چراغ

چراغ

ای‌ عُقده گشای‌ دل دیوانه‌ی‌ من!ای‌ نور رُخت چراغ کاشانه‌ی‌ من!بردار حجاب از میان، تا یابدراهی‌ به رُخ تو چشم بیگانه‌ی‌ من.اسفند 1363

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
بنما  نظری !

بنما نظری !

ای‌ شادی‌ من، غُصّه‌ی‌ من، ای‌ غم من!ای‌ زخم درون من و، ای‌ مرهم من!بنما نظری‌ به ذرّه‌ای‌ بی‌ مقدارتا بر سر آفاق رود پرچم من.اسفند 1363

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
طوفان

طوفان

فاش است به نزد دوست راز دل منآشفته دلیّ‌ و رنج بیحاصِل منطوفان فزاینده‌ای‌ اندر دل ما استیا رب! ز چه خاکی‌ بسرشتی‌ گِل من18 اسفند 1363

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
هُما

هُما

طاووس هما! سایه فکن بر سرِ منیاری‌‌ کُن و برگُشای‌ بال و پر منفریادرس از قید خود آزادم کُن!از اختر خود، نیک نما اختر من!اسفند 1363

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای   پیر!

ای پیر!

ای‌ پیر! بیا به حق من پیری‌ کُنحالم دِه و دیوانه‌ی‌ زنجیری‌ کُناز دانش و عقل، یار را نتوان یافتاز جهل، در این راه مددگیری‌ کُن.اسفند 1363

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
شادی

شادی

ای‌ پیر خرابات! دل آبادم کُناز بندگی‌ خویشتن آزادم کُنشادی‌ بجُز از دیدن او، رَنج بودشادی‌ بزدای‌ از دلم، شادم کُن.بهمن 1367 

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
سایه

سایه

ای‌ فرّ هُما! بر سر من سایه فکنفریادرس و وجودم از پایه فکنطوقی‌ که به گردنم فکنده‌ست هوسیارا! تو به گردن فرومایه فکناسفند 1363

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
جمال  مُطلق

جمال مُطلق

فاطی‌! ز علایق جهان دل برکناز دوست شدن به این و آن دل برکنیک دوست که آن جمال مطلق باشدبگزین تو و از کون و مکان دل برکن.اردیبهشت 1363

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
مفتون

مفتون

دیوانه شو، این عِقال از پا واکُنطاووس! ز جلوه زاغ را رُسوا کُنحال دل عقل را، دیوانه مپرسمفتون عقال و عقل را پیدا کُن.14 اسفند 1363

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
دور  فکن

دور فکن

فرهاد شو و تیشه بر این کوه بزناز عشق، به تیشه ریشه‌ی‌ کوه بکنطور است و جمال دوست، همچون موسی‌ٰیاد همه چیز را جُز او دور فِکن.

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
اسیر

اسیر

فخر است برای‌ من، فقیر تو شدناز خویش گُسستن و اسیر تو شدنطوفان‌زده‌‌ی‌ بلای‌ قهرت بودنیکتا هدف کمان و تیر تو شدن.14 اسفند 1363

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
بیدار شو!

بیدار شو!

غیر ره دوست کی‌ توانی‌ رفتن؟جز مدحت او، کجا توانی‌ گفتن؟هر مدح و ثنا که می‌کنی‌ مدح وی‌ استبیدار شو ای‌ رفیق! تا کی‌ خفتن؟اردیبهشت 1363

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
مستی

مستی

سرمست ز باده‌ی‌ تو خواهم گشتنبیهوش فتاده‌ی‌ تو خواهم گشتناز هوش گُریزانم و از مستی‌ مستتا شاد ز داده‌‌ی‌ تو خواهم گشتن.اسفند 1363

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
راحتِ دل

راحتِ دل

ای‌ یاد تو راحت دل درویشان!فریاد رسان مُشکل درویشان!طُور و، شجر است و، جلوه‌ی‌ روی‌ نگار[1]یاران! این است حاصِل درویشان.14 اسفند 13631- ناظر به آیه ی 143 سوره ی اعراف است.

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
پناهی   نرسید

پناهی نرسید

ای‌ پیر! مرا به خانقاهی‌ برسانیاران همه رفتند به راهی‌ برسانطاقت شدم از دست و پناهی‌ نرسیدفریاد رسا! پناهگاهی‌ برسان.14 اسفند 1363

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
طور

طور

ای‌ دوست! مرا خدمت پیری‌ برسانفریاد رَسا! به دستگیری‌ برسانطور است هوس در این ره دور و درازیاری‌ کُن و یار خوش ضمیری‌ برسان.اسفند 1363

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
خورشید جهان

خورشید جهان

بیدار شو ای‌ یار! از این خواب گرانبنگر رُخ دوست را به هر ذرّه عیانتا خوابی‌ در خودی‌ّ خود پنهانی‌خورشید جهان بُود ز چشم تو نهان.

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
شمعِ  محفل

شمعِ محفل

ای‌ روی‌ تو شمع محفِل بیماران!وی‌ یاد تو مرهم دل بیماران!بر بستر مرگ ما، طبیبانه بیاای‌ دید تو حلّ مشکِل بیماران!بهمن 1363

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
جور

جور

از جور رضاشاه، کجا داد کنیم؟زین دیو بَرِ کِه ناله بنیاد کنیم؟آن دم که نفس بُود، ره ناله ببستاکنون، نفسی‌ نیست که فریاد کنیم. 

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فکر  راه

فکر راه

طاعت نتوان کرد، گناهی‌ بکُنیماز مدرسه، رو به خانقاهی‌ بکُنیمفریاد اَنَاالْحَق، رهِ منصور بودیا رب! مددی‌ که فکر راهی‌ بکُنیم.اسفند 1363

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
باغ  زیبایی

باغ زیبایی

ای‌ روی‌ تو، نوربخش خلوتگاهمیاد تو، فروغ دل ناآگاهمآن سرو بُلند باغ زیبایی‌ رادیدن نتوان، با نظر کوتاهم.اسفند 1363

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
یاران نظری !

یاران نظری !

یاران! نظری‌ که نیک‌اندیش شومبیگانه ز قید هستی‌ خویش شومتکبیر زنان رو سوی‌ محبوب کُنماز خرقه برون آیم و درویش شوم.اسفند 1363

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
قطره

قطره

من پشّه‌ام، از لُطف تو طاووس شومیک قطره‌ام، از یم تو قاموس شومگر لُطف کنی‌ پر بگُشایم چو مَلَکآماده‌ی‌ پابوس شه طوس شوم.اسفند 1363

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
گُناه

گُناه

تا چند ز دست خویش فریاد کنم؟از کرده‌ی‌ خود، کُجا روم داد کُنم؟طاعات مرا، گناه باید شمری‌پس از گنه خویش، چسان یاد کُنم؟اسفند 1363

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
واله

واله

گر بر سر کوی‌ تو نباشم چه کنم؟گر واله‌ی‌ روی‌ تو نباشم چه کنم؟ای‌ جان جهان به تار موی‌ تو اسیر!گر بسته‌ی‌ موی‌ تو نباشم چه کنم؟اسفند 1363

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
مدد  نما!

مدد نما!

ای‌ دوست! مدد نما که سیری‌ بکُنمطاعت به کناری‌ زده، خیری‌ بکُنمفارغ ز توییّ‌ و منی‌ و سِرّ و علنیاری‌ طلبم، روی‌ به دیری‌ بکُنم.اسفند 1363

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
آن  روز

آن روز

آن روز که ره به سوی‌ میخانه برمیاران همه را به دلق و مسند سپُرمطومار حکیم و فیلسوف و عارففریادکشان و پای‌‌کوبان بدرم.14اسفند 1363

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
از  دست تو ...

از دست تو ...

از دست تو، در پیش که فریاد برم؟از دادستان همچو تویی‌ داد برمگر لُطف کُنی‌، نوازیم با نظری‌صاحبنظران را همه از یاد برم.اسفند 1363

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
یاد

یاد

از دست فراقت، برِ کی‌ داد برم؟فریادرس! از تو، به که فریاد برم؟طوفان غمت رشته‌ی‌ هستی‌ بگسیختیاد تو شود، یاد خود از یاد برم.اسفند 1363

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
کوی   دوست

کوی دوست

گر بر سر کوی‌ دوست راهی‌ دارمدر سایه‌ی‌ لطف او پناهی‌ دارمغم نیست، که راه رفت و آمد باز استطاعت اگرم نیست، گناهی‌ دارم.اسفند 1363

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
صفحه 2 از 20 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | بعدی >