گوشه ای از خاطرات حجت ‏الاسلام والمسلمین محمد اشرفى اصفهانى، از شاگردان حضرت امام خمینی(س)

پدرم سه سال و نیم به درس امام مى ‏رفتند

حضرت امام صبحها براى عده‏ اى یک درس خصوصى داشتند که از تعداد انگشتهاى دست تجاوز نمى ‏کرد. مرحوم والد ما در آن درس شرکت مى‏ کردند. فرمودند: «من سه سال ‏و‏نیم به درس امام رفتم». شهید مطهرى و شهید بهشتى نیز از شاگردان ایشان بودند که این کلاس در منزل امام برگزار مى‏ شد. امام اگر مى ‏دید طلبه ‏اى درس را نمى ‏فهمد، و وقت خودش را ضایع مى ‏کند بدون اینکه واسطه‏ اى بفرستد تا این طلبه در مقابل دیگران خرد نشود، شخصاً مى ‏آمد کنار گوشش آرام مى ‏گفت: «شما درس من نیایید». مرحوم والد مى ‏فرمودند: «که ما درس امام مى ‏رفتیم. عدۀ زیادى بودیم و بعداً به چند نفر رسیدیم. بقیه هم خودشان ول کردند زیرا درس را نمى ‏فهمیدند. به آنها مى ‏گفتند که من مایل نیستم در پاى درس بنشینید».[1]

یک ساعت درس امام مطابق با چند ساعت درس دیگران

نظر مرحوم والد و خودم این بود که یک ساعت درس امام مطابق چند ساعت درس دیگران بود؛ یعنى آنچه که انسان مى ‏توانست از چند ساعت درس دیگران استفاده ببرد در یک ساعت درس امام استفاده مى‏ کرد. با این کیفیت درس است که رشد شاگرد را بالا مى ‏برد و طبیعى بود که شاگرد را به فکر مى ‏انداخت که برود مطالعه بکند.[2]

منحصر به ‏فرد در همه چیز

آن موقع با اینکه حضرت آیت ‏اللّه‏ گلپایگانى و حضرت آیت ‏اللّه‏ مرعشى نجفى ـ‏رحمة‏اللّه‏ علیه ـ بودند و آقاى اراکى هم در مدرسۀ فیضیه تدریس مى‏ کردند و بعضى از علماى دیگر هم بودند که درس خارج مى‏ گفتند، اما درس حضرت امام جورى بود که برترى نسبت به همۀ درسهاى خارج داشت. من در مجموع از آن مقدارى که خودم افتخار درس خواندن در خدمت حضرت امام داشتم، باید بگویم همانطورى که ایشان منحصر به ‏فرد در شهامت و در مدیریت بودند در تدریس هم منحصر به فرد بودند.[3]

علم را از قم به نجف آوردند

وقتى که امام رفتند نجف نه تنها افت پیدا نکردند بلکه به جایى رسید که شاگردان آیت ‏اللّه‏ خوئى و حکیم وقتى رفتند پاى درس ایشان گفتند اصلاً ایشان علم را از قم به نجف آورده و آنچه که ما از امام استفاده مى ‏کنیم از مراجع دیگر استفاده نمى ‏بریم. از جمله آنها آیت ‏اللّه‏ شهیدمدنى بود که آن زمان در نجف بود و یکى از شاگردان ‏خوب آیت‏ اللّه‏ حکیم و خوئى بود. من شخصاً از خود ایشان سؤال کردم فرمودند که: «به‏ نظر من حضرت امام از همۀ موجودین حتى آیت ‏اللّه‏ حکیم و شاهرودى علمش بالاتر و از بى ‏هوایى نظیر ندارد». همان حرفى که مرحوم والد ما مى ‏زد. قبل از اینکه امام بیایند نجف من مقایسۀ زیاد نسبت به ایشان نداشتم اما وقتى آمدند نجف من چند روزى پاى درس امام رفتم دیدم درس امام هیچ قابل مقایسه با درس دیگران نیست و ما استفاده ‏اى که از درس امام مى ‏کنیم از دیگران نکرده و نمى ‏کنیم.[4]

مقید بودن به بیان کامل مسائل فقهى

امام در حین تدریس حالت نشاطى داشتند؛ خیلى مقید بودند که مسائل فقهى را کاملاً بیان کنند؛ نظریه ‏هاى علما را عنوان مى ‏کردند سپس نظر خودشان را ابراز مى ‏کردند.[5]

تدریس مکاسب و رسائل در مسجد اعظم

در مسجد اعظم صبحها فقه تدریس مى ‏کردند و مکاسب محرمه و عصرها رسائل (اصول) تدریس مى ‏کردند و من نظرم است که ایشان در درس فقه بیشتر متوجه مکاسب مرحوم شیخ مرتضى انصارى بود و جورى درس را بیان مى ‏کردند که براى افرادى مثل بنده که تازه درس خارج مى ‏خواندیم قابل فهم بود و ما درس امام را درک مى ‏کردیم.[6]

شیخ انصارى استاد بزرگ و عالیقدر ما

وقتى که صحبت از مرحوم حضرت آیت ‏اللّه‏ شیخ مرتضى انصارى مى ‏شد ایشان با تجلیل نام شیخ را مى ‏بردند و در صحبتهایشان مى ‏فرمودند: «استاد بزرگ ما، استاد عالیقدر ما».[7]

شاگردهاى امام بدنبال مطالعه

طبیعى بود که شاگردهاى امام دنبال مطالعه مى ‏رفتند. در بین شاگردان کسى نیست که بى ‏سواد بوده باشد یا چیزى را از درس امام نفهمیده باشد. حتى آنهایى که یک سال به درس امام رفته ‏اند مى ‏توانند در حوزه و جاهاى دیگر مؤثر باشند.[8]

تأثیر ابهت امام در توجه شاگردان به درس

در درس هایى که بعضى وقتها شرکت مى ‏کردیم شاگردان با هم صحبت مى‏ کردند ولى امام جورى تأثیر مى ‏گذاشتند که شاگردان را جذب مى‏ کردند و چنان ابهتى از‏خودش نشان مى ‏داد که شاگردان حتى با بغل ‏دستى خود جرأت نمى‏ کردند یک‏ کلمه حرف بزنند و تمام وجود گوش بودند. به قول معروف مى‏ گویند دو تا گوش داشتند و دو تا دیگر هم قرض مى ‏کردند که حواسشان جمع صحبتهاى امام باشد.[9]

تفهیم عالى براى افراد سطح پایین

امام هنگامى که در مسجد اعظم روى منبر مى ‏نشست و براى شاگردان که غالباً دوهزار نفر بودند تدریس مى ‏کردند از چهرۀ شاگردان مى ‏فهمیدند که آیا به درس توجه دارند و یا درس را فهمیده‏ اند. حتى اگر افرادى در سطح پایین بودند حضرت امام از نظر بیان، درس را در حد عالى براى آنان تفهیم مى‏ کرد.[10]

تعدادى از مستشکلین

حضرت آیت ‏اللّه‏ یوسف صانعى مى‏ آمدند پاى درس حضرت امام و گاهى هم اشکال مى‏ کردند و حضرت هم مى ‏خواستند اشکالشان را رد بکنند و گاهى هم آقاى سبحانى و آقاى مکارم و مرحوم حاج ‏آقا مصطفى بودند.[11]

براى تشویق شاگردان بلند مى ‏شدند

وقتى مى‏ خواستند تشویق کنند در مقابل شاگرد بلند مى‏ شد احترام مى‏ کرد و با عظمت اسمش را مى ‏برد و در مقابل دیگران تعریف مى‏ کرد.[12]

رسیدگى به مشکلات مادى طلاب

امام خیلى به شاگردان ارزش قائل مى‏ شدند. خیلى به آنها محبت مى‏ کردند. در مشکلات و گرفتارى مادى و مشکلات اقتصادى وقتى متوجه مى‏ شدند به طلبه‏ ها کمک مى‏ کردند و این دلیل محبت امام نسبت به طلبه‏ ها بود.[13]

منبع: سلسله موی دوست، ص 10-14

. انتهای پیام /*