در تعالیم اخلاقى امام، تهذیب و تربیت، بر دو رکن و عنصر اصلى استوار مى گردد که از ترکیب آن دو، اساس و پایۀ انسان الهى شکل مى گیرد. به عبارت دیگر، امام در روش و شیوۀ تربیتى خود، همواره بر دو بُعد بنیادى تکیه داشت: در بُعد اثباتى، خداجویى و اخلاص را عامل پرواز در ملکوت و مایۀ تعالى و کمال مى خواند و آراستن به آن را لازم مى شمرد. در بُعد سلبى نیز، خودبینى و حبّ نفس را مانع تکامل و منشأ بدبختى مى دانست و پیراستن از آن را وظیفه و جهاد مى نامید.

از این روى، بر آن شدیم که گفته ها و نوشته هاى ایشان را با این دید بررسى نماییم و تحت دو عنوان اصلى و اساسى درآوریم:

1. اخلاص یا قیام براى خدا

با نگاهى به سرخط آثار و گفتار اخلاقى حضرت امام، روشن مى شود که یکى از عنصرهاى اصیل و زیربنایى در مسائل خودسازى و اخلاق، معرفة اللّه  و توجه به خداوند است؛ و این همان چیزى است که مقصد همۀ انبیا بوده و تمامى کوشش ها، مقدمه اى براى رسیدن به آن مقصد است: تمام مقاصد انبیا، برگشتش به یک کلمه است و آنْ معرفة اللّه .[1]

مسأله اخلاص یا خداجویى، موضوعى است که در تعالیم امام، با تعابیر گوناگون به چشم مى خورد و در جاى جاى کلامش بدین مهم اشاره دارد. براى روشن تر شدن این موضوع، به برخى از عناوین و نمونه هاى مربوط اشاره مى کنیم:

مقصد الهى

ملاک ارزشمندى اعمال، جهت خداجویى آن ها است و اگر مقصدها الهى شد و غیر خدا از صفحۀ دل بیرون گشت، همه چیز به دست مى آید: اگر بخواهید خدمت شما، پیش خداى تبارک و تعالى اجر داشته باشد، مقصد را مقصد الهى کنید؛ براى خدا قدم بردارید.[2] 

و در جایى دیگر، ضمن توصیه به این نکته که باید تمام توجه به خداوند باشد، مى فرماید: شما مجاهده کنید تا هر چه در دل دارید زدوده شود؛ که اگر براى خدا خالص شدید، در پیروزیتان مؤثر است. باید اتکایتان فقط به خدا باشد.[3]

امام، همواره مى فرمود: «همۀ ملت وجهۀ نفسشان خداى تبارک و تعالى باشد».[4] و به  این مهم تکیه داشت که «عالم محضر خدا است؛ در محضر خدا معصیت خدا نکنید».[5]

موعظۀ واحده، یا قیام للّه

قرآن کریم، سرلوحۀ مواعظ و پندهاى خود را «قیام للّه » مى داند: «قُلْ إنَّمَا أعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلّٰهِ».[6]

امام همواره این موعظۀ قرآنى را بازگو مى کرد و آن را برترین پند حیات بخش جان ها مى دانست: جدّیت کنید که کارهایتان براى خدا باشد؛ قیامتان للّه  باشد؛ «... أعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلّٰهِ  مَثْنَى وَ فُرَادَىٰ» موعظه یک موعظه است؛ ...قیامتان براى خدا باشد؛ نه قیامتان براى پیدا  کردن یک عنوانى ـ نمى دانم ـ یک جاهى یک مقامى یا یک پولى، یک چه، نه این طور  نباشد... .[7]

او که سرمشق پاکان و مرشد دل دادگان بود، در پاسخ به درخواست موعظه و نصیحت، از طرف یکى از شاگردان، این گونه نگاشت: بهترین موعظه آن است که خداوند در قرآن فرموده است: «إنَّمَا أعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا  لِلّٰهِ».[8]

مأمور به وظیفه، نه نتیجه

در بینش امام، اگر کارى براى خدا انجام گیرد، شکست در آن معنا ندارد؛ و اگر مقصود خدا و معنویت باشد، به انتظار نتیجه نباید نشست، بلکه باید به انجام وظیفه اندیشید. همۀ کوشش هاى فردى و اجتماعى، علمى و فرهنگى را به نیت خداجویى باید انجام داد و وجهۀ اعمال را رضایت حق گرفت، نه چیز دیگر: دانشگاه را باید شما رو به خدا ببرید، رو به معنویت ببرید. و همۀ درس ها هم خوانده بشود، همۀ درس ها هم براى خدا خوانده بشود... [اگر چنین شدید] در کارتان موفقید؛ چه برسید به مقصدتان، چه نرسید.[9]

و نیز مى فرماید: همۀ ما مأمور به اداى تکلیف و وظیفه ایم، نه مأمور به نتیجه.[10]

محور ارزش ها و پیروزى ها

امام، تأسى به پیامبران مى کند و نبض جانش به آهنگ کلام خدا که رسول اللّه  آن را ابلاغ کرده اند، مى زد: «قُلْ إنَّ صَلاَتِى وَ نُسُکِى وَ مَحْیَاىَ وَ مَمَاتِى لِلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»؛[11] بگو: نماز و تمام عبادات من و زندگى و مرگ من، همه براى خداوند، پروردگار جهانیان است.

انسان مخلص و مشتاق حق، کسى است که در همه حال و در همه جا، عقربۀ زندگى و حیات و ممات خویش را به سوى خدا بچرخاند و بکوشد که همواره در حوزۀ جاذبۀ الهى قرار گیرد و با دید خداخواهى به همه چیز و همه کس بنگرد. امام در همه جا از این اصل اساسى سود جست و همواره به این صفت ارزشمند سفارش مى کرد و آن را محور ارزش ها و پیروزى ها مى دانست: قیام براى خدا است که ابراهیم خلیل الرحمان را به منزل خُلّت رسانده و از جلوه هاى گوناگون عالم طبیعت رهانده:

 خلیل آسا دَرِ علم الیقین زن                                  نداى لا اُحبّ الآفلین زن

 قیام للّه  است که موسى کلیم را با یک عصا به فرعونیان چیره کرد... قیام براى خدا است که خاتم النبیین صلى الله علیه و آلهرا یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد.[12]

او اخلاص مردم را عامل انقلاب و ضامن بقاى آن مى دانست و در تقدیر از ایثار و فداکارى جوانان چنین مى فرمود: عمده، آن اخلاصى است که در شما جوانان ظاهر است. شما از این اخلاص و ایثار، جمهورى اسلامى را بیمه کردید... آنچه در نزد خدا ارزشش از همه بالاتر است، این ایثار از روى اخلاص است.[13]

ایثار، که به گفتۀ امیرالمؤمنین علیه السلام «أعلى المکارم»[14] است، آن گاه ارزش واقعى اش را مى یابد که از اخلاص برخیزد.

تقوا و خویشتن دارى

عنوان دیگرى که امام براى توجه به حق و قیام للّه  روى آن تکیه مى کند، تقوا است؛ تقوایى که در ستیز با آلودگى هاى اجتماعى رخ مى نمایاند، نه در گریز از واقعیت ها: [قرآن] فقط میزان را تقوا، میزان را از خدا ترسیدن، تقواى واقعى، تقواى سیاسى، تقواهاى مادّى، تقواهاى معنوى، میزان را این طور قرار داد: «إنَّ أکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّه  أتْقَاکُمْ»[15].[16]

امام، بر کرسى وعظ و خیرخواهى، به حوزویان نیز چنین ندا مى دهد: حوزه هاى علمیه بیدار باشند. تقوا را، تقوا را، تقوا را، نصب عین خود قرار بدهید. فضلا، طلاب علوم دینیه! تقوا، تقوا، تنزیه نفس، مجاهده با نفس. یک مجاهد با نفس مى تواند بر یک ملت حکومت کند.[17]

این ها و صدها نمونۀ دیگر از تعالیم امام بود که در بُعد مثبت اخلاق و خودسازى، روى اخلاص و قیام براى خدا تکیه مى کرد و آن را تنها موعظۀ الهى مى شمرد. اکنون که اشاره اى به یک بُعد از مبناى اخلاقى امام شد و اهمیت اخلاص روشن گشت، به بعد دوم آن، یعنى خودخواهى، مى پردازیم؛ که در واقع مانعى براى اخلاص و خداجویى است.

2. خودخواهى یا قیام براى نفس

در دیدگاه امام، آنچه مانع رشد و تعالى انسان مى گردد و او را از تهذیب و تزکیه باز مى دارد، انانیّت ها و خودبینى ها است. آفت اخلاص و خداجویى، خودخواهى و خودپسندى است و تا این جبل اَنانیّت باشد، رسیدن به ارزش هاى متعالى ناممکن، بلکه محال است: مادامى که اَنانیّت و خودخواهى و خودبینى در کار است، اگر براى تحصیل معارف و کمالات  روحیه نیز اقدامى کند، یا قدمى زند، براى خود و نفسانیت خویش است و آن نیز خودخواهى است، نه خداخواهى. و معلوم است، خودخواهى و خداخواهى با هم جمع نشود، بلکه اگر خدا را خواهد، براى خود خواهد و غایت مقصد و نهایت مطلوب، خود و نفسانیت است.[18]

روح کلام امام در این است که براى کمال، تنها آراستگى به فضایل کافى نیست، بلکه پیراستگى از رذایل نیز گامى اساسى و جدى است. تأکید بر این موضوع را در جاى جاى تعالیم امام، با عناوین گوناگون مى یابیم: 

بت نفس

امام همان گونه که در میدان مبارزه و جهاد اصغر، شکستن بت هاى اصلى و شیطان هاى بزرگ را اصل مى شمرد، در تعالیم اخلاقى و تربیتى نیز ـ که میدان جهاد اکبرش مى خواند ـ نفس را مادر بت ها مى دانست و مجاهده با آن را لازم: مادر بت ها، بت نفس شما است؛ تا این بت بزرگ و شیطان قوى از میان برداشته نشود، راهى به سوى او ـ جلّ و علا ـ نیست و هیهات که این بت، شکسته و آن شیطان رام گردد![19]

او که از حجاب خودى و خودخواهى رها شده بود، به ره پویان چنین آموخت: مى دانى شیطان با پدر بزرگ ما آدم صفى اللّه  چه کرد؟ او را از جوار حق فرو کشید و پس از وسوسۀ شیطان و نزدیکى به شجره (که شاید نفس باشد یا بعض مظاهر آن) فرمان «اِهْبِطُوا» رسید و منشأ همۀ فساد و عداوت ها شد.[20]

و همواره در کلمات قصار و حکمت هاى پند آمیزش مى فرمود: خودخواهى منشأ همۀ مفاسد است.[21]

او که عاشق حق بود و ره عشق مى آموخت، گذشتن از خودى و خودبینى ها را مقدمۀ ملاقات دوست مى خواند:

 صوفى ز ره عشق صفا باید کرد                            عهدى که نموده اى وفا باید کرد

تا خویشتنى به وصل جانان نرسى                                    خود را به ره دوست فدا باید کرد[22]

کمال انقطاع یا خروج از خود بودن ها

از دیدگاه امام، انسان در این عالم، همانند مسافرى است که به سوى خدا در حرکت است: مادامى که حبّ نفس در دل است و انسان در بیت مظلم نفس است، مسافر الى اللّه  نیست، بلکه از مخلّدین الى الارض است. و اول قدم سفر الى اللّه ، ترک حبّ نفس است و قدم بر اَنانیّت و فرق خود گذاشتن.[23]

در همین راستا است که کمال انقطاع را «خروج از منزل خود و خودى و هر کس و هر چه، و پیوستن به او، و گسستن از غیر مى داند» و به آنان که در «هنگامۀ نبرد، رشتۀ تعلّقات درس و بحث را بریدند و عقال تمنّیات دنیا را از پاى حقیقت علم برگرفتند» و با کمال انقطاعشان «در جمع ملکوتیان شعر حضور سروده اند»[24] افتخار مى کند و به جوانانى که «در اول شب یلداى زندگى، سینۀ سیاه هوس ها را دریده است»[25] غبطه مى خورد و آنان را «قافله سالاران وجود»[26] نام مى نهد.

خصومت، زادۀ منیّت ها

امام، یکى دیگر از مظاهر حبّ نفس و شعبه هاى خودخواهى را خصومت و اختلاف مى دانست و همواره بر این نکته پافشارى داشت که اختلاف و تفرقه برخاسته از اَنانیّت ها و خودبینى ها است: اختلاف همیشه ناشى از جهات نفسانى است. اگر همۀ انبیا الآن در این جا جمع بشوند، اختلاف ندارند؛ براى آن که جهات نفسانى را ندارند... کوشش کنید آن جهات نفسانى بازى تان ندهد، که منشأ مناقشه و اختلاف شود.[27]

او که همواره از اختلافات رنج مى برد، همچون پدرى دلسوز، از خصومت ها نگران بود و همه را به پرهیز از کشمکش ها فرا  مى خواند و وحدت و دوستى را از ویژگى هاى بهشتیان رهیده از خودخواهى، و تفرقه و خصومت را از اوصاف دوزخیان مى دانست: مخاصمه مال اهل جهنّم است: «خِصامُ أهْل النار». یکى از مصیبت هایى که اهل جهنّم به آن مبتلا هستند، همین «خِصامى» است که با هم دارند؛ جنگ و نزاعى است که با هم دارند... و یکى از کرامت هایى که اهل بهشت دارند، آن برادرى و دوستى و محبّت است.[28]

حبّ نفس و مظاهر آن

امام که نفس خود را مهار کرده بود و تعلّقات دنیوى اش را عقال، همواره بر این مهم  اصرار داشت که سر منشأ همۀ لغزش ها و گرفتارى ها، حبّ نفس است و بارها اعلام کرد که: آنچه خطر براى هر انسانى و هر متصدى امرى هست، حبّ نفس است... هر بلایى که سر انسان... مى آید... در اثر هواى نفس و خودخواهى است. در روایات، ائمّه فرموده اند: «رأس کلّ خطیئة حُبّ النفس».[29]

البته باید توجه داشت که این سخن، منافات با احادیثى که مى گویند: «حُبّ الدنیا رأس کلّ خطیئة» ندارد؛ زیرا حبّ دنیا و حبّ مال و... همه برخاسته از حبّ نفس و از مظاهر آن به حساب مى آیند. امام مى فرماید: از حبّ نفس است که حبّ به جاه، حبّ به مقام، حبّ به مال، و حبّ به همۀ انگیزه هاى شهوانى پیدا مى شود... حقیقتاً رأس همۀ خطاها، خطیئت ها، همین خودخواهى ها است.[30]

امام که حبّ نفس را عامل اسارت انسان مى دانست، چنین مى فرمود: در این عالم سه نظر است: 1. نظرى که از روى حبّ مطالعه مى کند؛ 2. نظرى که از راه بغض به همه چیز نظر مى کند؛ 3. نظرى که حبّ و بغض در آن نیست و آزاد است.[31]

آنچه عامل ارزش انسان و مایۀ پرورش او است، همان دیدگاه سوم است که خود را از همۀ وابستگى ها برهاند و خودخواهى ها را کنار نهد و به همه چیز و همه کس، از روى آزادى و بى نظرى بنگرد، از این روى امام مى فرماید: بزرگ ترین گرفتارى از ناحیۀ خود ما است که از روى حبّ نفس یا از راه دشمنى و بغض، به مردم و اشیا و گروه ها نظر مى کند؛ و این نظر، نمى تواند آزاد باشد.[32]

بالاخره، اساس دوستى ها و دشمنى هاى انسان، برگشت، به «من» او مى کند و تمام تعریف ها و تکذیب هایش نیز، از همان «من» بر مى خیزد: این «من» را اگر انسان زیر پا گذاشت و «او» شد، اصلاح مى کند همه چیز را.[33]

با نگرشى دوباره به سرفصل هاى این نوشته، در مى یابیم که از دیدگاه امام، اخلاص و خداخواهى، عامل اساسى براى تربیت و به دست آوردن فضیلت ها و آراستگى به آن ها است؛ ولى دشمنى توانا و مانعى بزرگ در پیش است به نام حبّ نفس و خودخواهى؛ و تا او هست، به هیچ ارزش و فضیلتى نمى توان دست یافت. تنها راه نجات این است که دیو خودخواهى و خودبینى ها را کنار نهیم تا فرشتۀ خداخواهى و اخلاص رخ بنمایاند. و این، شدنى نیست مگر این که حق، یار گردد و لطف او مددکار:

بار الها! پایان کار ما را به سعادت مقرون فرما و سرانجام رشتۀ معرفت و خداخواهى را به دست ما بده و دست تطاول دیو رجیم و شیطان را از قلب ما کوتاه فرما و جذوه اى از آتش محبّت خود در دل ما افکن، تا جذبه حاصل آید، و خرمن خودى و خودپرستى ما را به نور نار عشقت بسوزان، تا جز تو نبینیم و جز سر کوى تو بار قلوب را نیندازیم. محبوبا! اکنون که از تو دوریم و از جمال جمیلت مهجور، مگر آن که دست کریمانه ات تصرفى  کند و حجاب هاى ضخیم را از میان بردارد، تا در بقیۀ عمر، جبران ماسبق گردد؛ «إنّک ولیّ النِعَم».[34]

منبع: اندیشه های خلاقی عرفانی امام خمینی، ج8، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، محمد رضا بندرچی، ص 141-150


[1] صحیفه امام، ج 20، ص 16. [2] همان، ج 6، ص 311. [3] همان، ج 18، ص 134. [4] همان، ج 5، ص 91. [5] همان، ج 13، ص 461. [6] سبأ (34): 46. [7] صحیفۀ امام، ج 5، ص 166 ـ 167. [8] به نقل از: آیة اللّه‏ مؤمن. [9] صحیفۀ امام، ج 19، ص 448. [10] همان، ج 21، ص 284. [11] انعام (6): 162. [12] صحیفۀ امام، ج 1، ص 21. [13] همان، ج 16، ص 196 ـ 197. [14] «الإیثار أعلى المکارم». (شرح غرر الحکم، ج 7، ص 1) [15] حجرات (49): 13. [16] صحیفۀ امام، ج 1، ص 378. [17] همان، ج 6، ص 278. [18] شرح چهل حدیث، ص 331.[19] ره عشق، ص 36. [20] همان. [21] روزنامه جمهورى اسلامى، ش 3144، تاریخ 20 / 1 / 69. [22] ره عشق، ص 25. [23] شرح چهل حدیث، ص 332. [24] صحیفۀ امام، ج 21، ص 273. [25] همان، ص 274. [26] همان. [27] همان، ج 12، ص 214 ـ 215. [28] همان، ج 16، ص 141. [29] همان، ج 13، ص 194. [30] همان، ج 16، ص 162. [31] اخلاق از دیدگاه قرآن و سنّت، ص 11. [32] همان. [33] صحیفۀ امام، ج 19، ص 447. [34] یادنامه استاد شهید مرتضى مطهرى، ج 1، ص 100.

. انتهای پیام /*