سخنرانی
خطر شکست مکتب
سخنرانی در جمع اهالی اردکان فارس (خطر شکست مکتب)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 3 ت‍ی‍ر ‭1358

زمان (قمری) : 29 رج‍ب‌ ‭1399

مکان: قم

شماره صفحه : 271

موضوع : خطر شکست مکتب

زبان اثر : فارسی

حضار : اهالی اردکان فارس

سخنرانی در جمع اهالی اردکان فارس (خطر شکست مکتب)

سخنرانی

‏زمان: 3 تیر 1358 / 29 رجب 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: خطر شکست مکتب‏

‏حضار: اهالی اردکان فارس‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

پیروزی اصیل، تحول ملتها در همۀ شئون و ابعاد

‏     انقلابهایی که در دنیا واقع می شود دو جور است: یک انقلاب انقلاب اسلامی است.‏‎ ‎‏و یک انقلاب غیراسلامی. انقلاب اگر انقلاب غیراسلامی باشد، این انقلاب بعد از‏‎ ‎‏انقلاب دیگر بند و باری در کار نیست. هر طوری که می خواهند با مردم عمل می کنند.‏‎ ‎‏مهاری در کار نیست. لکن انقلاب اگر اسلامی باشد، یعنی متکی به ایدۀ اسلام، متکی به‏‎ ‎‏احکام اسلام باشد، این باید از اول انقلاب تا آخر، ابد، که این انقلاب و آثارش هست،‏‎ ‎‏این اسلامی باشد و تحت احکام اسلام. ملت ما تا اینجا آمده است و بحمدالله با پیروزی‏‎ ‎‏به اینجا رسیده است؛ لکن پیروزی این نیست که ما فقط طاغوت را از بین ببریم. پیروزی‏‎ ‎‏اصیل آن است که ما بتوانیم متبدل بشویم به یک موجود انسانی، الهی، اسلامی، که همۀ‏‎ ‎‏کارهایمان، همۀ عقایدمان، همۀ اخلاقمان، همه اسلامی باشد.‏

‏     الآن چشم همۀ متفکرین دنیا تقریباً دوخته شده است به ایران؛ و توجه به این الآن‏‎ ‎‏هست که آیا این ایرانی ها، که به این پیروزی رسیدند و مدعی هستند به اینکه اسلام‏‎ ‎‏بالاترین مکتب است، اسلام از همۀ مکتبهای عالم منزه تر است، آیا این مردمی که این‏‎ ‎‏ادعا را دارند، اینها چه جور هستند الآن؟ الآن که جمهوری اسلامی در ایران مستقر شده‏‎ ‎‏است، یعنی رژیم الآن رژیم جمهوری اسلامی است، آیا این نظام اسلامی در ایران چه‏‎ ‎‏اثری داشته است؟ همان مسائل سابق است، منتها مهره ها تفاوت کرده است؟ آن روز‏‎ ‎‏مأمورین انتظامی و مأمورین دولتی، آنها ظلم می کردند؛ و حالا پاسداران اسلامی و مردم‏

‏اسلامی و بازار اسلام ظلم می کنند؟ فقط اسم تغییر کرد و افراد تغییر کردند، لکن مسلک‏‎ ‎‏باقی است و مطالب باقی است؟ یا خیر، ... محتوا هم تغییر کرده است؟‏

شکست مکتب، شکستی جبران ناپذیر

‏     من خوف این را دارم که ما در دنیا یک شکست بزرگ بخوریم. و آن شکست‏‎ ‎‏مکتبمان باشد. من از این بسیار خوف دارم. ما اگر مکتبمان محفوظ باشد و شکست‏‎ ‎‏بخوریم، اشکالی در کار نیست. بسیاری از اولیای خدا در مقابل غیر شکست خوردند اما‏‎ ‎‏مکتبشان محفوظ بود. اگر خدای نخواسته ما پیروز بشویم، به این معنا که آن دسته از‏‎ ‎‏ظالمها که بودند و آن دسته از چپاولگرها که بودند بیرون کردیم، لکن به جای آنها یک‏‎ ‎‏دسته ظلمۀ دیگری با یک محدودیت خاصی و چپاولگرهای دیگری با یک محبوبیتی‏‎ ‎‏به جای آن نشست، این موجب این می شود که مکتب ما در دنیا منعکس بشود ‏‏[‏‏که‏‏]‏‎ ‎‏مکتب درستی نبوده؛ شکست در مکتب واقع بشود. آن شکستی که جبران نپذیرد، این‏‎ ‎‏شکست است.‏

خلافکاریها و خودکامگیها به نام اسلام

‏     الآن ما در تمام سطح ایران می بینیم که یک نابسامانیهایی هست، یک اختلافاتی‏‎ ‎‏هست، یک کارهایی هست که نباید بشود. چیزهایی که برخلاف رضای خداست،‏‎ ‎‏برخلاف دستور پیغمبراکرم است، برخلاف دستور اسلام است، در همۀ سطح کشور واقع‏‎ ‎‏می شود. نه همه می کنند؛ لکن در تمام سطح کشور هستند اشخاصی که همچه کارهایی‏‎ ‎‏می کنند. و خوف این است که این به پای اسلام نوشته بشود؛ به پای جمهوری اسلام‏‎ ‎‏نوشته بشود؛ و در خارج بگویند این هم نظام اسلام و این هم جمهوری اسلام، که مثل‏‎ ‎‏سابق است با اختلاف افراد. همان طوری که سابق می ریختند توی خانه های مردم و‏‎ ‎‏می گرفتند و هیچ تحت قاعده ای نبود الاّ قاعدۀ جباریت و ظلم، حالا هم بی میزان مثلاً در‏‎ ‎‏بعضی جاها می روند خانۀ مردم ‏‏[‏‏را بازرسی‏‏]‏‏ می کنند؛ این پای اسلام حساب بشود. اگر‏‎ ‎‏پای خود ما حساب می شد، خوب، مسلک مسلک صحیح؛ لکن آنهایی که می خواهند‏

‏در این مملکت باشند آنها دارند خلاف می کنند، مثل کارهای رژیم سابق، آن را پای‏‎ ‎‏اسلام حساب نمی کردند. آنها یک دسته ای بودند که کارهایی می کردند، و روی رژیم‏‎ ‎‏طاغوتی بود. این به مسلک ما هیچ ضرری وارد نمی آورد؛ به مملکت ما ضرر وارد‏‎ ‎‏می آورد؛ اما مسلک ما محفوظ می ماند، و آنها را خلاف اسلام می دانستند؛ خلاف‏‎ ‎‏رژیم اسلامی می دانستند. لکن اگر امروز خدای نخواسته در طبقات مردم، خصوصاً در‏‎ ‎‏طبقات روحانیین که آنها در رأس هستند و آنها نمایندۀ اسلام هستند، اگر خدای نخواسته‏‎ ‎‏بعض اشخاص ملبس به لباس روحانیین یک کاری بکنند به اسم روحانی، یک کاری‏‎ ‎‏بکنند به اسم کمیتۀ کذا، و این کار برخلاف موازین شرعیه باشد، این را دیگر نمی آیند‏‎ ‎‏حساب کنند به اینکه این رژیم طاغوتی است؛ می گویند رژیم اسلامی است و این هم‏‎ ‎‏کارهایش! این هم حرفهایی است ... .‏

مسئلۀ خطرناک در نظام جمهوری اسلامی

‏     و لهذا امروز یک مسئلۀ خطرناکی مطرح است. ما آن وقت اگر شکست خورده بودیم‏‎ ‎‏از طاغوت، هیچ ابایی نداشتیم؛ خوب ما شکست خوردیم؛ حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ‏‎ ‎‏هم از معاویه شکست خورد. آن ابایی نبود؛ خوب ما یک مطلبی را می گفتیم، مطلب‏‎ ‎‏حقی داشتیم می گفتیم، نتوانستیم پیش ببریم؛ آنها غلبه کردند بر ما. اما امروز مسئله آن‏‎ ‎‏نیست. امروز یک صفحۀ دیگری در کار است. و آن این است که مسلمین، ملت ما،‏‎ ‎‏شکست داد طاغوت را، و رأی داد به جمهوری اسلامی، و شد مملکت مملکت‏‎ ‎‏اسلامی؛ اگر امروز ما یک خطاهایی بکنیم که دشمنهای ما در خارج دامن به آن بزنند،‏‎ ‎‏در داخل دامن به آن بزنند، و منعکس کنند در خارج و داخل به اینکه اسلام هم مثل سایر‏‎ ‎‏مکتبها بلکه پایینتر از او، این شکست شکستی است که جبران ناپذیر است. شکست‏‎ ‎‏حضرت امیر از معاویه هیچ اهمیتی نداشت؛ برای اینکه شکست مسلک نبود؛ شکست‏‎ ‎‏شخص بود. اما اگر ما الآن مدعی هستیم که اسلامی است رژیم ما، ولی وقتی برویم سراغ‏‎ ‎‏بازار ببینیم بازار همان بازار سابق است، ربا همان ربای سابق است، چپاولگری همان‏

‏چپاولگری سابق است، اجحاف و گرانفروشی فوق العاده همان است که سابق بود؛ برویم‏‎ ‎‏توی ادارات هم ببینیم همان اشخاص و همان وضع و همان نابسامانی آنجا هم هست؛‏‎ ‎‏برویم در مثلاً دانشگاه ببینیم آنجا هم مسائل همان مسائل است؛ هر جا برویم همان‏‎ ‎‏مسائل باشد، این موجب این می شود که انعکاس پیدا بکند که رژیم فاسدی رفت، یک‏‎ ‎‏رژیم فاسدی جایش نشست. کاری ما نکردیم جز اینکه یک رژیم فاسدی را از بین‏‎ ‎‏بردیم که آن رژیم فاسد کارهایش پای اسلام حساب نمی شد. این خطر نبود که اگر‏‎ ‎‏چنانچه محمدرضا یک ظلمی بکند، یا سازمان امنیت مردم را چه بکند، این به اسلام‏‎ ‎‏مربوط است. هیچ. جدا بود. حساب اسلام جدا، حساب آنها هم جدا بود. این خطر آن‏‎ ‎‏روز هیچ نبود بلکه هر چه آنها ظلم می کردند اسلام تقویت بیشتر می شد: ‏لاَزَالَ یُؤَیَّدُ هَذَا‎ ‎الدِّینُ بِالرَّجُل الفَاجِرِ‎[1]‎‏ رجل فاجر، آدم فاسق، آدم ظالم، هر چه ظلم بکند تأیید دین است.‏‎ ‎‏برای اینکه دین عدل است؛ او هر چه ظلم بکند مردم توجهشان به دین زیادتر می شود.‏‎ ‎‏اما امروز که مملکت یک مملکت اسلامی، رژیم یک رژیم اسلامی، و یک آزادی‏‎ ‎‏برای مردم پیدا بشود، از این آزادی اگر بخواهد خدای نخواسته یک استفاده های سوئی‏‎ ‎‏بشود و از این آزادی یک ظلمی بشود، تعدی بشود ـ عرض می کنم که ـ کارهایی که‏‎ ‎‏برخلاف مسیر انقلاب است بشود، اینطور نیست که ‏‏[‏‏شکست‏‏]‏‏ ما مثل شکست از‏‎ ‎‏محمدرضا باشد که برایمان اهمیت هیچ نداشت. امروز مسلک شکست می خورد. این‏‎ ‎‏است که مهم است.‏

مسئولیت امانتداران اسلام

‏     باید ما همه بیدار باشیم، متوجه باشیم به اینکه از آزادی سوء استفاده نکنیم. حالا که‏‎ ‎‏آزاد هستیم، هرج و مرج بشود؛ هر کسی بخواهد برای خودش؛ همچو آزادی در بین‏‎ ‎‏بشر نباید باشد. در اسلام مطرح نیست یک همچو آزادی که کسی آزاد باشد که مردم را‏‎ ‎‏اذیت کند؛ کسی آزاد باشد که اجحاف بکند؛ و همین طور از سایر چیزها. امروز همۀ ما‏

‏امانتدار اسلام هستیم. اسلام الآن سایه افکنده بر سر ما؛ از باب اینکه رژیم سلطنتی مبدل‏‎ ‎‏شد به رژیم اسلامی. الآن که این امانت دست ما آمده است اگر خدای نخواسته ما به این‏‎ ‎‏امانت خیانت بکنیم و این را در نظر غربیها، در نظر دشمنهای ما، در نظر دشمنهای داخلی‏‎ ‎‏و خارجی و آن اشخاصی که می خواهند این نهضت را آلوده کنند، ننگین کنند، اگر ما‏‎ ‎‏الآن یک عملی بکنیم که بهانه دست اینها بدهیم، ما خیانت به اسلام کرده ایم؛ و باید همه‏‎ ‎‏چشمهایمان را باز بکنیم. بالاتر از همه طبقۀ روحانیون هستند که باید بسیار با توجه ـ حالا‏‎ ‎‏غیر سابق است؛ سابق روحانیون نمی توانستند کاری بکنند. اگر کاری هم می کردند،‏‎ ‎‏می گفتند که این ساواکی است. اگر یک معممی یک کار خلافی می کرد، مردم می گفتند‏‎ ‎‏این ساواکی است؛ این از خدمۀ ـ مثلاً ـ ظلمه است. امروز که همچه چیزی نمی شود گفت.‏

جبران ناپذیر بودن شکست مکتب

‏     امروز اگر خدای نخواسته یک نفر روحانی ـ که نمی کند او؛ یک نفر صورت روحانی‏‎ ‎‏ـ بیاید در بینشان واقع بشود یا در کمیته ها برود و یک خلافی بکند، امروز دیگر‏‎ ‎‏نمی گویند ساواکی است، امروز می گویند روحانی است دارد این کار را می کند. دیروز‏‎ ‎‏ساواکی این کار را می کرد، امروز روحانی این کار را می کند. و همین طور شماها: دیروز‏‎ ‎‏بازار بازار طاغوت بود، امروز بازار اسلام است؛ محتوایش فرق کرد؟ نه؛ رباخور همان‏‎ ‎‏رباخور، گرانفروش همان گرانفروش، اجحاف کن همان اجحاف کن؛ و همین طور در هر‏‎ ‎‏جای مملکت که برویم. اگر محتوا تغییر نکند خوف این است که مکتب ما مورد اهانت‏‎ ‎‏واقع بشود؛ مردم از مکتب ما برگردند. و این بالاترین شکستی است که ممکن است بر ما‏‎ ‎‏وارد بشود. والاّ فرض کنید یک کسی هم ـ اینها هم نمی شود اما فرض کنید شد ـ اینها‏‎ ‎‏روابطشان را با هم درست کردند و امریکا هم پشت سرشان آمد و یک کودتا هم شد و ما‏‎ ‎‏را هم همه را کشتند و از بین بردند و خودشان جایش نشستند، این، شکست مسلک‏‎ ‎‏نیست؛ ما شکست نخوردیم؛ ما شکست طبیعی خوردیم نه شکست معنوی. اما اگر خود‏‎ ‎‏ما یک کارهایی بکنیم که در بین مردم، در بین جوامع، در بین متفکرین، با دامن زدن‏

‏دشمنهای ما در داخل و خارج بر مسائل، و اسباب این بشود که مکتب ما شکست بخورد،‏‎ ‎‏این شکست است که دیگر جبران ندارد. این شکستی است که در مقابل این، انبیا‏‎ ‎‏ایستادند. در مقابل این، اولیا ایستادند که این شکست واقع نشود. جانشان را دادند برای‏‎ ‎‏اینکه مکتبشان محفوظ بماند. در هر صورت، ما الحمدلله تا حالا آمده ایم لکن از این به‏‎ ‎‏بعد مشکلتر است مسئله، و اهمیتش بیشتر است.‏

‏     و من از شما آقایان هم تشکر می کنم که از راه دور آمده اید با ما ملاقات کنید. و به‏‎ ‎‏رفقای خودتان و به دوستان ما و به برادرهای ما سلام من را تبلیغ کنید. خداوند همۀ شما‏‎ ‎‏را تأیید کند و موفق. ‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

  • ـ کنزالعمال، ج 1، ص 170: «همیشه دین خدا به وجود مردان فاجر، تأیید می شود».