب بر دولت موقت تمام است و ملت ایران با صداقت تمام اعلام می کنند که به پیروزی از امام خمینی آماده اند تا در همه زمینه ها به دولت انقلاب کمک کنند. در چنین شرایطی است که حضرت امام در دیدار با قضات دادگستری در روز 18 بهمن می فرماید: «از این دولت پشتیبانی کنید، اظهار کنید، در روزنامه ها اعلام کنید. و بعد هم که ان شاءالله یک دولت حقی برقرار شد، آن وقت باید همه بنشینیم و مع الأسف یک خرابه را بسازیم.»[8]

تظاهرات در اعلام حمایت از اقدام تاریخی امام خمینی در مورد تعیین نخست وزیر دولت موقت همچنان در سراسر کشور ادامه دارد. در همین حال تعدادی از خانواده های نگران همافران زندانی در اقامتگاه امام با ایشان دیدار می کنند؛ آقای خلخالی به نمایندگی از سوی امام خطاب به این خانواده ها می گوید: «نهضت و حکومت اسلامی پشتیبان شماست و تا خون در رگهایمان جاری است اجازه نخواهیم داد حتی یک نفر از همافران رشید در سراسر ایران زیر شکنجه قرار گیرد. همافران و سایر ارتشیان در هر جایی که باشند فرزند گرامی مردم و امام هستند[9]

خبرنگار «بی. بی. سی» از اصفهان گزارش داده است: «در اصفهان از هم اکنون جمهوری اسلامی برقرار شده است. مردم و روحانیون عملاً ادارۀ شهر را به دست گرفته اند ... یک جمعیت 6 هزار نفری از مردم داوطلب، عبور و مرور را در شهر هدایت می کنند. مردم نظافت شهر را نیز به عهده گرفته اند[10]...»

کارکنان 11 وزارتخانه طی 48 ساعت گذشته حمایت کامل خود را از نخست وزیر منتخب امام اعلام کرده اند و عملاً ادارۀ این وزارتخانه ها را برای دولت انقلاب ممکن ساخته اند. در همین حال اعلام شد که آقای بازرگان از طریق دهها دیپلمات و مأمور سیاسی و با استفاده از حمایت کارکنان وزارت خارجه، از دولتهای خارجی خواهد خواست تا دولت وی را به عنوان تنها دولت قانونی به رسمیت بشناسند.[11] علیرغم وجود شایعات در مورد کودتا و دخالت نظامی قدرتهای خارجی، در نظر آنها که پشت سر رهبر انقلاب ایستاده اند، استقرار جمهوری اسلامی در ایران حتمی است.

شاه در مصاحبه با یک روزنامۀ انگلیسی همچنان از قدرت سلطنت خود دم می زند![12] می توان حدس زد که این سخنان از سوی کسی که بعدها فاش شد گرفتار حادترین نوع سرطان بوده و مرگ خود را نزدیک می دیده است، به اشاره امریکا و انگلیس و سازمانهای اطلاعاتی آنها باشد. نشان دادن مترسک شاه هم برای ترساندن انقلاب بود و هم برای دلگرمی دادن به بازماندگان رژیم در حال احتضار؛ درست در روزهایی که شایعۀ اجرای کودتای امریکایی هایزر قوت گرفته است، شاه را به صحنۀ نمایش آوردن به چه منظوری است؟! جز اینکه نظامیان را به اقدام نظامی خونین تشویق کنند؟. ولی با اینهمه، آنچه بر حامیان شاه و فرماندهان ارتش او حاکم است ناامیدی است بی جهت نیست که به نوشتۀ واشنگتن پست انورسادات پیشنهاد کرده است به منظور مراقبت از هواپیماهای مدرن اف ـ 14 که به ایران فروخته شده و در اختیار این کشور است، این هواپیماها را از ایران به مصر منتقل کنند![13]

به گزارش خبرگزاریها جیمی کارتر، سایروس ونس وزیر خارجه و هارولد براون وزیر دفاع امریکا با ژنرال هایزر پس از پایان مأموریتش در ایران به تبادل نظر پرداخته اند. پس از این جلسۀ مشترک، که به نوشتۀ هایزر به بررسی اختلافهای وی و سولیوان اختصاص داشت، هایزر به وزارت دفاع می رود تا همراه با وزیر دفاع گزارش رئیس مستشاری امریکا در ایران را از طریق تلفن رمز دریافت کنند. آنچه هایزر در این خصوص نوشته، نشانگر بلاهت محض یک کارشناس «خبرۀ» امریکایی است.

«گزارش گاست کاملاً امیدوار کننده بود. گروه پنج هنوز با یکدیگر استوار بودند. نگرانی عمدۀ او از موضع کاملاً سازش ناپذیر اتخاذ شده توسط خمینی و بختیار بود... گاست می گفت این وضع به صورت یک دوئل در آمده که اگر به طور صحیحی اداره شود، بختیار می تواند برنده شود. او ارتش را پشت خود دارد و اگر چه این جنگ ممکن است باعث خونریزی بی نهایت زیادی شود، اما دلیلی برای شکست او وجود نداشت. از اینکه می شنیدم گروه پنج بعد از رفتن من هنوز با یکدیگرند خوشحال شدم»[14]

اما این خوشحالی دیری نپایید و چند روز دیگر گروه پنج او به سرنوشتی دچار شد که وی را ناگزیر ساخت در اعتراف به شکست امریکا و سلب مسئولیت بیش از 400 صفحه قلمفرسایی کند و در آخر کتابش تصریح کند که: «پایان این داستان خوفناک و مهیب و بسیار غم انگیز است. امریکا دوست نزدیک و متحد ستبر و خوش بنیه ای را از دست داد که[15]...»! والله خیرالماکرین.

نخستین نطق تلویزیونی امام

بیانات کوتاه امام که از کانال تلویزیونی ویژه ای [16] پخش گردید، در واقع اولین سخنان ایشان است که از سیمای جمهوری اسلامی پخش شده است و آغازی است نو بر فصل آزادی رسانه های عمومی میهن اسلامی.

امام خمینی در نطقی کوتاه که مستقیماً از شبکه تلویزیونی کارکنان اعتصابی پخش شد فرمودند:

بسم الله الرحمن الرحیم

دستگاههایی در این مملکت بوده و هست که بایستی در خدمت مردم می بودند؛ ولی رژیم غاصب و فاسد در گذشته از آنها در راه هدفهای نامشروع خود و گسترش فساد استفاده کرده است.[17][18]

دیدار امام با اهالی کردستان

امام خمینی در دیدار با جمعی از اهالی کردستان در روز 18 بهمن 57 پس از بیان سابقه اختلاف افکنی حکومتهای جور بین شیعه و سنی و بهره برداری دول استعماری در قرون اخیر فرمود:

«قریب سیصد سال پیش از این، سیاست خارجی در ایران و در شرق [اجرا] شد. آنها بیشتر درصدد این مسائل برآمدند. کارشناسهای آنها اشخاص و طوایف را مطالعه کردند و روحیات مردم را دیدند و همۀ جهات مادیات ما را تحت مطالعه قرار دادند، و از دو راه خواستند از ما بهره گیری کنند: مادی، می بینید که بهره گیری کردند؛ بهره گیری روحانی هم این بود که به این اختلافات دامن زدند و ما را بیشتر، از هم جدا کردند.»[19]

مسئله کردستان و فعالیت بیگانگان و گروهکهای وابسته به آنان در آن منطقه، که تا سالها پس از پیروزی انقلاب اسلامی از اهم مسائل میهن ما بود، ریشه در سیاستهایی داشته که توسط استعمار انگلیس و دست نشاندگانش در منطقه اعمال می شده است.

مناطق کردنشین در 5 کشور پراکنده است که براساس پژوهشی در سال 1979 (آستانه انقلاب اسلامی) انتشار جمعیت در آنها به ترتیب در ترکیه، ایران، عراق، سوریه و لبنان، و شوروی بوده است. کردها از قدیمی ترین اقوامی هستند که در فلات بزرگ ایران مجتمع شده اند و براساس تحقیق ایرانشناسان روسی و انگلیسی آنان از اخلاف «ماد»ها بشمارند. نام «کردستان» نخستین بار به صورت رسمی در دوره سلجوقیان رواج یافته و در دفاتر دیوانی ثبت شد، و حدود و قلمرو آن در همان زمان ضبط و تعیین گردیده است. حمدالله مستوفی، مورخ و جغرافیدان مشهور قرن هشتم هجری حدود کردستان را ولایت عراق عرب، خوزستان، عراق عجم، آذربایجان و دیار بکر نشان داده که همه در محدوده فلات ایران واقع اند.

کردها از نخستین اقوامی هستند که اسلام آوردند و خدمات شایانی در گسترش آن انجام دادند. کردان ایوبی، که از 567 تا 648 ه. ق. بر بخش اعظم کردستان حکومت می راندند و خلافت فاطمی مصر را برانداختند در جریان جنگهای صلیبی قهرمانیها از خود نشان دادند. صلاح الدین ایوبی، قهرمان جنگهای صلیبی، دولتی تشکیل داد که قلمرو آن از فرات تا نیل کشیده شده بود. وی دولت عیسوی بیت المقدس را مغلوب کرد و در کمتر از سه ماه بر اورشلیم تسلط یافت. صلاح الدین، پس از قرنها، حرمین شریفین را از تصرف خلفای فاطمی خارج ساخت و ضمیمۀ متصرفات خود کرد و مذهب خویش (شافعی) را در مناطق تحت قلمرو خود رواج داد. ریچارد اول، پادشاه انگلیس، و فیلیپ اگوست، پادشاه فرانسه، و دیگر سلاطین سرزمینهای مسیحی همواره از بی باکی و رشادت و شهرت صلاح الدین بیمناک بودند[20].

در جریان جنگ جهانی اول، استعمار انگلیس به فکر تأسیس «کردستان بزرگ» افتاد ولی با شکست امپراطوری عثمانی و روی کار آمدن کمال آتاترک، مهرۀ انگلیس، استعمار بریتانیا دیگر استقلال کردستان را به مصلحت خویش ندید، چه شمار بسیاری از کردان در ترکیه بودند و احتمال آن بود که از جانب آنان خطری پیش آید.

سیاست استعماری تازۀ انگلیس و فرانسه، به ویژه در سرزمینهای اسلامی، در پی آن بود که در مقابل وحدت اسلامی، «ناسیونالیسم» را اشاعه دهد تا ظاهراً با استحکام بخشیدن به اساس قومیت، وحدت دینی و اسلامی متحدکنندۀ جهان اسلام را بر هم زند.

برخوردهای مشابه آتاترک و رضاخان با کردهای دو کشور، نشان از سیاست واحدی داشت که به ایشان دیکته شده بود. آتاترک تعداد کثیری کرد را که بدانها نام «ترکهای کوهستانی» داده بود در ترکیه قتل عام کرد. رضاخان نیز در مناطق کردنشین همین سیاست را دنبال می کرد. بهره برداری دولت کمونیستی شوروی از مظالم رضاخان نیز مزید بر علت شده بود. نتیجۀ چنین سیاستی این شد که پس از سقوط رضاخان و اشغال ایران توسط قوای متفقین، همانگونه که ارتش سرخ شوروی و ایادی آنها در آذربایجان سخن از تجزیه و تشکیل جمهوری مستقل آذربایجان پیش آورده بودند، در همان سالهای 1324 و 1325 ه. ش. قاضی محمد نیز در مهاباد علم جمهوری خودمختار برافراشت که در این کار از حمایت بارزانی های عراق نیز برخوردار بود.

این نکته را نباید از نظر دور داشت که جدا از ایرانی نژاد بودن طایفۀ کردان، کردهای ایران سنت و فرهنگی متفاوت با اقوام کرد مناطق دیگر دارند. علاوه بر آن، کردهای کردستان شمال و شمال شرقی، کردستان جنوبی و جنوب غربی، کرمانشاهان، ایلام و قصرشیرین، و کردهای مقیم استان زنجان و آذربایجان، و اقوامی که «لک» نامیده می شوند با هم تفاوتهای اساسی دارند و اغلب کردهای مرکزی و جنوبی منطقه، در زبان و مذهب و آداب به لرها شبیه ترند تا فی المثل به کردهای عراق و ترکیه.

حکومت پهلوی به وسایل مختلف باعث ایجاد تشتت و تفرقه در میان اقوام مختلف و مسلمان ایران می گردید. تشدید اختلافات قومی در ایران، بخصوص در زمینه های مذهب و زبان، یکی از سیاست های امپریالیسم جهانی بود که بدست رژیم پهلوی به اجرا در می آمد. به اقتضای همین سیاست بود که شاه روحانیون مبارز شیعه را به مناطق سنی نشین (کردستان، بلوچستان، ترکمن صحرا و ...) تبعید می نمود تا بر شدت اختلافات بیفزاید. البته در این مورد بخصوص، اغلب نتیجۀ مطلوب حاصل نمی شد و همواره تفاهم غلبه داشت.

سیاست شاه در حمایت از ملامصطفی بارزانی[21]، و عوامل او در برابر دولت عراق، از اوایل دهۀ چهل، یکی دیگر از موارد سوء استفادۀ رژیم پهلوی از کردان است که سرانجام پس از سالها به موجب قرارداد 1975 م الجزیره، که میان ایران و عراق منعقد گشت[22]، ایران متعهد گردید که از حمایت بارزانی ها دست بردارد و عراق نیز از ادعای گزافه خود بر اروند رود منصرف شود و اعتبار «خط تالوگ» را ـ که معیاری بین المللی برای مرزهای آبی است ـ بپذیرد. «بنا به گزارش مطبوعات خارجی، واسطۀ نزدیکی شاه و صدام، سادات بود اما در اواخر فوریۀ 1975 بارزانی که نگران مذاکراتی بود که به طور مخفیانه بین نمایندگان شاه و صدام در بغداد در جریان بود، هیئتی را به مصر فرستاد. سادات هیئت کرد را پذیرفت، هیئت از رئیس جمهور مصر خواست به آنها اطمینان دهد که در صورت امضای پیمانی بین بغداد و تهران، مصر از حقوق آنها حمایت خواهد کرد. سادات به آنها اطمینان داد که چنین مذاکراتی وجود خارجی ندارد[23]

به هر حال، رفتار شاه با رؤسای کرد در راستای سیاسی بود که از منافع منطقه ای امپریالیسم پاسداری می کرد. نمونۀ این سیاست یکی هم انتخاب یا انتصاب ائمه جمعۀ مناطق سنی نشین ایران از سوی ادارۀ امور اجتماعی وزارت دربار بود. مواردی هم پیش می آمد که رژیم برای روحانی مورد قبول اهالی حکم انتصاب می فرستاد که در واقع رعایت تشریفات بود. گاهی ائمه جماعت شیعۀ برخی شهرستانها نیز از سوی وزارت دربار به این سمت منصوب می شدند. که البته اینها مورد نفرت مردم بوده و هیچگونه پایگاه مردمی نداشتند.

شروع تبلیغات ضد انقلاب علیه امام خمینی و مذهب تشیع در مناطق کردنشین از آغاز تشدید نهضت در سال 56 بود. در همین زمان افراد و گروههای وابسته به بیگانگان ـ کرد و غیر کرد ـ در منطقه دست به فتنه و آشوب زدند. در این گیر و دار، گاه عوامل شوروی نیز ـ که به منزلۀ جاسوسان دو جانبه عمل می کردند همگام با امپریالیسم امریکا به فعالیت پرداختند.

نمونه ای از آن، کمک این عناصر به فرار پال شی پارون و بیل گی لرد مدیران مؤسسه امریکایی «ای. دی. اس» بود که توسط بازپرس شجاع دیوان کیفر[24] در ماههای پیش از پیروزی انقلاب دستگیر شده بودند و همزمان با پیروزی انقلاب از زندان گریختند[25]. قابل توجه اینکه «حزب توده» به فرار این دو امریکایی از مهاباد بسیار کمک کرده بود. «شاخۀ حزب توده» در حزب دموکرات کردستان [26] ابتدا از امریکائیها، در ویلایی در مهاباد پذیرایی می کند، و سپس اسکورت مجهز به آژیر و گروهی نگهبان مسلح در اختیارشان می گذارد تا با خاطری آسوده به فرار خود ادامه دهند[27]!

مطالب مهم و تعیین کننده ای که حضرت امام خمینی در ملاقات جمعی از روحانیون اهل تسنن کردستان بیان کرده اند، در واقع تصویری واقعی است از آنچه بر پیروان همۀ مذاهب اسلام در طول تاریخ یکهزار و چند صد ساله گذشته است. هشدار امام در خصوص توطئه ای که استعمار از 300 سال پیش، با اعزام کارشناسان و مطالعۀ اشخاص و طوایف، تدارک دیده است می توانست برای رهبران مذهبی اهل تسنن ایران به ویژه در منطقه کردستان، بیدار کننده باشد. اما متأسفانه بعضی اغراض و جهالتها به توطئه گران میدان داد و آشوب کردستان را باعث گردید ـ و البته حضور کثیر پیشمرگان مسلمان کرد و روحانیون انقلابی این خطه در جبهه های مبارزه با عوامل بیگانه در کردستان نشان داد که حساب مردم ستم کشیده و مسلمان کردستان از آنان که سر در آخور بیگانه دارند جداست. در مورد ماهیت ماجرای کردستان و نقش امریکا و شوروی و ماهیت افراد، احزاب و گروههای سیاسی که به آشوب در این منطقه دامن می زدند.

پیوستها:

[1]. اطلاعات 18 / 11 / 1357، ص 2. [2]. همان جا. [3]. صحیفه امام؛ ج 6، ص 54 . [4]. خود مهندس بازرگان در مورد جریان صدور فرمان نخست وزیری می نویسد: «برای صدور فرمان، آیت الله خمینی نکات اصلی را ذکر کرده گفتند خودتان کناری نشسته عبارت آن را تهیه نمایید. آقای مطهری کاغذ و مداد به دست گرفته با آقایان مهدوی کنی، هاشمی رفسنجانی و صدر حاج سید جوادی به یک طرف اتاق رفتند. دکتر یدالله سحابی و دکتر ابراهیم یزدی هم به آن جمع اضافه شدند، من هم جلو رفتم. هر یک تذکراتی برای مطالب فرمان می دادند بدون آن که اشکال و اختلاف عمده ای وجود داشته باشد و بالاخره با خواندن در جمع و استماع و تصویب امام، متن فرمان به شرحی که شنیده یا دیده اید صادر شد. «دو سال آخر»، ص 297. مطمئناً از جمله «نکات اصلی» مورد نظر امام همان است که در متن از فرمان مزبور نقل کردیم. [5]. اطلاعات 18 / 11 / 57، ص 2. [6]. برگرفته از ص 39 و 40 جزوه شورای انقلاب و دولت موقت. عناوین و نسبتهای ذکر شده از خود آقای بازرگان است. [7]. «به نظر نهضت آزادی ایران، ضامن حفظ رژیم حاضر مملکت یعنی رژیم پادشاهی اجرای صحیح و کامل اصول مشروطیت، انتقال صد در صد قدرت تصمیم و اختیار به دولت ـ یک دولت برگزیده ملت ـ می باشد به همان ترتیب که در کشورهای سلطنتی سوئد و انگلستان و دانمارک و بلژیک متداول است.» اسناد نهضت آزادی، ج 1، ص 30. [8]صحیفه امام؛ ج 6، ص 92 - 91 . [9]. کیهان 17 بهمن 57، ص 8. [10]. همان جا، 18 بهمن، ص 8. [11]. کیهان و اطلاعات 19 / 11 / 57، ص 1. [12]. مطبوعات 18 بهمن 57. [13]. کیهان 18 / 11 / 57 به نقل از خبرگزاری رویترز. [14]. مأموریت در تهران، ص 436 و 437. [15]. همان جا، بخش پایانی کتاب و نتیجه گیری آن. [16]. در مورد «کانال تلویزیونی انقلاب» در پاورقی 2 ص 249 توضیح داده شد. [17]. امام خمینی در پایان برای رادیو ـ تلویزیون و مطبوعات ملی، آرزوی موفقیت و خدمت بیشتر در راه مردم کردند. [18] صحیفه امام؛ ج 6، ص 93 . [19]. صحیفه امام؛ ج 6، ص 94 . [20]. با استفاده از دائرة المعارف فارسی ج 2 و 1 فرهنگ معین ج 2 اعلام. [21]. ملامصطفی بارزانی در ابتدا گرایش به شوروی داشت و در آنجا تحصیل کرده بود و با حمایت شورویها پیش از سفر به شوروی، از قاضی محمد حمایت کرد. در زمان کودتای عبدالکریم قاسم کردها مورد عفو قرار گرفتند و به عراق بازگشتند ولی پس از آن جنگ فرسایشی آنها با دولت عراق ادامه یافت. طبق اسناد لانۀ جاسوسی ایران در بند، بخش اول، ص 97، شاه با کمک و راهنمایی اسرائیل، به افراد بارزانی پایگاه و مهمات و آذوقه می داد و این وضع برکردهای ایران نیز تأثیری مستقیم داشت: در صورتی که به عوامل بارزانی کمک می کردند رژیم کاری به کارشان نداشت، و در غیر این صورت با انواع فشارها روبرو بودند. ارتشبد فردوست، رئیس دفتر ویژۀ اطلاعات شاه، در خاطرات خود به تفصیل دربارۀ رابطۀ شاه با بارزانی ها و نقش ساواک در این میان قلم زده است (ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 500 ـ 504) ملا مصطفی پس از قرارداد 1975 الجزایر به ایران آمد و در یکی از بیمارستانهای تهران درگذشت. [22]. فردوست پیرامون قرارداد 1975 الجزیره می نویسد: «قرارداد فوق با وساطت بومدین در الجزایر میان محمدرضا و صدام به امضا رسید و محمدرضا پذیرفت که در مقابل تعدادی ارتفاعات در باختران و قطعی شدن مرز آبی اروند رود حمایت خود را از بارزان ها سلب کند، به اعتقاد من این قرارداد فقط به سود عراق بود و مانند این بود که محمدرضا 1000 دلار بدهد و 5 دلار بگیرد. چرا امریکا تا سال 1975 محمدرضا را به حمایت از اکراد عراق تشویق کرد و دولت مرکزی بغداد را تضعیف نمود و در این سال خواستار پایان شورش بارزانی ها و تثبیت دولت بغداد شد؟!... این مسئله فقط به خاطر صدام بود و اکنون که مهرۀ مورد نظر امریکا، یعنی صدام، در جای مناسب قرار داشت لازم بود که وی به عنوان ناجی ارتش عراق از جنگ فرسایشی با اکراد وارد میدان شود.» همان جا، ص 503 [23]. همان جا، ص 504 پاورقی ...، به نقل از یادداشت مترجم کتاب کردها، ترکها، عربها تألیف ادموندز. [24]. حسین دادگر. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سمت دادستان عمومی تهران منصوب شد و چندی نیز به عنوان عضو هیئت بررسی زندانها هیئتی که به فرمان حضرت امام مأمور گردیده بود با مرحوم شهید محمد منتظری و آقایان افتخار جهرمی و بشارتی جهرمی همکاری داشت. [25]. ماجرای فرار این دو امریکایی را، به صورتی تحریف شده و اغراق آمیز یک نویسندۀ انگلیسی الاصل امریکایی به نام «کن فالت» نوشته که با عنوان فرار عقابها به فارسی ترجمه گردید. از روایت ایرانی این فرار، فیلمی با نام «دادستان» ساخته شده و گویا از کتاب فالت، امریکایی ها نیز فیلمی ساخته اند. این پرونده پس از پیروزی انقلاب پی گرفته شد و حسین دادگر در سمت دادستان عمومی تهران توانست وکیل زبردست امریکایی را شکست دهد و حقوق ایران را از دادگاه امریکایی استیفا کند. [26]. به رهبری غنی بلوریان، عضو کرد مهاجر حزب توده در شوروی که در آستانه انقلاب به همراه عبدالرحمان قاسملو دبیر کل حزب دموکرات کردستان به منطقه آمد. [27]. فرار عقابها، کن فالت، ترجمۀ حسین ابوترابیان، صفحۀ «نه» مقدمه و ص 369 به بعد متن.

منبع: کوثر، ج 3، موسسه چاپ و نشر عروج، 1385، صص 224 - 244

. انتهای پیام /*