خبر تاپ

جایگاه مردم در نظام حکومتی اسلامی

عناصر شناخت دولت مطلوب در اندیشه امام خمینی

جایگاه مردم در نظام حکومتی اسلامی

در میان اندیشمندان و مصلحان جهان در قرن های اخیر، حضرت امام خمینی ـ‏‎ ‎‏رضوان الله علیه ـ از این ویژگی منحصر به فرد برخوردار بوده است که توانست ضمن‏‎ ‎‏ارائه طرح تفصیلی روشن و مستدلی از نظریه حکومتی اسلام موفق به برپایی و اجرای‏‎ ‎‏آن گردد و جامعه ای با ریشه های عمیق تمدن و فرهنگ را در کشوری گسترده و برخودار‏‎ ‎‏از جای گاه برجسته ای در نقشه سیاسی ـ اجتماعی جهان در جهت انقلابی فراگیر رهبری‏‎ ‎‏کند و با حمایت گسترده و بی نظیر مردم، سیستم حکومتی مورد نظر خود را به اجرا‏‎ ‎‏درآورد و حکومتی نیرومند و پایدار را بر شالوده آن بر پا کند.‏‏‏ما در این نوشتار، در تکمیل مباحث پیشین خود در زمینه تبیین اندیشه سیاسی‏‎ ‎‏حضرت امام خمینی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ طی چند مطلب، به طور مختصر و ساده به‏‎ ‎‏بررسی و تبیین یکی از مهم ترین ارکان اندیشه سیاسی امام (که جایگاه مردم در سیستم‏‎ ‎‏حکومتی اسلام است) می پردازیم.‏‏‏ ‏‏‏مطلب اول: ارکان عقلی حکومت‏‏‏بنابر آن چه عقل نظری و عقل عملی حکم می کند، حکومت در هر جامعه و در هر‏ ‏زمان و مکانی باید بر دو پایه اصلی: قدرت و مشروعیت استوار گردد، زیرا حکومت‏‎ ‎‏بدون قدرت حکومت نیست و حکومت بدون مشروعیت ظلم است.‏‏‏به مقتضای حکم عقل نظری، حکومت باید از قدرت برخوردار باشد تا بتواند نظم را‏‎ ‎‏در جامعه بر پا کند و به مقتضای حکم عقل عملی، حکومت باید مشروعیت داشته باشد؛‏‎

اخبار تاپ

دولت مطلوب در اندیشه امام خمینی

عناصر شناخت دولت مطلوب در اندیشه امام خمینی

دولت مطلوب در اندیشه امام خمینی

هرچند در قانون اساسی و اظهار نظرهای پیش گامان و کارگزاران جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏نوعی تلاش و هم خوانی میان حاکمیت الهی و حاکمیت مردمی برقرار شده است، هنوز‏‎ ‎‏زوایای ناگفته و ابهام آمیز وجود دارد که باید پژوهشگران و اندیشمندان مسلمان و دلسوز‏‎ ‎‏پاسخِ روشن و قابل قبولی برای آن بیابند. خلاءِ تئوریک و فقدان پژوهش های آکادمیک و‏‎ ‎‏جدی موجب شده است که عده ای از جوانان و روشنفکران جامعۀ ما، نوعی ناهمخوانی‏‎ ‎‏میان این دو بیایند. بی تردید وارسی و طرح عالمانه و منطقی این مباحث، با نگرش‏‎ ‎‏انتقادی و رویکرد عینی، رسالتی است که باید پژوهشگران حوزه دینی بدان اهتمام‏‎ ‎‏ورزند. در این میان، گفتارها، هدایت ها و نصایح حکیمانۀ حضرت امام خمینی (ره) و‏‎ ‎‏مقام معظم رهبری گنجینۀ گران سنگی است که راه گشای ما در این مهم خواهد بود.‏

حقوق متقابل دولت و مردم از دیدگاه امام خمینی‏

عناصر شناخت دولت مطلوب در اندیشه امام خمینی

حقوق متقابل دولت و مردم از دیدگاه امام خمینی‏

ریاست و حکومت از دیدگاه اسلام و‏‎ ‎‏اندیشۀ سیاسی حضرت امام هدف نبوده، بلکه ابزاری برای انجام وظایف دینی، احقاقِ‏‎ ‎‏حقوقِ مظلومان و برقراری عدالت اجتماعی است. اگر امام علی(ع) حکومتی را که در‏‎ ‎‏پرتو آن، حقوق بیچارگان از گردن کشان اعاده نشود، در پست ترین جایگاه توصیف‏‎ ‎‏می کنند، در اندیشۀ حکومتی حضرت امام نیز، دولتِ اسلامی و مطلوب آن است که‏‎ ‎‏حقوق مستمندان و مستضعفان را تأمین کرده و عدالت اجتماعی را در جامعه برقرار کند:‏ ‏‏«عهده دار شدنِ حکومت، فی حد ذاته، شأن و مقامی نیست، بلکه وسیلۀ انجام‏‎ ‎‏وظیفه، اجرایِ احکام و برقراری نظامِ عادلانۀ اسلام است.»‏‎ ‏‏ائمه و فقهایِ عادل موظفند که حکومت را در اجرای احکام الهی، برقراری نظام‏‎ ‎‏عادلانۀ اسلام و خدمت به مردم به کار ببرند. حکومت برای آنان چیزی جز رنج و‏‎ ‎‏زحمت ندارد... حضرت علی(ع) دربارۀ این که چرا حکومت، حاکم و عهده دارِ کار شده‏ ‏‎تصریح می کنند که برای هدف های عالی، برای این که حق را برقرار کند و باطل را از میان‏‎ ‎‏ببرد

‏اخلاق و سیاست در اندیشه امام خمینی

عناصر شناخت دولت مطلوب در اندیشه امام خمینی

‏اخلاق و سیاست در اندیشه امام خمینی

اخلاق و سیاست از پدیده های مهمی محسوب می شوند که از دیرباز در ستیز با‏‎ ‎‏یک دیگر به سر می برند. نوع نسبت و رابطۀ بین این دو متغیر پی آمدهای مثبت و یا منفی‏‎ ‎‏بزرگی برای اجتماع به دنبال می آورد و شاید به جرأت بتوان گفت یکی از مهم ترین‏‎ ‎‏عواملی که موجب نقطه عطف و تحوّل در سیاست و اندیشۀ سیاسی شده است به رابطۀ‏‎ ‎‏بین اخلاق و سیاست برمی گردد.‏ ‏‏چهرۀ ژانوسی سیاست که آن را از جهتی زشت و پلید و شیطانی می نمایاند و از دیگر‏‎ ‎‏سو چهره ای پاک و مقدس و الهی برای آن ترسیم می کند، ریشه در نوع تعامل بین اخلاق‏‎ ‎‏و سیاست دارد که هر کدام گفتمانی خاص در ادبیات سیاسی جهان به خود اختصاص‏‎ ‎‏داده است.‏

سرمقاله

‏دولت در اندیشه سیاسی امام خمینی

عناصر شناخت دولت مطلوب در اندیشه امام خمینی

‏دولت در اندیشه سیاسی امام خمینی

با ظهور طلیعه تمدن جدید و پیدایش بحران مشروعیت در ساختارهای اقتدار سنتی،‏‎ ‎‏منازعاتی طولانی در جهت رهایی از این بحران ها اتفاق افتاده است. مضمون بسیاری از‏‎ ‎‏انقلاب ها چیزی جز یافتن پاسخی به بحران مشروعیت در ساختار سنتی نیست.‏‎ ‎‏سلطنت، پایدارترین و غالب ترین ساختار سنتی در ایران است که طی یکی ـ دو قرن‏‎ ‎‏اخیر، دچار نوسانات شدیدی در باب مشروعیت شده است، طی این دوره، برای حل‏‎ ‎‏چنین بحرانی، دو راه برون رفتِ مهم در نهضت مشروطه و انقلاب اسلامی رخ داده‏‎ ‎‏است که ما از آن ها به «مشروطیت» و «جمهوریت» یاد می کنیم. اساساً خود کلمه‏‎ ‎‏مشروطیت از ریشۀ شارت یا چارت «‏‎charta‎‏» گرفته شده و آن به معنای منشوری است‏‎ ‎‏که به موجب آن، پادشاه بخشی از وظایف خود را به نخبگان سیاسیِ غیرِ دربار تفویض‏‎ ‎‏می کند. اگر آن را مشتق از کلمه «شرط» هم بگیریم راه دوری را نرفته ایم، زیرا هدف از‏‎ ‎‏این امر، مشروط و مقید کردن قدرت پادشاه به قانون اساسی است. گفتمانِ غالب بر ذهن‏‎ ‎‏روشن فکرانِ ایرانی حتی تا آستانۀ انقلاب اسلامی، مشروطیت است؛ یعنی راهی که در‏‎ ‎‏منزل اولِ آن، شاه قدرت خود را با دیگران تقسیم کرده و در منزل آخر آن، سلطنت‏‎ ‎‏می کند و نه حکومت. این راه برون رفت، برای حل مشکلی است که تنها لایۀ نازکی از‏‎ ‎‏نخبگان را در قدرت سهیم کرده و سپس طی منازعاتی طولانی و یا شکل گیری و تجمیع‏ منافع گروه های

ادامه