سخنرانی
تفاوت های حکومت اسلام با دیگر حکومت ها
سخنرانی در جمع پاسداران آباده (تفاوت حکومت اسلام با دیگر حکومت ها)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 13 ت‍ی‍ر ‭1358

زمان (قمری) : 9 ش‍ع‍ب‍ان‌ ‭1399

مکان: قم

شماره صفحه : 411

موضوع : تفاوت های حکومت اسلام با دیگر حکومت ها

زبان اثر : فارسی

حضار : پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آباده

سخنرانی در جمع پاسداران آباده (تفاوت حکومت اسلام با دیگر حکومت ها)

سخنرانی

‏زمان: 13 تیر 1358 / 9 شعبان 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: تفاوتهای حکومت اسلام با دیگر حکومتها‏

‏حضار: پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آباده ‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

سیر انسان از طبیعت تا الوهیت

‏     اینکه ما می گوییم و شما هم اشاره به آن کردید که هیچ رژیمی مثل حکومت اسلامی‏‎ ‎‏نمی تواند انسان را و ملتهای انسانی را آنطور که باید اداره کند و تربیت، این برای این‏‎ ‎‏است که همۀ رژیمهای غیر توحیدی و رژیمهایی که به دست غیر انبیا وجود پیدا کرده اند‏‎ ‎‏آنقدری که بینش دارند، اگر ما فرض بکنیم که اینها صد درصد هم امین هستند و دلسوز‏‎ ‎‏برای ملتها، لکن شعاع بینش بشر را باید دید تا کجاست، و انسان تا کجا می تواند سیر بکند‏‎ ‎‏و احتیاجات انسان چقدر است‏‎[1]‎‏. آیا به مقدار سعۀ وجود انسان و قابلیت رشد انسان این‏‎ ‎‏رژیمهای غیر الهی دیدشان وافی است؟ تا فرض بکنیم که اگر هم اشخاصی باشند دلسوز‏‎ ‎‏و اشخاصی باشند که بخواهند خدمت بکنند به ملتها، بتوانند خدمت بکنند. یا دیدِ اینها‏‎ ‎‏محدود است تا یک حدودی، و اگر آنها هم بخواهند خدمت بکنند تا همین حدود‏‎ ‎‏می توانند خدمت بکنند؟ اگر ما این معنا را دیدیم که انسان مراتب سیرش از طبیعت است‏‎ ‎‏تا مافوق طبیعت، تا برسد به آنجایی که مقام الوهیت است، سیر از طبیعت تا رسیدن به‏‎ ‎‏مقامی که غیر از خدا هیچ نمی بیند، مراتب معنوی انسان و این موجود که قابل این است‏‎ ‎‏که از این طبیعت سیر بکند و تمام معنویتها را در خودش ایجاد بکند با تربیتهای صحیح، و‏‎ ‎‏برسد به یک مقامی که فوق مقام ملائکة الله باشد، احتیاجات انسان یک همچو احتیاج‏‎ ‎‏است. انسان مثل یک حیوان نیست که احتیاجش به خوردن و خوابیدن باشد، انسان یک‏

‏موجودی است که خدای تبارک و تعالی تا حالا او را خلق کرده است برای اینکه همۀ‏‎ ‎‏جهاتی که در عالم هست، در انسان هست، منتها به طور قوه است، به طور استعداد است،‏‎ ‎‏و این استعدادها باید فعلیت پیدا بکند، تحقق پیدا بکند.‏

دیدگاه محدود رژیمهای غیر توحیدی

‏     تمام رژیمهای غیر الهی که به دست غیر انبیا تحقق پیدا کرده اند، حدود دیدشان‏‎ ‎‏همین طبیعت است. احتیاجات طبیعی را می توانند آنها برآورند؛ می توانند احتیاجات‏‎ ‎‏طبیعی را هم خیلی خوب برآورده کنند. سابق، مسافرتها با الاغ و اسب بود، حالا با طیاره‏‎ ‎‏است؛ سابق طبابت ناقص بود، حالا کامل است و از این هم کاملتر خواهد شد؛ سابق علوم‏‎ ‎‏طبیعی ناقص بود، حالا کامل است و کاملتر هم خواهد شد؛ همۀ اینها حدود طبیعت است.‏‎ ‎‏تمام این چیزهایی که دست بشر به آن می رسد، همین حدود طبیعت و چیزهایی که با‏‎ ‎‏چشمشان می بینند و با ادراک ناقصشان ادراک می کنند. از عالم طبیعت به آن طرف دست‏‎ ‎‏بشر از آن کوتاه است، و تربیتهایی که بخواهند غیر الهیین، غیر انبیا که به الهام خدا تربیت‏‎ ‎‏می کنند، تربیتهایی که اینها بخواهند بکنند، همان تربیتهای طبیعی است. طبیب معالجۀ‏‎ ‎‏جسم ما را می کند. طبیب خیلی خوب هر مرضی را، مرض جسمانی را معالجه می کند، اما‏‎ ‎‏امراض روحانی به طبیب مربوط نیست، هیچ، ابداً طبیب کاری به آن ندارد، نمی تواند هم‏‎ ‎‏داشته باشد، چون اطلاع بر آن ندارد. هرچه علوم طبیعی ترقی بکند انسان را به آن‏‎ ‎‏چیزهایی که در طبیعت به آن احتیاج دارد می رساند، آن ورق بالا که فوق طبیعت است،‏‎ ‎‏هیچ یک از این علوم بشری به آنجا نمی رسد. رژیمهای بشری بر فرض اینکه صالح‏‎ ‎‏باشند ـ و حال آنکه می دانیم که اکثراً نیستند ـ بر فرض اینکه صالح باشند تا حدودی که‏‎ ‎‏دیدشان هست، انسان را پیش می برند. آنجا که نمی دانند، دیگر نمی توانند پیش ببرند.‏

‏     ولهذا می بینیم که تمام رژیمهای غیر وحی ای، رژیمهایی که مربوط نیستند به مبدأ‏‎ ‎‏وحی، کاری به انسان ندارند. راجع به آن چیزهایی که مربوط به باطن انسان است‏‎ ‎‏حکومتها هیچ کار ندارند که شما پیش خودتان چه فکر می کنید، پیش خودتان چه اعتقاد‏

‏دارید، پیش خودتان چه ملکاتی دارید، هیچ کاری به این ندارند؛ آنقدری که آنها کار‏‎ ‎‏دارند، این است که نظام این عالم طبیعت را، آنهایی که مردم صحیح هستند، آن‏‎ ‎‏حکومتهای «عادلِ نظام»، این طبیعت را به طوری کنند که محفوظ باشد، بازارشان یک‏‎ ‎‏بازار منظم باشد، مملکتشان یک مملکت منظم باشد، دزدیها را جلویش را بگیرند،‏‎ ‎‏بی عدالتیها را جلویش را بگیرند، آنقدری که رژیمها به آن نظر دارند همین مقدار است،‏‎ ‎‏اما هیچ کاری به این ندارند که شما توی منزلتان، چه خودتان چه می کنید. چه کار دارند به‏‎ ‎‏اینکه توی منزل؛ شما بیرون که آمدید باید نظام را حفظش کنید، اما در داخل منزل بین‏‎ ‎‏خودت و خدای خودت ‏‏[‏‏است که‏‏]‏‏ چکاره هستی. هیچ ابداً این نظامها، قانونی هم‏‎ ‎‏برایش ندارند و کاری هم به آن ندارند.‏

تفاوت مکاتب انبیا با مکاتب مادی

‏     تنها رژیمی که و تنها مکتبی که کار دارد به انسان، از قبل از اینکه این تخم و این دانه‏‎ ‎‏کِشته بشود، تا آن وقتی است که آخر است و آخر ندارد آن مکتبهای انبیاست. هیچ‏‎ ‎‏مکتبی در عالم غیر از مکتب انبیا کاری به این ندارند که تو چه زنی انتخاب کن، وصلت‏‎ ‎‏کنی، زن چه مردی را انتخاب کند. به آنها چه ربط دارد، کار به این ندارند؛ هیچ ابداً در‏‎ ‎‏قوانینشان این نیست که چه زنی انتخاب کن و چه مردی انتخاب کن. هیچ در قوانینشان‏‎ ‎‏نیست که ایام حمل بچه، مادر چه کارهایی را بکند، ایامی که بچه را شیر می خواهد بدهد‏‎ ‎‏چه کار بکند؛ ایامی که بچه در دامن مادرش است، مادرش چه وظیفه ای دارد؛ آن وقتی‏‎ ‎‏که تحت تربیت پدرش هست پدر چه. ابداً به این کارها قوانین مادی و طبیعی و رژیمهای‏‎ ‎‏غیر انبیا، هیچ کاری به اینها ندارند. آنها فقط وقتی که انسان، انسانی شد که آمد توی‏‎ ‎‏جامعه، جلوی مفسده هایی که اینها می خواهند، آن مفسده هایی که مضر به نظم باشد والاّ‏‎ ‎‏مفاسدی که عیش و نوش و عشرت باشد، هیچ کاری به آن ندارند، بلکه دامن هم به آن‏‎ ‎‏می زنند. کاری به اینکه بخواهند یک انسان بسازند، آدم درست کنند، هیچ کاری به این‏‎ ‎‏ندارند. در نظر آنها انسان با حیوان فرقش همین مقدار است که در طبیعت این بیشتر‏

‏پیشرفت دارد. حیوان نمی تواند طیاره درست کند، انسان می تواند؛ حیوان طبیب‏‎ ‎‏نمی تواند بشود، انسان می تواند؛ اما حدود، حدود طبیعت است. آنکه به همه چیز کار‏‎ ‎‏دارد، آنکه انسان را از قبل از ازدواج، قبل از اینکه بخواهد ازدواج کند، دنبال این است‏‎ ‎‏که آن چیزی که از این ازدواج می خواهد حاصل بشود باید یک آدم صحیح باشد، انسان‏‎ ‎‏باید باشد، قبل از اینکه شما ازدواج کنید. دستور دارد چه زنی را انتخاب کن، چه مردی‏‎ ‎‏را انتخاب کن. چرا اینها دستور دارند؟ برای اینکه همان طوری که یک زارع، یک‏‎ ‎‏دهقان وقتی که می خواهد یک مزرعه ای را بسازد، اول نظر می کند که زمین چه جور‏‎ ‎‏زمینی است، یک زمین صالح انتخاب می کند، آن تخمی را که می خواهد بکارد چه جور‏‎ ‎‏تخمی است، یک تخم گندم صالحی انتخاب می کند؛ چی لازم دارد برای تربیت، تمام‏‎ ‎‏اینها را در نظر دارد تا اینکه این مزرعه را آباد کند و یک منفعتی از آن ببرد. اسلام در‏‎ ‎‏انسان این نظر را داشته است که آن زوجی که انتخاب می شود چه جور باشد تا از این زوج‏‎ ‎‏یک انسان صحیح پیدا بشود. آن زنی که انتخاب می کنی چه جور زنی باشد تا از این دو‏‎ ‎‏نفر زوجین یک انسان پیدا بشود؛ بعد هم به چه آدابی باید باشد. روی چه ادبی این‏‎ ‎‏ازدواج باید باشد، بعد هم در چه حالی باید تلقیح بشود و چه آدابی دارد، بعد هم در ایام‏‎ ‎‏حمل چه ادبهایی هست، بعد هم در ایام شیر دادن چه ادبهایی هست؛ همۀ اینها برای این‏‎ ‎‏است که این مکتبهای توحیدی که بالاترینش اسلام است، آمده اند برای اینکه انسان‏‎ ‎‏درست کنند؛ نیامده اند که یک حیوانی منتها دارای ادراکاتی که حدود همان حیوانیت و‏‎ ‎‏همان مقصدهای حیوانی باشد، منتها یک قدری زیادتر، نیامده اند این را درست کنند؛‏‎ ‎‏آمده اند انسان درست کنند. اینکه شما گفتید که هیچ مکتبی مثل اسلام نیست و هیچ‏‎ ‎‏رژیمی مثل اسلام نیست، نکته اش ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ این معناست که اسلام است که می تواند انسان را‏‎ ‎‏از مرتبۀ طبیعت تا مرتبۀ روحانیت، تا فوق روحانیت تربیت کند. غیر اسلام و غیر مکتبهای‏‎ ‎‏توحیدی اصلاً کاری به ماورای طبیعت ندارند، عقلشان هم به ماورای طبیعت نمی رسد؛‏‎ ‎‏علمشان هم به ماورای طبیعت نمی رسد، آنی که علمش به ماورای طبیعت می رسد، آنی‏‎ ‎‏است که از راه وحی باشد، آنی است که ادراکش ادراک متصل به وحی باشد، و آن انبیا‏

‏هستند.‏

امتیازات حکومت اسلامی

‏     اسلام مثل حکومتهای دیگر نیست، اینطور نیست که اسلام فرقش با حکومتهای‏‎ ‎‏دیگر این است که این عادل است و آنها غیر عادل، خیر، فرقها هست، یکی اش همین‏‎ ‎‏است. فرقهای زیاد بین حکومت اسلام و بین اسلام هست و مابین رژیمهای دیگر. یکی‏‎ ‎‏از فرقهایش هم، این است که حکومت اسلام یک حکومت عادل است. آن اوصافی که‏‎ ‎‏در حاکم است چیست؟ آن اوصافی که در پلیس است چیست؟ آن اوصافی که در‏‎ ‎‏لشکری است چیست؟ آن اوصافی که در مثلاً سایر کارمندان دولتی است باید چه باشد؟‏‎ ‎‏این یکی از فرقهاست. یک فرق نازلی است و بالاتر از این، آن چیزهایی است که انسان‏‎ ‎‏را رو به معنویات می برد. اسلام آمده است که این طبیعت را بکِشد طرف روحانیت، مهار‏‎ ‎‏کند. طبیعت را به همان معنایی که همه می گویند، آن هم می گوید این جور نیست که به‏‎ ‎‏طبیعت کار نداشته باشد. تمدن را به درجۀ اعلایش اسلام قبول دارد و کوشش می کند‏‎ ‎‏برای تحققش؛ ولهذا حکومتهایی که در اسلام بوده اند یک حکومتهایی بوده اند که همه‏‎ ‎‏جور تمدنی در آنها بوده است. اما نظر به این نبوده است که در عین حالی که همان‏‎ ‎‏چیزهایی که در ممالک متمدنه باشد، اسلام هم آنها را قبول دارد و کوشش هم برایش‏‎ ‎‏می کند، در عین حال آنها به این نگاه می کنند و همین است. او به این نگاه می کند که‏‎ ‎‏بکشدش طرف روحانیت، بکشدش طرف توحید، از این جهت فرق است مابین «اسلام‏‎ ‎‏و غیر اسلام» بین «حکومت اسلامی و حکومتهای غیر اسلامی»، بین آن چیزی که مکتب‏‎ ‎‏اسلام آورده با مکتبهای دیگر. مکتبهای دیگر، مکتبهای ناقصی هست که خودشان‏‎ ‎‏خیال می کنند خیلی کاملند. لکن حدودش تا همین دیدی است که دارند بیشتر از این‏‎ ‎‏نیست. مکتب اسلام دیدش تا آخر است؛ طبیعت را به آن دنیا می گویند، در لسان انبیا دنیا‏‎ ‎‏یعنی خیلی پست؛ پس کلمۀ دنیا یعنی خیلی پست، ‏اسفل السافلین‎[2]‎‏ هم که در قرآن هست‏‎ ‎

‏همین طبیعت است و آثار طبیعت، بالاتر است، «اعلی علیین»‏‎[3]‎‏ است. ‏

قانون اسلام برای خلوت و جلوت 

‏     خدا می خواهد مردم را به «اعلی علیین» برساند. از ‏اسفل السافلین‏ بکشاندشان تا‏‎ ‎‏«اعلی علیین»، و این در غیر رژیمهای انبیا جاهای دیگر اصلاً مطرح نیست. چکار دارند‏‎ ‎‏به اینکه مردم بشوند یک مردم الهی، به ما چه ربط دارد. اینجا خلاف نظم نکنند، اینجا‏‎ ‎‏کاری که به حکومت ما ضرر بزند، هرچه می خواهد باشد. انبیا اینطور نیستند. انبیا به شما‏‎ ‎‏کار دارند توی صندوقخانه ات هم که هستی به تو کار دارند. هیچ کس نیست، لکن حکم‏‎ ‎‏خدا هست دنبال شما. آنها می خواهند یک انسانی تربیت کنند که خلوتش و جَلوتش‏‎ ‎‏فرقی نداشته باشد. همان طوری که خیانت نمی کند در جلوت و در پیش مردم، برای‏‎ ‎‏اینکه از مردم ملاحظه می کند، انبیا می خواهند انسانی درست کنند که پیش مردمش و‏‎ ‎‏غیاب مردمش دیگر فرقی نباشد، هر دویش آدم باشد، وقتی آدم شد، چه در خلوت آدم‏‎ ‎‏است، چه در بین مردم هم آدم است. آنها نظرشان به این معنا هست، و ما میلمان این‏‎ ‎‏است؛ آرزومان این است که یک همچو مکتبی در خارج بشود، تحقق پیدا کند؛ میل انبیا‏‎ ‎‏هم همین بوده است. میل همۀ ما این است که ما یک حکومتی داشته باشیم، همان جور‏‎ ‎‏حکومتهایی که در صدر اسلام بود که عدالت بود، همه اش عدالت بود و زاید بر آن، آن‏‎ ‎‏مسائلی که در قرآن کریم و در اسلام هست آنها هم باشد ـ همه چیز ـ و حالا راجع به‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی اش که اول قدم است و تا حالا الآن اسلام، جمهوری اسلامی الآن‏‎ ‎‏رژیم ماست. برای اینکه رأی دادید و شد.‏

تلاش برای تحقق محتوای اسلامی در نظام

‏     رژیم سابق رفت، دفن شد تا ابد. دفن شد و حالا رژیم شما رژیم اسلامی است. در‏‎ ‎‏این رژیم اسلامی الآن ما خیلی مسئولیت داریم. مسئولیت بزرگ داریم و او حفظ آبروی‏‎ ‎‏اسلام است. الآن ما همه مان مکلفیم حالایی که جمهوری اسلامی شد ما هم اسلامی‏‎ ‎


‏باشیم. اگر بنا شد جمهوری اسلامی باشد اما ماها دیگر اسلامی نباشیم، حکومت اسلام‏‎ ‎‏نیست؛ اینکه، جمهوری اسلامی نمی شود. اگر بنا شد که جمهوری اسلامی باشد،‏‎ ‎‏پاسبانهایش اسلامی نباشند خدای نخواسته، دادگاههایش اسلامی نباشد،‏‎ ‎‏وزارتخانه هایش اسلامی نباشد، این حکومت طاغوتی است؛ به اسم اسلام. همان‏‎ ‎‏طاغوت است، منتها اسمش را ما عوض کردیم. ما نمی خواهیم اسم عوض بشود، ما‏‎ ‎‏می خواهیم محتوا درست بشود، باید کوشش کنید محتوا درست بشود.‏

‏     امروز اسلام بسته به اعمال شماست، حکومت اسلامی، اگر شما خوب رفتار کردید،‏‎ ‎‏همۀ قشرهای ایران خوب رفتار کردند، یک حکومت اسلامی و یک رژیم اسلامی؛‏‎ ‎‏«حکومتش اسلامی، ملتش هم اسلامی». اگر همۀ وزارتخانه ها اسلامی شد و همۀ ادارات‏‎ ‎‏اسلامی شد، و ارتش اسلامی شد و شهربانی اسلامی شد و ژاندارمری اسلامی شد، آن‏‎ ‎‏وقت حکومت ما یک حکومت اسلامی است. و اگر ماها هم که یک اشخاصی هستیم هر‏‎ ‎‏کدام وارد یک کسبی هستیم، و یک شغلی هستیم، ماها هم روی دستور اسلام عمل‏‎ ‎‏کردیم یک ملت اسلامی هستیم، و الاّ الفاظ است و معنا ندارد. هی من بگویم اسلام‏‎ ‎‏ولکن عملم برخلاف آن باشد، هی حاکم بگوید اسلامی ولکن عمل برخلاف آن باشد،‏‎ ‎‏آن وقت نه رژیم، اسلامی می شود، نه ملت، ملت اسلامی می شود. کوشش کنید که ملت‏‎ ‎‏اسلامی باشد و دولت اسلامی.‏

‏     و از خدای تبارک و تعالی من می خواهم که این اتحاد شماها و این روحیۀ قوی شما‏‎ ‎‏محفوظ باشد تا این مراتب سیر بشود، تا این مراحل بگذرد. خداوند همه تان را حفظ‏‎ ‎‏کند.‏

‎ ‎

  • - قطع و وصل نوار.
  • - آیۀ 5 سورۀ تین: «پایینترین درجات».
  • - بالاترین درجات.