پرتال امام خمینی- وهاب آریان «عطّاش»: یونسکو سال دو هزار و هشت میلادی را سال تجلیل از مبارزات سید جمال الدین قرار داد. در آن وانفسا یعنی نیمه دوم قرن سیزدهم هجری قمری، جامعه اسلامی شاهد تغییر و تحولی بود که کم کم داشت به اقصی نقاط ممالک اسلامی از جمله ترکیه، افغانستان و قسمتی از آفریقا کشیده می شد.

معرفی سید جمال و فعالیت های پیش رو

سید جمال در سال هزار و دویست و هفده هجری شمسی، در اسدآباد همدان در خانواده ای روحانی متولد شد. گفته می شود نسب ایشان با چند واسطه به امام حسین ع منتهی می گردد. نام پدرش سید صفدر و مادرش سکینه بیگم، دختر مرحوم میرشرف الدین حسینی قاضی است. سید جمال از پنج سالگی فراگیری دانش را نزد پدر آغاز، و با قرآن و کتابهای فارسی و قواعد عربی آشنا گردید و به خاطر استعداد و نبوغی که داشت، به زودی با تفسیر قرآن آشنا شد، در ابتدا جهت تحصیل به شهرستان قزوین و سپس به تهران عزیمت کرد و در سال هزار دویست و بیست و هشت هجری- شمسی، عازم نجف و از محضر دو مرجع تقلید بزرگ زمان شیخ مرتضی انصاری در فقه و اصول و ملاحسین قلی همدانی در اخلاق و عرفان بهره های علمی و معنوی فراوان برد.

در سال هزار و دویست سی و دو شمسی، بنا به دستور شیخ انصاری، عازم هندوستان شد و در آن جا ضمن آشنایی با علوم جدید، کوشش کرد تا مردم و به ویژه مسلمانان را علیه استعمار انگلیس بسیج کند و به مبارزه وا دارد، اما به دلیل سلطه همه جانبه انگلیسی ها پس از یک سال و نیم اقامت در آن دیار، مجبور به ترک آن جا شد و به ممالک عثمانی رفت و چون با حسادت علمای درباری آن جا مواجه شد، ناگزیر به مصر عزیمت کرد. سید جمال در مصر توانست یک نهضت فکری ضد استعمار و ضد انگلیسی را پایه گذاری کند و تشکیلاتی به نام انجمن مخفی به وجود آورد، اما بر اثر فشار انگلستان مجبور به ترک مصر شد. این حرکت فکری توسط شاگردانش از جمله شیخ محمد عبده، دنبال شد و در سالهای بعد زمینه ساز قیام مردم مصر علیه استعمار انگلستان گردید.

سید جمال پس از ترک مصر، مدتی در هندوستان ماند و آنگاه روانه اروپا شد. در پاریس با همکاری محمد عبده دست به انتشار روزنامه  عروة الوثقی زد و در پاسخگویی به ارنست رنان، که مقالاتی علیه اسلام در یکی از روزنامه های پاریس می نوشت، پرداخت.

مدتی بعد سید جمال، به دعوت ناصر الدین شاه به ایران آمد و گمان می کرد که می تواند با نزدیکی به شاه، اندیشه های اصلاح طلبانه  خود را به اجرا بگذارد، اما چون ماهیت و طبع شاهانه با هیچ اصلاحی موافق نبود و سید نیز آشکارا شاه را عامل بدبختی های مردم ایران معرفی می کرد، از ایران اخراج شد. سید جمال وقتی برای دومین بار به ایران آمد، به آستانه  حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع) تبعید شد و در آن جا علی رغم کنترل مأموران مبادرت به تشکیل جلسات مختلف کرد و مردم را به قیام علیه بیدادگری شاه تشویق کرد و شاه نیز که وجود او را در ایران به زیان خود می دید، دستور داد مجددا او را در حالی که به شدت بیمار بود، از ایران اخراج کنند.

سید جمال پس از اخراج از ایران وارد بصره، و در آن جا با همکاری یکی از مجتهدین و رهبران قیام مردمی، سید علی اکبر شیرازی نامه ای به آیت الله العظمی سید حسن شیرازی می نویسند و در این نامه ظلم های فراوان شاه به مردم ایران را متذکر می شوند. برخی معتقدند که این نامه در صدور فتوای مشهور تحریم تنباکو از جانب آیت الله شیرازی و قیام حاصله از آن، تأثیر بسزایی داشته است.

سید جمال در اواخر عمر

سید جمال در اواخر عمر در ترکیه زندگی، و غیر مستقیم تحت نظر سلطان عبدالحمید، امپراتور عثمانی قرار داشت. وقتی خبر قتل ناصرالدین شاه توسط میرزا رضا کرمانی به استانبول رسید، به دستور امپراتور عثمانی، از بیشتر ایرانیان درباره ارتباط سید جمال و میرزا رضا کرمانی تحقیق به عمل آمد و سرانجام پلیس عثمانی طی گزارشی نوشت: سید جمال الدین ایرانی است و میرزا رضا به تحریک او مرتکب قتل شاه شده است.

سلطان عثمانی از سید جمال در هراس افتاد و دستور قتل او را داد و سرانجام در نوزدهم اسفند هزار و دویست و هفتاد و پنج برابر با نهم مارس هزار و هشتصد و نود و هفت او را مسموم ساختند و جنازه او را در قبرستان مشایخ استانبول به خاک فرستادند. در سال هزار و سیصد و بیست و چهار هجری شمسی، فیض محمدخان، سفیر وقت دولت افغانستان در آنکارا موافقت دولت ترکیه را برای نبش قبر سید جمال به دست آورد و بقایای جسد سید را در تابوتی به کابل انتقال داد.

حضور سید جمال در عرصه مطبوعات

سید جمال با بهره گیری ازموقعیت مطبوعات، با تاکید بر موضوعات و مسایل سیاسی مربوط به شرق، به توسعه و پخش افکار آزادی خواهانه و مترقی پرداخته و اتحاد ممالک اسلامی را مطرح سازد. انتشار روزنامه عروة الوثقی در پاریس، ضیاء الخافقین در لندن، معلم شفیق در هند و همکاری وی با ملکم خان در انتشار روزنامه قانون، تلاشی بود که از سوی این متفکر شرقی، در راستای همسو کردن افکار و اندیشه های مردم جوامع اسلامی و آشنایی آنان با ارزش هایی چون دموکراسی، قانون، شورا و روی آوردن به دانش صورت گرفته است.

سیدجمال الدین اسد آبادی، به عنوان شخصیتی تاثیرگذار در شکل گیری و ترسیم خط مشی مطبوعات تبعیدی، با ارایه مقالاتی در زمینه ی موضوعات سیاسی و همچنین تحولات صورت گرفته در چوامع بشری، تلاش خود را در راستای ایجاد تحول فکری مسلمانان و آشنایی این قشر عظیم با افکار آزادی خواهانه و تربیت سیاسی به منظور انجام وظایف اجتماعی معطوف داشته و همواره بر اتحاد ممالک اسلامی تاکید می نمود.

امپراتوری بریتانیا و مقابله به شیوه سید جمال امپراتوری بریتانیا یکی از قدرت هایی بود که پیوسته برای حفظ مهمترین مستعمره خود یعنی هندوستان و پیگیری سیاست های استعماری خویش در خاورمیانه، حضور پررنگ و مؤثر در ایران را ضروری می دید.

کوشش های امیرکبیر صدراعظم عصر ناصری نیز نتوانست شاه قاجار را از اتکاء به بیگانگان رها ساخته و مسیر دستیابی ایران به استقلال سیاسی و اقتصادی بصورت کامل پیموده شود. در همین پیوند؛ قرار گرفتن ایران در شاهراه تجارت جهانی استعمار گران را بر آن می داشت که گوی رقابت را در عرصه چپاول این سرزمین از یکدیگر بربایند. در چنین شرایطی سید جمال الدین اسدآبادی که از محضر دو مرجع عالیقدر زمان یعنی شیخ مرتضی انصاری و ملاحسینقلی درجزینی همدانی بهره برده بود و در هندوستان آشنایی هایی هم با علوم جدید پیدا کرده بود، به مقابله با استعمار انگلیس برخاست و ندای رسای بیداری اسلامی سر داد.

سید جمال به دلیل سلطه همه جانبه انگلیسی ها با کمتر از دو سال سکنی در هند، عازم عثمانی شد و در آنجا نیز با حسادت علمای بابعالی، ناگزیر رحل اقامت در مصر افکند و توانست نهضت فکری ضداستعماری و ضدانگلیسی را پایه گذاری کند؛ هرچند دیری نپایید که بر اثر فشار انگلستان مجبور به ترک مصر شد اما خط سیری که او ترسیم کرده بود توسط شاگردانش همچون شیخ محمد عبده پیگیری شد و سالها بعد زمینه را برای قیام مردم مصر علیه استعمار انگلیس فراهم آورد.

بُعد فکری اتحاد اسلامی با حضور سیدجمال الدین اسدآبادی در اروپا و با انتشار روزنامه 'عروه الوثقی' دنبال شد؛ آن هنگام که 'ارنست رنان' مقالاتی علیه اسلام می نوشت، سید جمال به پاسخگویی بر شبهات این فیلسوف فرانسوی پرداخت.

سید جمال الدین در تاریخ ایران عامل ظهور تحولی شد و ملت ما را به راهی رهبری کرد که پس از آن در پیچ و خم های آن راه به سوی زندگانی افضل گام برمی‌دارد و هر روزی انتظار دارد کسید جمال الدین با تیغ زبان و نوک قلم خود زمینه سازی کرد و شالوده اصلی قبول حکومت مشروطه جدید را در ذهن علمای روحانی مملکت فراهم آورده و در روزی که علمای بزرگ تهران و عتبات در صدر نهضت مشروطه قرار گرفته بودند، معلوم شد حسن ظن و حدس صائب سید جمال الدین درباره عنصر مشروطه‌ساز ایران به خطا نرفته بود و از حرکت تمرد تنباکو تا مهاجرت به قم و پشتیبانی علما از مشروطه‌خواهان در برابر کودتای باغ شاه، همه جا روح او راهنمای کسانی بود که هر یک در مقام مقتدی الانامی قرارداشتند . آری سید با فکر روشن و توانا و اراده نیرومند و  ثابت و زبان گویا و قدم نیرومند، کاری را در خاورمیانه عملی ساخت که در نقاط دیگر جهان بی کمک توپ و تفنگ میسر نمی‌شد .

سید جمال و محورها و معضل های  پیش رو

استراتژی کلی سید جمال بر محور سه اصل بود: 1 بیداری شرق 2 بازگشت به اسلام 3 وحدت مسلمانان، سید جمال تلاش خستگی ناپذیری را آغاز نمود و برای رسیدن به این اهداف سفرهای متعددی به کشورهای سه قاره مهم جهان: آسیا، آفریقا و اروپا نمود و با تدریس سخنرانی نگراش مقاله ونشر روزنامه و مجله و تربیت شاگردان آگاه و شجاع به موفقیتهای دست یافت . سید جمال الدین اسدآبادی یک عالم مبارز خستگی‌ناپذیر بود. روحانی‌ای که بنا بر تشخیص خودش معضل جامعه را در چهار چیز می‌دانست. 1- وجود استبداد 2- استعمار 3- تفرقه 4- عدم آگاهی و علم نسبت به نیاز زمان.

از همین روی سید جمال وارد مبارزه شد و کار خود را از همین نطقه آغاز کرد. این کار سید هم منحصر به یک کشور نشد. یعنی هرجا احساس می‌کرد وجودش لازم است وارد می‌شد. او مدت‌ها در مصر بود و تحول عظیمی را در آنجا بوجود آورد. در استانبول، افغانستان، هند و ... فعالیت کرد. در حقیقت باید او را یک مصلح جهان اسلام دانست که به یک کشور محدود نشد و هر جا هم که رفت، حرکت و تحول و اثری برجای گذاشت.

اما برای شناخت بهتر سید باید وضعیت آن روز دنیا، خصوصا جهان اسلام و به طور خاص‌تر ایران را بشناسیم.در آن زمان دو استعمار یا دو ابر قدرت بر کشورهای اسلامی سلطه داشتند. یکی روس و دیگری انگلیس. روس به دلیل وضعیت جغرافیایی و احیانا سیاسی محدودتر بود ولی انگلستان به عنوان یک استعمارگر متجاوز مطرح بود. انگلستان آن موقع در استعمارگری چنین مدعی بود که عنوان می داشت؛ آفتاب در سرزمین انگلیس غروب نمی‌کند، چون بر شرق و غرب جهان سیطره داشت. جنایت، خیانت و آدم‌کشی در کارنامه سیاه او فراوان است.

و به قول اقبال لاهوری: حرکت استعماری انگلیسی‌ها از مغول‌ها بدتر بود. در ایران و افغانستانبه طور مستقیم عمل نمی‌کرد اما عوامل زیادی در ایران داشت. همه هندوستان را به کام خودش گرفته بود. از سوی دیگر حکومت عثمانی هم به دلیل بی‌لیاقتی سلطان و برخی حکام ولایات در حال سست شدن بود. اما خود ناصرالدین شاه از جمله شاهان متکبر، مستبد، قاتل، فاجر، غاصب و... بود. مسئله بعدی وجود دولتمردان وابسته به روس و انگلیس بودند که بقای خود را به وابستگی می‌دانستند. شخصیت‌های بزرگی که مثل امیرکبیر در راه استقلال ایران حرکت می‌کردند هم به شهادت رسیدند و یا افرادی مانند علما تامین جانی نداشتند زیرا در دوران ناصرالدین شاه علمای زیادی داریم که تبعید شدند.

سفاکی، ظلم و ستم شاه نهایت نداشت. هرجا که احساس می‌کرد، دستور تبعید می‌داد. وضعیت بهداشت و اقتصاد جامعه هم ناهنجار بود. حکام ولایات به مردم ظلم و ستم و تعدی می‌‌کردند. با اینکه مثلا اصفهان به لحاظ قدرت علمی و جایگاه بالا بود اما انواع و اقسام ظلم و ستم توسط حکام آنجا-ظل السلطان- نسبت به علما و مردم اعمال می‌شد.

مسئله دیگر آن زمان ناسیونالیسم بود که انگلیسی‌ها راه انداختند. ناسیونالیسم با وطن دوستی فرق دارد. ناسیونالیسم یک ایدئولوژی است و نتیجه ناسیونالیست به پان کردیست، پان عربیست و ... می‌انجامد. سید جمال با این اندیشه مبارزه می‌کرد و می‌گفت این هم شرک است و هم جامعه اسلامی را از بین می‌برد.

سید جمال ده سال در مصر ماند و در دانشگاه الازهر تغییر و تحولی بوجود آورد که تحولات بعدی فکری مصر مرهون سید جمال است. او به هندوستان رفته و مجله تعلیم و تربیت را منتشر می‌کند و در این مجله به مسائل اسلامی می‌پردازد. در اینجا باید شخصیت سید جمال را شناخت که چگونه به فعالیت علمی-سیاسی می پرداخته است.

نقدهای وارد به حرکت سید جمال

اولین آسیب این حرکت، پراکندگی است اگر سید جمال در جایی متمرکز می‌شد نتایج بهتری داشت. دوم عدم پیوند مستمر سید جمال با حوزه علمیه است. ما این مشکل را با علمای بعدی هم داشتیم که وقتی سمت سیاست می‌رفتند ارتباطشان را با مجموعه حوزه قطع می‌کردند.

مسئله سوم نوع فعالیت سید جمال بود. او در ابتدا بود فکر می‌کرد با نصیحت و اصلاح سلاطین مشکل جهان اسلام حل می شود. لذا خودش هم در اواخر عمر به همین اعتراف کرد و شروع به نصیحت سلاطین کرد. خودش هم می‌گوید اگر تخمی که در شوره‌زار سلاطین پاشیدم را در متن جامعه می‌پاشیدم چقدر مؤثرتر بود. یا شاگردش شیخ محمد عبده می‌گوید: سید از سلاطین شروع کرد و به ثمر نرسید، من از مردم شروع می‌کنم. او رئیس دانشگاه الازهر می‌شود و شروع به تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه می‌کند. او اهل سنت است اما تحت تاثیر سید شرح نهج‌البلاغه می‌نویسد.

مسئله چهارم در مظان اتهام فرماسونری قرار گرفتن است. سید جمال وقتی در مصر بود تقاضای عضویت در تشکیلات فراماسونری شرق را می‌دهد که پذیرفته هم می‌شود و وارد هم می‌شود. سید جمال چون مستقل فکر می‌کرد، می‌خواست آنجا را تغییر دهد. بخصوص که این لژ فرانسوی هم بود. بین انگلیس و فرانسه رقابت‌هایی است که می‌شود از آن سود برد. احتمال دوم این است که رفته ببیند در فراماسونری چه موضوعاتی مطرح می‌شود که با آنها مبارزه کند. احتمال سوم این است که اشتباه کرده، قرار نیست که همه فعالیت های سید جمال توجیه شود.  شخصیت بزرگ نباید در مظان اتهام قرار بگیرد. دستور است که مؤمن باید از قرار گرفتن در موضع اتهام پرهیز کند. به هر صورت ایشان به آنجا می‌رود و کمتر از یک سال می‌ماند و اخراج می‌شود. آن هم به دلیل تعصب نشان دادن به دین و مبارزه علیه استعمار که با مبانی و تشکیلات فراماسونری نمی‌خواند.

غرب اسلامی و شرق مسلمان

سید جمال می گوید: رفتم به غرب اسلام را دیدم ولی مسلمان ندیدم، برگشتم به شرق مسلمان دیدم اما اسلام ندیدم.

سید این جملات را در سیاه ترین زمان از حیث ضعف و عقب ماندگی جهان اسلام و شروع حرکت وحشیانه استعمار به سمت بلاد مسلمین گفت. سید جمال این جمله را در دنباله سلسله برنامه های گسترده و عظیم خود برای بیداری امت غفلت زده و خواب زده گفت و هدف وی از این نوع جملات به خودآمدن امت مسلمان بود که در ابتدایی ترین مسائل نظم و بهداشت و تشکیل ارتش و نحوه رابطه دولت و ملت و هزاران مساله دیگر نقایص گسترده ای داشتند و غربی ها با رعایت بسیاری از همین مسائل، جوامعی قوی تر تشکیل داده و به راحتی مسلمین را مغلوب و سپس مقهور اراده خویش می ساختند.

نهیب مصلح بیدار گری مانند سید جمال، آغاز بیداری و خودباوری مسلمانان در جهان معاصر شد و زحمات سید اندک اندک شروع به بارنشستن کرد.

ما داریم که نظم از ویژگی مسلمان است. رعایت حقوق دیگران از ویژگی مسلمان است. هرجا که اینها دیده شد و نشانه‌هایی از اسلام هست. پراکندگی و اختلاف به قول امام از جنود شیطان است. وقتی یک جوان به غرب می‌رود و این نشانه‌ها را که می‌بیند تشخیص می‌دهد که رفتارهای اسلامی در حال اجراست. سید جمال این نشانه‌ها را گفته اما اینکه در غرب اسلام را دیدم و مسلمان ندیدم، در اعلامیه‌ها و بیانیه‌های او دیده نمی شود بلکه از او نقل قول شده. او عوامل ترقی غرب را علم، مبارزه با ظلم و ستم، رعایت حقوق مردم، اجرای قانون و... را مطرح می‌کند.

اما اگر بپذیریم که خود سید جمال چنین جمله ای را گفته، به نظرم ایرادی هم به ایشان وارد نیست، ما یک جمله را نمی توانیم از یک پاراگراف جدا کنیم و به آن ایراد وارد کنیم، باید صدر و ذیل جمله را دید و بعد رای صادر کرد، اتفاقا شبیه به همین جمله را خیلی از بزرگان غرب رفته بر زبان رانده اند، و از نظم و انضباط آن ها تقدیر و تمجیدها کرده اند، مثلا در بین سخنرانان یادم می آید جناب قرائتی زمانی که از بازدید کارخانه ای از ژاپن برگشته بود، همین تمجیدها را به گونه ای دیگر به کار برد، نقل می کرد در سخنرانی خویش که همه مستمعین اش ژاپنی بودند گفته بود شما تقریبا همه نکات اسلام را رعایت می کنیم تنها اگر یک تشهد بگوید و به وحدانیت خداوند ایمان بیاورید همه چیز حل است، چون نکاتی را که رعایت می کنید از جمله رعایت حقوق دیگران و وجدان کاری از مهم ترین نشانه های اسلام است. اما وقتی این کلام صدر و ذیل اش مشخص است همیچ کس به ایشان ایراد نمی گیرد، به نظر می رسد باید سید جمال را در متن یک دوره دید و نه با یک جمله محکوم یا تشویق کرد.

سید جمال در نگاه بزرگان

سید جمال الدین اسدآبادی قریب به دو قرن پیش وقتی دردهای جوامع اسلامی را برمی شمارد، کفه سنگین ترازوی مشکلات و دردها را متوجه خود جوامع اسلامی می داند. سید جمال دردهای ذیل را در جوامع اسلامی تشخیص داده بود که اکنون در برخی از جوامع اسلامی نیز همان دردها مشهود است. استبداد حکام، جهالت و بی خبری توده های مسلمان و عقب ماندن آنها از کاروان علم و تمدن، نفوذ عقاید خرافی در اندیشه مسلمانان و دور افتادن آنها از اسلام نخستین؛ جدایی و تفرقه سیاسی مسلمانان به عناوین دین مذهبی و غیرمذهبی و نفوذ استعمار غربی.  شهید مطهری درباره دردهای موجود در جامعه و درمانهای پیشنهادی سید، معتقد است: سید جمال هر کار ممکن را برای درمان دردها، انجام داد. سید برای چاره این دردها و بدبختی ها از همه مسایل ممکن مانند مسافرتها، تماسها، سخنرانی ها، نشر کتاب، مجله، تشکیل حزب و جمعیت، حتی ورود و خدمت در ارتش بهره جست. در عمر شصت ساله خود ازدواج نکرده و تشکیل عائله نداد زیرا با وضع غیرثابتی که داشت وهر زمانی، در کشوری به سر می برد و گاهی در تحصن یا تبعید یا تحت نظر بود، نمی توانست مسؤولیت تشکیل خانواده را برعهده گیرد.

آیت الله خامنه ای در مورد سید جمال می فرمایند:

سیدجمال کسی بود که برای اولین بار بازگشت به اسلام را مطرح کرد کسی بود که مساله حاکمیت را و خیزش و بعثت جدید اسلام را اولین بار در فضای عالم بوجود آورد، او مطرح کننده، به وجود آورنده و آغازگر بازگشت به حاکمیت اسلام و نظام اسلام است. این را نمی‌شود دست کم گرفت و سیدجمال را نمی‌شود با کس دیگری مقایسه کرد.

در عالم مبارزات سیاسی، او اولین کسی است که سلطه استعماری را برای مردم مسلمان آن زمان معنا کرد قبل از سیدجمال چیزی به نام سلطه استعماری برای مردم مسلمان حتی شناخته شده نبود. او کسی بود که در ایران، در مصر، در ترکیه، در هند، در اروپا کلا در خاورمیانه در آسیا و در آفریقا سلطه سیاسی مغرب زمین را مطرح کرد و معنا کرد و مردم را به این فکر انداخت که چنین واقعیتی وجود دارد و شما می‌دانید آن زمان، آغاز عمر استعمار بود چون استعمار در اول نشرش در این منطقه اصلا شناخته شده نبود و سیدجمال اولین کسی بود که آن را شناساند. این‌ها را نمی‌شود دست کم گرفت. مبارزات سیاسی سیدجمال چیزی است که قابل مقایسه با هیچیک از مبارزات سیاسی افرادی که حول و حوش کار سیدجمال حرکت کردند نیست."

گزین گویه های سید جمال

در آخر بد نیست به برخی از جملات مشهور سید جمال الدین اسدآبادی اشاره ای شود:

اگر به دست و پای انسان زنجیر انداخته شودف بهتر از آنست که اوهام و خرافات، بر عقل او بند و زنجیر بیندازد. کسی که ادعا دارد که دین اسلام به سختی و دشواری دستور می دهد نه سهولت و آسانی و به ضرر امر صادر می کند نه به نفع، قضاوت کورکورانه کرده و خیلی دروغ گفته است. چشم انسان کور باشد بهتر است از آنست که بینش و طرز فکر او کور گردد.

 علم دارای پوست و مغز است. کسی که به پوست اکتفا می ورزد در دریای بیکران غرق گشته است. بهترین رنگ بیرق آزادی خون مجاهدین قهرمان است. آزادی خواهی یک آرزو است. تحصیل آن کار و پیکار می خواهد و انسان را وادار به پذیرش قربانی و ایثار و قبول خطرها و مشکلات می گرداند.  اعتماد مظلوم بر وعده های ظالم کشنده تر از توپ و شمشیر است. ملتی که برای تحصیل حق، یک ساعت جهاد کرد برای او بهتر از زندگی کردن در ذلت تا قیامت است.

منبع: حریم امام، وابسته به آستان مقدس امام خمینی(س)، هفته دوم اسفند 92، شماره 108

. انتهای پیام /*