بدون تردید، بررسی ابعاد گسترده اخلاق و عرفان حضرت امام خمینی(س) فرصتی به آدمی می دهد تا برای گام نهادن در مسیر سبزی که او تا همیشه تاریخ برای بشریت ترسیم نمود، تأملی دوباره کند؛ چه این که شناختن او که حقیقتی فراموش نشدنی در خاطره اعصار است، شناختن همه خوبی­ ها است. او چکیده قرن ها درس ­آموزی بشر در محضر انبیا و اولیای الهی است و حیات انسانی کمتر چنین وجود با عظمتی به خود دیده است.

باید اقرار نمود که اگرچه قلم ­ها و زبان ­های بسیاری درباره گستره وجودی او سخن گفته ­اند، اما به جرأت می توان گفت که هنوز ابعاد وسیعی از وجود الهی او ناشناخته باقی مانده است. و گلستان خصایص او همچنان مجال گسترده­ای برای سیر در خود می طلبد و اقیانوس مواج عرفان و اخلاق او بسیار عمیق­تر از تلاش دُریابان آن است؛ اما در همین عرصه کوتاه و مجال اندک، ماه ضیافت الهی بهانه­ ای دست داد تا گوش جان به آوای سیره  ملکوتی او بسپاریم و در محضر او زانوی ادب زده، میهمانان سفره رمضان را به جرعه ­نوشی و توشه­ گیری از خوان نعیم او فرا خوانیم.

مجموعه حاضر، ره ­آوردی است از آیات و روایات و سیره نورانی امام راحل(س) که در سی بخش، متناسب با سی روز ماه مبارک رمضان تهیه و تنظیم شده است.

مفهوم­ شناسی مستحب و مکروه

«مستحب» در مقابل «مکروه» به عملی گفته می شود که انجام آن رجحان دارد؛ اما واجب نیست. این دو واژه، اصطلاحی فقهی است و در بین احادیث کمتر به کار رفته است؛ بلکه در زبان احادیث بیشتر از معادل های آن مانند «نافله»، «حسنه» و «عبادت» یاد شده است و مراد از آن، عبادت و حسنه­ ای است که واجب نیست و فرد به انگیزه ثواب آن را انجام می دهد و پروردگار متعال آن را وسیله تقرب بیشتر بندگانش به خود قرار داده است و بدین جهت، مستحب خوانده می شود که بنده با انجام آن، در معرض محبت بیشتر خداوند قرار می گیرد. شایان توجه است که در این فصل، مراد از مستحبات اعم از نوافل است و شامل دیگر مستحبات نیز می شود.

نافله در قرآن

در قرآن کریم این واژه فقط دو مرتبه آمده است:

 1. وَمِنَ اللّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ عَسَى أنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَحْمُوداً؛[1] و پاسی از  شب را زنده بدار تا برای تو [به منزله] نافله ­ای باشد. امید که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند.

2. وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ نَافِلَةً؛[2] و اسحاق و یعقوب را [به عنوان نعمتی] افزون به او بخشیدیم. در این آیه، معنای لغوی نافله، یعنی امر محبوب از سوی خداوند مراد است.

بر آستان جانان

1. امام باقر(ع) می فرماید: «إنّما جعلت النافلة لیتمّ بها ما یفسد من الفریضة»؛[3] به درستی که نوافل [و مستحبات] برای تکمیل نمودن آنچه از واجبات تباه می شود، قرار داده شده است.

2. امام صادق(ع) می فرماید: «یرفع للرجل مِن الصلاة ربعها أو ثمنها أو نصفها أو أکثر بقدر ما سها؛ ولکنّ الله تعالی یتمّ ذلک بالنوافل»؛[4] بالا می رود برای مرد از نمازش یک چهارم یا یک هشتم یا نصف آن یا بیشتر به قدری که سهو نموده است؛ اما خداوند بلندمرتبه به موجب مستحبات، آن را [برای او] تکمیل می نماید.

3. رسول خدا(ص) می فرماید: «قال الله تعالی ما تحبّب إلیّ عبدی بشیء أحبّ إلیّ ممّا افترضته علیه وإنّه لیتحبّب  إلیّ بالنافلة. فإذا دعانی أجبته وَإذا سألنی أعطیته»؛[5] پروردگار بلندمرتبه فرمود: هیچ چیز بنده­ای را نزد من محبوب نگردانید، مگر به واسطه آنچه بر او واجب گردانیدم. به درستی که بنده با نافله نزد من محبوب می گردد. پس در این حالت، هرگاه مرا بخواند،  اجابتش کنم و هرگاه [چیزی از من] درخواست کند، به او ببخشم. 

4. امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: «خادع نفسک فی العبادة وارفق بها ولا تقهرها وخذ عفوها ونشاطها إلا ما کان مکتوباً علیک من الفریضة، فإنّه لا بدّ من قضاءها وتعاهدها عند محلّها»؛[6] نفس خود را با عبادت بفریب (او را به عبادت وادار کن) و با آن مدارا نما؛ ولی با آن سخت نگیر و از آن به قدر لازم و نشاط­ آور بهره­ مند شو، مگر آن عبادات واجبی که بر تو نوشته شده است. پس به درستی که گریزی از انجام و پایبندی آن در وقت خودش نیست.

5. امام زین العابدین(ع) در دعایی می فرماید: «أسألک من الشهادة أقسطها ومن العبادة أنشطها»؛[7] امام سجاد در یکی از دعاهایش فرمود: [خداوندا!] از تو در مورد شهادت دادن، عادلانه ­ترین و از عبادت، بانشاط ­ترین آن را خواستارم.

پرتو نور

1. «بسم الله» به جای بفرمایید

حضرت امام حتی در ریزترین و جزئی ­ترین شئون زندگی، نه فقط ملتزم به انجام واجبات و اجتناب از محرمات بودند که در سُنن و آداب مستحبه نیز همین التزام را داشتند و بالاتر این­که در دَوَران امر بین مباحات و مستحبات، مقیّد به انتخاب اصلح و احسن بودند و به مستحبات عمل می کردند. در مجموع، می توان گفت زندگی ایشان تجسمی از فرهنگ کامل اسلامی بود؛ از باب مثال، طی ده­ ها و صده ا بار که اتفاق می افتاد برای تشرّف خدمت ایشان، لازم بود برای ورود با دقّ الباب به در یا غیر آن اذن گرفته شود، حضرت امام به جای آن­که از کلمه «بفرمایید» استفاده کنند، می فرمودند: «بسم­ الله» و با آن که «بفرمایید» کلمه مطبوع و متعارفی است به جای آن از کلمه «بسم الله» استفاده می کردند که ضمن ذکر نام خدا، با استعاره­ای لطیف اجازه ورود و آغاز دیدار را با نام خدا قرین می کردند.

همین راه و روش الهی امام بود که جامعه را به سوی شعائر و ارزش­ های اسلامی سوق داد و حتی در ساده ­ترین امور، فرهنگ اسلامی را گسترش داد؛ تا آن جا که پیروان و رهروان راهش به جای کف زدن در مقام تشویق و تأیید، تکبیر و صلوات را برگزیدند و به جای کلمه بیگانه «مرسی» در مقام سپاس گزاری، مقید به گفتن «الحمد لله» شدند.[8]

2. روزه در روزهای بلند و گرم

امام چهارده سال نجف بودند. از تمام بچه ­ها دور بودند، هوای به آن گرمی نجف را تحمل می کردند و در آن جا روزهایی به آن بلندی را روزه می گرفتند. کارگر منزلشان صبح که می آمد، گلایه می کرد می گفت: «خانم! من سینی غذای سحر آقا را که می برم، اصلاً وقتی برمی گردانم احساس نمی کنم از این سینی غذایی خورده شده است! شاید یک کمی مثلاً یک نصفه کتلت خورده­ اند». آقا با این شرایط روز به آن بلندی نجف را روزه می گرفتند.[9]

3. دوری از خواندن شعر در ماه رمضان

امام به نقل از نزدیکانشان برای ماه ­های ویژه ­ای چون رمضان برنامه ­ای خاص داشتند؛ به طوری که در این ماه عزیز شعر نمی خواندند، شعر نمی سرودند و گوش به شعر نمی دادند و دگرگونی خاصی متناسب با این ماه مبارک در زندگیخود ایجاد می کردند؛ به گونه ­ای که این ماه را سراسر به تلاوت قرآن مجید، دعا و انجام مستحبات مربوط به ماه رمضان سپری می کردند.[10]

4. انجام مستحبات وضو

امام هر وقت وضو می گرفتند، تمام جزئیات وضو را رو به قبله انجام می دادند. حتی اگر دستشویی رو به قبله نبود، در هر مورد پس از این­که یک کف دست آب برمی داشتند، شیر را می بستند و رو به قبله آب را به صورت یا به دست می زدند.[11]

یک روز که امام مشغول وضو گرفتن بودند به نحوه وضو گرفتن ایشان دقت کردم، دیدم ابتدا دستشان را زیر شیر آب می گیرند و با دست دیگر آهسته شیر را به مقدار کمی باز می کنند. دستشان که پر می شد، شیر را می بستند و آب را به صورتشان می زدند. بعد دوباره این کار را تکرار می کردند و بعد دو مرتبه دستشان را زیر شیر آب می گرفتند که دست چپ را بشویند و یک بار آب می ریختند و با نم دست، دست دیگر را تر می کردند و باز یک بار دیگر آب می ریختند و ضمن این که ذکرهایی را هم می خواندند، هر حرکت را که می خواستند انجام دهند، رو به قبله برمی گشتند و آن عمل را انجام می دادند.[12]

5. انجام مستحبات نماز

ما در قضیه شهادت حاج آقا مصطفی چیزی جز قدرت روحی از امام ندیدیم؛ به طوری که در همان روز ساعت 10/10 دقیقه تا 30/11 که باید قدم بزنند مشغول قدم زدن شدند و بعد که نزدیک ظهر شد،... وضو گرفتند و ریششان را شانه زدند، عطر زدند و به نماز ایستادند.[13]

امام همیشه موقع نماز عطر و بوی خوش مصرف می کردند؛ به طوری که شاید ایشان بدون بوی خوش به نماز نایستاده باشند؛ حتی در نجف هم که در پشت بام نماز شب می خواندند، در همان­جا هم یک شیشه عطر داشتند.[14]

امام در اواخر عمر نیز مانند دوران جوانی­شان عبادت می کردند. زمانی که در بیمارستان بستری بودند، با وجودی که سِرُم به دست و پایشان وصل بود، بر روی تخت بیمارستان حتی یکی از مستحبات نماز را ترک نکردند؛ تعقیبات، قرآن، عطر، تحت الحنک، شانه و تمامی مستحبات نماز را به جا می آوردند.[15]

امام بر انجام مستحبات و ترک مکروهات، تکیه فراوانی داشتند؛ به طوری که به هیچ وجه مستحبی را ترک نمی کردند و مکروهی را انجام نمی دادند. مستحباتی را که قبل از نماز وجود دارد و باعث می شود که ثواب نماز بیشتر شود، حتماً انجام می دادند. ایشان همیشه قبل از نماز عطر استعمال می کردند و مهر نماز ایشان خاک کربلا بود و با این­که دندان­ های امام مصنوعی بود، قبل از نماز آن ها را از دهان خارج می نمودند، ابتدا مسواک می کردند و بعد نماز می خواندند. همچنین انگشتری عقیق داشتند که قبل از شروع نماز، اول آن را در انگشت خویش انداخته و بعد نماز را به جای می آوردند.[16]

6. جدیت در انجام مستحبات و ترک مکروهات

امام در نجف هر وقت می خواستند به حرم مشرف شوند، کفش ­هایشان را دستمال می کشیدند و همان طوری که خانمشان می گویند، همیشه این کار را می کردند یک آینه هم داخل حیاط داشتند که جلوی آینه می رفتند و محاسن خود را شانه می زدند، عطر می زدند و از خانه بیرون می رفتند. ایشان حتی مستحبات زیارت را هم ترک نمی کردند.[17]

دستشویی منزل امام در نجف بسیار کوچک بود؛ تا جایی که امام موقع وضو گرفتن در یک گوشه آن خودشان را جمع می کردند و به زحمت می انداختند؛ چون می خواستند رو به قبله وضو بگیرند.[18]

بعد از این­که حضرت امام(س) از قیطریه آزاد شدند و به قم بازگشتند، چون منزل ما روبه روی منزل ایشان بود و منزل خودشان تقریباً مردانه بود، حدود یک تا دو ماه در منزل ما بودند. در اتاق­ ما روی طاقچه مجسمه ­ای سیاه رنگ بود و در اتاق دیگر هم عکس وجود داشت. به همین جهت، ایشان به من گفتند: «توی هیچ­کدام از اتاق­ های تو نمی شود نماز خواند». امام(س) بیش از این چیزی نگفتند. من هم رفتم و یک اتاق را  برای نماز خواندن ایشان مهیا کردم.[19]

در مهاجرت امام از عراق به کویت وقتی به مرز عراق رسیدیم، برادرها رفتند گذرنامه را مهر خروج بزنند. در همان حال، امام می­ خواستند نماز بخوانند. در دفتر مدیر گمرک نشسته بودیم ناگهان چشم امام به عکس بزرگی از صدام افتاد که نصب کرده بودند. فوراً آمدند بیرون و گفتند: جای دیگری برای نماز خواندن برویم. در همان حوالی ساختمانی دیدیم که نوساز بود و برای استراحت مسافران قرار داده بودند. به آن جا رفتیم و پشت سر امام نماز جماعت خواندیم.[20]

یک روز امام فرمودند: بیایید این فرش را از این­جا جمع کنید؛ چون روی این فرش نقش و صورت حیوان افتاده است و نماز خواندن در اتاقی که در آن تصویری از انسان یا حیوان باشد، مکروه است. حساسیت ایشان در مسائل شرعی تا این اندازه بود.[21]

7. انجام نوافل و نمازهای مستحبی

تا خود به یاد دارم و از نزدیکان و معاشران امام نیز شنیده ­ام، ایشان گذشته از انجام نمازهای فریضه در اول وقت، تا جایی که مقدور بود، نوافل یومیه را هم ترک نمی کردند.[22]

امام صبح جمعه هیچ برنامه ­ای برای خودشان نمی گذارند؛ به دلیل همان عبادتی که می خواهند داشته باشند؛ چون وقت نافله ظهر از صبح روز جمعه شروع می شود که مستحب است چهارده رکعت آن به تدریج خوانده شود؛ به این صورت که سه دو رکعت بعد از طلوع آفتاب، سه دو رکعت در وسط روز، سه دو رکعت نزدیک ظهر و دو رکعت همراه نماز ظهر خوانده می شود. امام روزهای جمعه را از صبح تا ظهر همین طور پشت سر هم نماز نافله می خوانند.[23]

وقتی امام در ماه مبارک رمضان در فصل گرمای نجف برای نماز جماعت ظهر و عصر با زبان روزه به مدرسه مرحوم آیت الله بروجردی تشریف می آوردند، اول هشت رکعت نوافل ظهر را می خواندند و بعد نماز ظهر را با اذان و اقامه نسبتاً طولانی به جا می آوردند و بعد از تعقیب نماز ظهر، هشت رکعت نوافل عصر را می خواندند و بعد نماز عصر را با اذان و اقامه مانند نماز ظهر ادا می کردند و بعد از تعقیبات تشریف می بردند. این کار در آن سن و آن هوای گرم و آن حال روزه، کار آسانی نبود که حتی جوان­ها بتوانند موفق به آن بشوند. اما امام با اقبال تمام این­گونه جدیت در عبادت داشتند.[24]

امام از ساعت یازده و نیم تا یک بعدازظهر مشغول نماز بودند. از دفتر زیاد به من قند و آب می دادند که ببرم تبرک کنم. من هرچه لای در را باز می کردم که بروم پیش ایشان برای استخاره یا قند یا آب را تبرک کنم، می دیدم در حال نماز هستند ایستاده، نشسته، خوابیده همه اش نماز نافله می خواندند.[25]

8. دیگر مستحبات

امام همیشه قبل از اذان ظهر روز جمعه، غسل می کردند و هیچ وقت غسل جمعه ایشان ترک نمی شد.[26]

امام خیلی به مستحبات و مکروهات اهمیت می دادند در نجف تابستان که می شد، هوا خیلی گرم بود؛ با این حال، وقتی امام(س) می خواستند به دستشویی بروند، کلاهی را از طبقه بالای منزل می آوردند و به سرشان می گذاشتند. بعدها متوجه شدم که با سرِ باز به دستشویی رفتن مکروه است. گاهی ایشان بیست یا سی پله را برای آوردن کلاه طی می کردند.[27]

در سایه ­سار عترت

نکته قابل توجه این است که مستحب و مکروه در مورد معصومین(ع) اندکی متفاوت با آن چیزی است که مردم بدان عمل می نمایند؛ چرا که برخی اعمال مستحب، بر پیامبر خدا(ص) و آل طاهرینش(ع) واجب بود و برخی مکروهات، بر ایشان حرام است. از این رو، مستحبات و مکروهات آنان با مردم متفاوت است؛ چه اینکه مستحب مراتبی تشکیکی از وجوب است و مکروه نیز از مراتب تشکیکی پایین­تری از حرمت برخوردار می باشد. حضرات معصومین(ع) به موجب آن که مکروه را مایه دوری از محبوب می دانستند، از درجات نازل آن نیز دوری می ورزیدند و به همین دلیل، با مستحبات نیز برخورد واجب گونه داشتند. بنابراین، در این بخش مراد از مستحبات، بیشتر مستحبات در عبادات است.

1. رعایت مستحبات عبادت

امام صادق(ع) می فرماید: رسول خدا(ص) شب تا صبح به طور متناوب برمی خاست و عبادت می کرد و چنین نبود که تمام شب را استراحت کند. ایشان هرگاه نماز عشا را می خواند، آب وضو و مسواک را بالای سرش می نهاد و روی آن را می پوشانید. اندکی می خوابید، سپس بیدار می شد و مسواک می زد و با ظرف آبی که بالای سرش گذاشته بود، وضو می گرفت. چهار رکعت نماز می خواند و آن گاه دوباره می خوابید. دوباره برمی خاست و مسواک می زد و وضو می گرفت و سپس چهار رکعت نماز دیگر می خواند. سپس می خوابید و بعد برمی خاست، مسواک می زد و وضو می گرفت و نماز شفع و وتر را می خواند.[28]

2. تقدم نماز بر دیگر کارها

عایشه می گوید: گاهی از اوقات ما مشغول صحبت با پیامبر خدا(ص) بودیم. وقتی که هنگام عبادت ایشان می رسید، به جهت توجه به بزرگی پروردگار از جمع ما بلند می شد و ما را ترک می کرد؛ به طوری که انگار نه او ما را می شناسد ونه ما او را می شناسیم. به حجره خود می رفت و مشغول به نماز و نیایش می شد.[29]

حضرت علی(ع) نیز می فرماید: هنگام شب که می شد، پیامبر اکرم(ص) هیچ چیز را به نماز ترجیح نمی داد و ابتدا نماز می خواند و سپس شامش را می خورد و به گونه ­ای جمع را ترک می کرد که گویی از اهل و عیال، قوم و خویش و دوست خود، هیچ کدام را نمی شناخت.[30]

3. روزه مستحبی

پیامبر اکرم(ص) سه روز در ماه را روزه می گرفت که آن سه روز عبارت بودند از: اوّلین و آخرین پنجشنبه هر ماه و هر چهارشنبه در نیمه هر ماه.[31] ایشان تمامی ماه شعبان را روزه می گرفتند و هنگام افطار نیز با حلوا افطار می نمودند و اگر حلوا نبود، روزه را با آب جوش می گشود و می فرمود: «این کار سبب می شود که کبد و معده پاکیزه گردیده، دهان خوشبو و لثه­ ها محکم شوند و سردرد برطرف گردد... دعای به هنگام افطار نیز بسیار ارزشمند است».[32] پیامبر اکرم(ص) تا هنگامی که زنده بودند،  در هر سه ماه رجب، شعبان و رمضان روزه بودند و روزه این سه ماه را به هم وصل می نمودند.[33]

دلبرگ­ های عاشقی

در روز پانزدهم رمضان المبارک سال سوم هجری، خانه امیر مؤمنان(ع) غرق شادمانی شد و نخستین نوه رسول خدا(ص) امام مجتبی(ع) پا به عرصه گیتی نهاد.[34] از جمله مستحباتی که بسیار مورد تأکید قرار گرفته و ضامن سلامت و امنیت کودک در خردسالی است،  سنت زیبای عقیقه است. پیامبر اعظم(ص)، هفت روز پس از ولادت امام مجتبی(ع) دستور داد گوسفندی را جهت ذبح کردن بیاورند. پیامبر(ص) ابتدا دعایی را که مشهور به دعای عقیقه است قرائت فرمودند و سپس رو به حاضران کردند و فرمودند: «از گوشت این گوسفند بخورید و به دیگران هم بخورانید و یک ران گوسفند را هم به قابله فرزندم حسن(ع) (اسماء بنت عمیس) بدهید».[35] سپس گوشت گوسفند را پخته و بین فقرا تقسیم کردند. در عرب جاهلی سنتی کهنه وجود داشت که وقتی کودکی پسر متولد می شد، موهای او را می تراشیدند و سر او را به خون قربانی آغشته می ساختند. از آن جا که اسماء بی اطلاع بود، خواست سر امام مجتبی(ع) را به خون گوسفند قربانی آغشته کند که پیامبر اکرم(ص) او را نهی نمود و فرمود: «ای اسماء! آغشته کردن سر نوزاد به خون گوسفند از رسوم جاهلیت است».[36] همان گونه که امروزه نیز در بین برخی عوام این­گونه رسوم به چشم می خورد و با خرید چیزهایی چون منزل و اتومبیل آن را به خون قربانی آغشته می کنند.

سپس پیامبر(ص) دستور داد تا سر امام مجتبی را بتراشند و آن را با عطر خوشبو نمایند و هموزن موهای تراشیده شده از سر نوزاد، طلا یا نقره صدقه بدهند.[37] به این ترتیب، حضرت این سنت زیبا را نیز جایگزین این رسم کهنه جاهلی کردند و سنت زیبای دیگری بر مستحبات هنگام ولادت نوزاد افزودند.

منبع: بر ساحل آفتاب، ص 261-277


[1]. اسراء (17): 79.  [2]. انبیاء (21): 72.  [3]. شرح چهل حدیث، ص 440.  [4]. همان.  [5]. بحار الانوار، ج 84، ص 31.  [6]. نهج­ البلاغه، نامه 69.  [7]. بحار الانوار، ج 94، ص 155.  [8]. در سایه آفتاب، ص 131؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین محمدحسن رحیمیان.  [9]. برداشت­هایی از سیره امام خمینی، ج 3، ص 89؛ به نقل از: صدیقه مصطفوی.  [10]. همان، ص 89  ـ 90؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین آشتیانی.  [11]. همان، ص 90؛ به نقل از: دکتر محمود بروجردی.  [12]. همان، ص 90 ـ 91؛ به نقل از: زهرا مصطفوی.  [13]. همان، ص 90؛ به نقل از: دکتر محمود بروجردی.  [14]. همان، ص 91؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین سید احمد مهری. [15]. همان، ص 91 ـ 92؛ به نقل از: آیت الله سید محمد موسوی بجنوردی.  [16]. همان، ص 92؛ به نقل از: خادم (از محافظین بیت امام).  [17]. ر.ک: همان، ص 94 ـ 95؛ به نقل از: زهرا اشراقی.  [18]. همان، ص 91؛ به نقل از: فاطمه طباطبایی.  [19]. ر.ک: همان، ص 94؛ به نقل از: زهرا مصطفوی.  [20]. همان، ص 95؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین محمدرضا ناصری.  [21]. همان؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین انصاری کرمانی.  [22]. همان، ص 96؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین رسولی محلاتی.  [23]. همان؛ به نقل از: زهرا مصطفوی.  [24]. همان،  ص 98؛ به نقل از: آیت الله قدیری.  [25]. همان، ص 99؛ به نقل از: ربابه بافقی.  [26]. همان، ص 99 ـ 100؛ به نقل از: دکتر محمود بروجردی.  [27]. ر.ک: همان، ص 100؛ به نقل از:  فاطمه طباطبایی.  [28]. وسائل الشیعه، ج 3، ص 196.  [29]. علل الشرائع، ج 2، ص 362.  [30]. تنبیه الخواطر، ج 2، ص 78.  [31]. اقبال الاعمال، ج 1، ص 69.  [32]. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 69.  [33]. الکافی، ج 4، ص 91.  [34]. کشف الغمة فی معرفة الائمه، ج 2، ص 139.  [35]. اعیان الشیعه، ج 1، ص 562.  [36]. مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 29.  [37]. بحار الانوار، ج 43، ص 239.

. انتهای پیام /*