فاطی که به علم فلسفه مینازدبر عِلم دگر به آشکارا تازدترسم که در این حجاب اکبر آخرغافِل شود و هستی خود را بازد.اردیبهشت 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
از هستی خویشتن گُذر باید کردزین دیو لعین، صرف نظر باید کردگر طالب دیدار رُخ محبوبیاز منزل بیگانه سفر باید کرد.اردیبهشت 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فاطی! به سوی دوست سفر باید کرداز خویشتنِ خویش گذر باید کردهر معرفتی که بوی هستی تو داددیوی است به ره، از آن حذر باید کرد.اردیبهشت 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
صوفی! به ره عشق صفا باید کردعهدی که نمودهای وفا باید کردتا خویشتنی، به وصل جانان نرسیخود را به رهِ دوست فنا باید کرد.فروردین 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فاطی که طریق ملکوتی سُپردخواهد ز مقام جبروتی گُذردنابینایی است کو ز چاه ناسوتبیراهنما بسوی لاهوت رود.اردیبهشت 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
با فلسفه، ره به سوی او نتوان یافتبا چشم علیل، کوی او نتوان یافتاین فلسفه را بِهِلْ که با شهپر عشقاشراقِ جمیلِ رویِ او نتوان یافت.اردیبهشت 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
جُز هستی دوست در جهان نتوان یافتدر «نیست» نشانهای ز جان نتوان یافت«در خانه اگر است یک حرف بس است»در کوْن و مکان به غیر آن نتوان یافت.اردیبهشت 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
افسوس که ایّام جوانی بگذشتحالی نشد و جهان فانی بگذشتمطلوب همه جهانْ، نهان است هنوزدیدی همه عُمر، در گمانی بگذشت؟12 اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
افسوس که عُمر در بطالت بگذشتبا بار گُنه، بدون طاعت بگذشتفردا که به صحنهی مُجازات رومگویند که هنگامِ ندامت بگذشت.
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
در محفل دوستان بجز یاد تو نیستآزاده نباشد آنکه آزاد تو نیستشیرینلب و شیرینخط و شیرینگفتارآن کیست که با این همه، فرهاد تو نیست؟اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
آن دل که به یاد تو نباشد دل نیستقلبی که به عشقت نتپد، جُز گِل نیستآن کس که ندارد به سر کوی تو راهاز زندگی بیثمرش حاصِل نیست.بهمن 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
آن را که زمین و آسمانش جا نیستبر عرش برین و کُرسیش مأوا نیستاندر دل عاشقش بگنجد، ای دوست!ایمان است این و، غیر از این معنا نیستخرداد 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
هر ذرّه، در این مزرعه مهمان تو هستهر ریشْدلی بحق پریشان تو هستکس را نتوان یافت که جویای تو نیستجویندهی هر چه هست، خواهان تو هستاردیبهشت 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فاطی که به دانشکده ره یافته استالفاظی چند را به هم بافته استگویی که به یک دو جُملهی طوطیوارسوداگرِ ذاتِ پاکِ نایافته است.خرداد 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فاطی که به نور فطرت آراسته استاز قید حجابِ عقل پیراسته استگویی که ز بحر نور «سُلطانی» و «صدر»این دُرّ یتیم، پاک برخاسته است.اردیبهشت 1367
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
این عید سعید عیدِ حزبُ الله استدشمن ز شکستِ خویشتن آگاه استچون پرچم جُمهوری اسلامی ماجاوید به اسمِ اعظمِ الله است.12 فروردین 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای دوست هر آنچه هست، نور رُخ توستفریادرس دل، نظر فرُخ توستطی شد شب هجر و مطلع فجر نشد[1]یارا! دل مُرده تشنهی پاسخ توست.18 اسفند 13631- در دستنوشته ی دیگر: «طی شد شب قدر ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فاطی که ز من نامهی عرفانی خواستاز مورچهای، تخت سُلیمانی خواستگویی نشنیده «ما عَرَفْناکْ»[1]از آنکجبریل از او نفخهی ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
جُمهوری ما، نشانگر اسلام استافکار پلید فتنهجویان خام استملّت به رهِخویش جلو میتازدصدام، به دست خویش در، صد دام است12 فروردین1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای پیر! هوای خانقاهم هوس استطاعت نکند سود، گناهم هوس استیاران همه سوی کعبه کردند رحیلفریاد ز من، گناهگاهم هوس است.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فاطی که به قول خویش اهل نظر استدر فلسفه کوششِش بسی بیشتر استباشد که به خود آید و بیدار شودداند که چراغ فطرتش در خطر است.اردیبهشت 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
از درد دلم، بجُز توکی با خبر است[1]یا با من دیوانه، که در بام و در است؟طغیان درون را به که بتوانم گفت؟فریاد نهان را به دل کی اثر است؟اسفند 13631- خواجه ی شیراز نیز فرموده است:هر روز ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
جُمهوری اسلامی ما جاویداستدشمن ز حیات خویشتن نومید استآن روز که عالم ز ستمگر خالی استما را و همه ستمکشان را عید است12 فروردین 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فاطی! تو و ره به کوی دلبر، هیهات!نظّارهگریِّ روی دلبر؟ هیهات!این راه، رهی نیست که پیمایی توجبریل در آن فکنده شهپر، هیهات!اردیبهشت 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
هُشیاری من بگیر و مستم بنماسرمست ز بادهی الستم بنمابر نیستیم فزون کن از راه کَرمدر دیدهی خود هر آنچه هستم بنما.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای پیر طریق! دستگیری فرما!طفلیم در این طریق، پیری فرما!فرسوده شُدیم و ره به جایی نرسیدیارا! تو در این راه امیری فرما[1]!اسفند 13631- چون بسیاری از رباعیّات، ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای دوست! ببین حال دل زار مراوین جان بلا دیدهی بیمار مراتا کی درِ وصل خود به رویم بندی؟جانا مپسند دیگر آزار مرا.بهمن 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
چشم تو و خورشید جهانتاب کُجا؟یاد رُخ دلدار و، دل خواب کجا؟با این تن خاکی، ملکوتی نشویای دوست! تراب و رَبُّ الأرْباب کجا؟!26 خرداد 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
جمعه, ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ - ۱۰:۰