روحانی نماها و روابط شاه و «اسرائیل»

موضع گیری پیگیر و پیاپی امام علیه صهیونیست ها و تحریک افکار مردم ایران بر ضد ارتباط همه جانبۀ شاه با اشغالگران فلسطین، مقابله مستقیم با سیاست استراتژی برون مرزی شاه به شمار می رفت و مایه نگرانی او می شد. امام پس از آزادی از زندان در روز 16 مهرماه سال 1343، برنامۀ مبارزه با صهیونیست ها را از رئوس اهداف خویش شمرده بود و بانگ بیدارباش خود را علیه صهیونیسم رساتر سر می داد و دم از اتحاد اسلامی و همکاری با ملت عرب می زد، و افکار عموم را بشدت بر ضد روابط سرّی شاه با «اسرائیل» و نفوذ صهیونیسم در ایران تحریک می کرد. تبلیغات وسیع و گستردۀ رژیم شاه علیه «ناصر» و «اعراب» نیز نتوانسته بود توده های مسلمان و آگاه ایران را بفریبد و حِس ناسیونالیستی آنان را تحریک کند و با ادامۀ این وضع کم کم کار به جاهای باریک می کشید و منافع صهیونیست ها در ایران در معرض خطر قرار می گرفت و طرح وسیع و گستردۀ اقتصادی و کشاورزی شاه با رژیم اشغالگر فلسطین در ایران، با مشکلات و خطراتی مواجه می شد.

شاه که از طریق جریان ساختگی «عبدالقیس جوجو» و افسانۀ رسوایی «پول گرفتن یک مسلمان شیعه از یک مسلمان غیر شیعه» نتوانسته بود امام را از حمله و مبارزه بر ضد رژیم صهیونیستی باز دارد و افکار توده ها را علیه اعراب بشوراند، این بار دست به دامان روحانی نماها شد تا از هر راهی که می دانند و می توانند، جلوی تاخت و تاز امام بر ضد «اسرائیل» را بگیرند و یا افکار توده ها را علیه مبارزات ضد صهیونیستی امام تحریک کنند. شاه به خوبی دریافته بود که این روحانی نماها هستند که همیشه بر سر راه حرکت و پیشرفت رادمردان الهی سنگ می اندازند و نهضت های آسمانی را با شکست و موانع و مشکلاتی دچار می سازند. او به خوبی می دانست که همیشه به اسم اسلام بهتر می توان به اسلام ضربه زد، به اسم اسلام می توان صدای حق طلبانۀ اسلام را که از حلقوم مردان خدا بیرون می آید خاموش کرد، و به اسم اسلام می توان برنامه های استعماری و ضد اسلامی را به خورد مردم داد. مگر یزید آنگاه که از افشاگری های امام علی بن الحسین ـ علیهما السلام ـ در مسجد شام، به وحشت افتاد با صدای «اللّه  اکبر» و «اشهد ان محمداً رسول اللّه » صدای خدا و محمد  (ص) را در حلقوم آن حضرت خاموش نکرد؟ مگر رژیم های اموی و عباسی به نام اسلام و با کمک روحانی نماهای درباری، صدای قرآنی ائمه طاهرین ـ  علیهم السلام   را خفه نساختند؟ مگر پادشاهان ایران به نام اسلام و با همدستی روحانی نماها و «وعاظ السلاطین»، علمای راستین و مبارز اسلام را لکه دار و ساقط نمی کردند؟! اکنون نیز به گمان شاه، این روحانی نماهای محراب پیشه و دکاندار بودند که پس از درماندگی او در «لجن مال ساختن خمینی»! می توانستند نهضت امام را فلج کنند، دست و پای او را ببندند و صهیونیست ها را از خطر نهضت امام نجات بخشند!

روحانی نماهای تهران که جز تأمین زر و زیور و مال و جاه، اندیشه ای نداشته و ندارند؛ به دستور «ساواک» و به فرمان ملوکانه، دست به کار شدند تا با کار گرفتن حربه ای امام را از مبارزه با رژیم صهیونیستی بازدارند و یا دست کم تبلیغات او را علیه صهیونیست ها در میان توده های مسلمان بی اثر سازند!

آنها پس از گردهمایی و تشکیل نشست هایی در برابر نشست های هفتگی علمای راستین اسلام و مطالعات و کند و کاوهای گسترده، حربۀ مورد نظر خود را از فرمودۀ پیامبر اسلام به دست آوردند. حربه ای که رنگ اسلام داشت، از کلام پیامبر عالیقدر اسلام بود؛ حربه ای که می توانست برای مدتی مردم را سرگرم سازد و دودستگی راه بیندازد، بحث و جدل برپا کند که آیا باید با «اسرائیل» مبارزه کرد یا نه؟ همین دو دستگی و یا چنددستگی چقدر می توانست برای پیشبرد برنامه های شاه و صهیونیست ها مفید و مؤثر باشد و کارها را عقب بیندازد و خیال رژیم اشغالگر را آسوده سازد.

روحانی نماها با این خواب های طلایی، حربۀ برندۀ خود را عرضه داشتند و با شعار الکفر ملة واحده به جنگ امام و مبارزات ضد صهیونیستی او برخاستند.

این جمله بر سر زبان ها افتاد و به دنبال آن اعتراض و انتقاد از طرف مأموران «ساواک» و روحانی نماهایی که این جمله را بر سر زبان ها انداخته بودند آغاز شد که «چرا خمینی مرتب زنگ خطر را علیه اسرائیل به صدا در می آورد؟ و مردم را به مبارزه با آن فرامی خواند؟ مگر پیغمبر نفرموده است الکفر ملة الواحدة؟ اگر باید با اهل کفر مبارزه کرد چه تفاوتی بین یهود و نصارا و کمونیست است که باید فقط با یهودی ها جنگید»؟!

اعلامیه ای افشاگرانه

روحانی نماها و دستگاه جاسوسی شاه در انتظار بودند که با این سفسطه بازی ها و غلط اندازی ها امام خمینی را به دفاع استدلالی و بحث مدرسه ای و رد و ابرام بی ثمر وادارند! عده ای را به نوشتن کتاب هایی در اثبات این تز و گروهی را در رد آن سرگرم کنند! حوزه های علمیه، محافل و مجالس مذهبی را به بحث و بررسی در اطراف این مسألۀ پیچیده! و در خور اهمیت! مشغول کنند و خود در کناری نشسته، به ریش مبارزه و مبارزان بخندند و با خیالی آسوده با صهیونیست ها به مغازله سیاسی ادامه دهند.

لیکن رهبر خردمند ملت ایران آگاهتر و ژرف اندیش تر از این بود که به دام ساواک و دارو دسته ارتجاعی آن بیفتد و از راه و مسیر انقلابی خویش باز بماند. او راه خود را به خوبی مشخص ساخته بود و شیوۀ فریبنده و نیرنگ های دشمن را نیز تشخیص می داد و می دانست که چه نقشه و توطئه ای در پشت آن شایعه سازی و سفسطه بازی گنجانده شده است و راه علاج آن نیز چه می باشد. از صفات برجسته و خصلت ارزندۀ امام خمینی، یکی همین است که نه تنها توطئۀ دشمن را خوب و زود تشخیص می دهد و به دام نمی افتد، بلکه رویارویی با آن را نیز خوب می داند. از این رو، پیش از آنکه شعار الکفر ملة واحدة بتواند در میان مردم جا باز کند و ابهام و اشکال ایجاد کند، امام زیربنای آن را زد و آن توطئه را خنثی ساخت.

در اعلامیه ای که از طرف امام به عنوان پشتیبانی از سران «نهضت آزادی» صادر شد به جریان مزبور چنین پاسخ داد:«... من از کلمۀ الکفر ملة واحدة که از سازمان به دست و دهان ها افتاده، متأسفم. این کلام برخلاف نص کلام اللّه [1] و برای پشتیبانی اسرائیل و عمال اسرائیل است. مقدمه شناسایی اسرائیل است. برای پشتیبانی از عمال اسرائیل و فرقۀ ضالۀ منحرفه است».

امام با این افشاگری و پرده برداری از توطئه ها و بازگویی این واقعیت که ساواک به منظور پشتیبانی از رژیم صهیونیستی و عمال آن در ایران و زمینه چینی برای به رسمیت شناختن آن رژیم اشغالگر، این جمله را بر سر زبان ها انداخته است، توانست تمام نقشه های عریض و طویل ساواک و روحانی نماهای خودفروخته را یکجا نقش بر آب سازد و توطئۀ ارتجاعی آنان را خنثی کند. دیگر روحانی نماها و عمال سازمان جاسوسی شاه، جرأت نکردند این جمله را بر زبان بیاورند و در محفل یا مجلسی بازگو کنند؛ زیرا بی درنگ از طرف مردم به عنوان مأموران ساواک و هواداران یهود و صهیونیسم به زیر سؤال می رفتند و رسوا می شدند؛ و کوتاه سخن اینکه جملۀ الکفر ملة واحدة در نظر مردم برای تشخیص عمال سازمان جاسوسی و مدافعین رژیم صهیونیستی ملاک و محک قرار گرفته بود.

   نکتۀ در خور اهمیت آنکه امام در این اعلامیه پیش از آنکه به افشاگری در مورد گویندگان شعار الکفر ملة واحدة بپردازد، بشدت علیه همکاری شاه با رژیم صهیونیستی و نفوذ و سلطۀ روزافزون آن در ایران موضع گرفت و به ملت اعلام خطر کرد و بار دیگر با پیام به جهانیان، تنفر و انزجار ملت ایران را از «اسرائیل» اعلام داشت و بدین وسیله به رژیم شاه و دار و دسته او فهماند که خمینی، به اصطلاحِ معروف «از آن بیدهایی نیست که با این بادها بلرزد» و از رسالت تاریخی خود در مورد افشاکردن روابط شاه ـ «اسرائیل» و ایجاد خشم و عصیان علیه صهیونیسم و اشغالگران فلسطین باز بماند. این اعلامیه در شهریورماه 1343 صادر شد. متن آن چنین است:

 بسم اللّه  الرحمن الرحیم

وسیعلم الذین ظلموا أیّ منقلب ینقلبون

  من خوف داشتم که اگر در موضوع بیدادگری نسبت به حجت الاسلام آقای طالقانی و جناب آقای مهندس بازرگان و سایر دوستان کلمه ای بنویسم موجب تشدید امر آنها شود و ده سال زندان به پانزده سال تبدیل گردد. اینک که حکم جائرانه دادگاه تجدیدنظر صادر شد ناچارم از اظهار تأسف از اوضاع ایران عموماً و اوضاع دادگاه خصوصاً.

به قدری خلاف قوانین و مقررات در دادگاه ها جریان دارد که موجب تأسف و تعجب است: محاکمات سرّی، حبس های قبل از ثبوت جرم، بی اعتنایی به دفاع مظلومین.

اینجانب و اشخاص با وجدان و دیانت، متأسفیم از مظلومیت این اشخاص که به جرم دفاع از اسلام و قانون اساسی محکوم به حبس های طویل المدت شده و باید با حال پیری و نقاهت در زندان ـ برای اطفای شهوات دیگران ـ به سربرند. رأی دهندگان باید منتظر سرنوشت سختی باشند.

تأسف بالاتر، تسلط اسرائیل و عمال اسرائیل است بر بسیاری از شئون حساس مملکت و قبضه نمودن اقتصادیات آن به کمک دولت و عمال دستگاه جبار. اسرائیل با دول اسلامی در حال جنگ است و دولت ایران با کمال دوستی با او رفتار می کند و همه نحو وسایل تبلیغ و ورود کالاهای آن را فراهم می سازد.

من کراراً اعلام خطر کرده ام: خطر برای دیانت مقدسه، خطر برای استقلال مملکت؛ خطر برای اقتصاد کشور.

من از کلمۀ الکفر ملة واحدة که از سازمان ها به دست و دهان ها افتاده متأسفم. این کلام بر خلاف نص کلام اللّه  و برای پشتیبانی از اسرائیل و عمال اسرائیل است، مقدمه شناسایی اسرائیل است. برای پشتیبانی از عمال اسرائیل و فرقۀ ضالۀ منحرفه است.

من متأسفم از اینکه در مملکت اسلام بر خلاف قانون اساسی اوراق ضاله مخالف با نص قرآن و ضروریات دین مقدس نشر می شود، و دولت ها از آن پشتیبانی می کنند. کتاب انتقاد که بر رد قرآن مجید نوشته شده؛ و طرح قانون خانواده که بر خلاف احکام ضروریه اسلام و خلاف نص کلام اللّه  مجید [است ]طبع و منتشر می گردد و کسی نیست از دولت ها استیضاح کند.

من متأسفم از رفتار سازمان ها با مجالس تبلیغ احکام و عزاداری بر سید مظلومان، علیه الصلوة و السلام. هر کسی به طور کلی از ظلم و ظالم بحث کرد اکنون در زندان به سر می برد یا مدت ها به سر برده است. تمام مجالس در تحت فشار؛ و صاحبان آنها در فشارهای جانفرسا بوده و هستند. اشخاص متدین را به جرم آنکه در عاشورا دسته راه انداخته اند و شعار ضد اسرائیل با خود داشته اند به حبس و زجر و شکنجه کشیدند و اکنون هم در حبس به سر می برند، با آنکه با کمال آرامش حرکت می کردند.

من به جمیع دول اسلامی و مسلمین جهان، در هرجا هستند اعلام می کنم که ملت عزیز شیعه از اسرائیل و عمال اسرائیل متنفرند و از دولت هایی که با اسرائیل سازش می کنند متنفر و منزجرند. این ملت ایران نیست که با اسرائیل منفور در حال سازش است. ملت ایران از این گناه بزرگ بری است، این دولت ها هستند که به هیچ وجه مورد تأیید ملت نیستند.

از خداوند تعالی عظمت اسلام و حفظ احکام اسلام را خواستار است.

روح اللّه  الموسوی الخمینی (صحیفه امام، ج‏1، ص: 261 و 262)

این اعلامیۀ امام در داخل و خارج بازتاب مثبت و گسترده ای داشت... موضع روشن و شفاف امام در این اعلامیه بر ضد رژیم صهیونیستی و پیام او به ملت اسلام مبنی بر اینکه «... ملت عزیز شیعه از اسرائیل و عمال اسرائیل متنفرند و از دولت هایی که با اسرائیل سازش می کنند متنفر و منزجرند...» بازتاب مثبت و مؤثری در برخی از کشورهای اسلامی و عربی داشت. روابط عمومی ارتش عراق این اعلامیه امام را به عربی ترجمه کرد و در میان عموم درجه داران، سربازان و پرسنل ارتش عراق به پخش آن دست زد.

[1] سورۀ مائده، آیۀ 82: «لَتَجدنّ اَشدّ الناس عَداوة الذین آمنوا الْیَهُود».

 منبع: نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، ج1، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، صص 981-987

. انتهای پیام /*