مجله کودک 337 صفحه 3
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 337 صفحه 3

خاطره­ی یک جوجه سلام بچّه ها، من یک جوجه ی مرغم. اصلاً بگذارید از همان اوّل بگویم. اوّل مامانم یک تخم گذاشت اون تخم خانه ی بی درو پیکر من بود و من مجبور بودم تا وقتی تبدیل به یک جوجه شوم در آن بمانم. وای! نمی­توانید تصوّر کنید که آنجا چقدر گرم بود! به قدری که داشتم تخم مرغ آب پـز می شدم! بعد از چندین روز عصبانی شده بودم و مغزم آب روغن قاطی کرده بود. با یک ضربه آن خانـه­ی تنگ را شکستم و با زبان جوجه­ای گفتم: خدا را شکر بالاخره آزاد شدم، امّا خبر نداشتم که تازه اوّل بدبختی من است. توی قسمتی که من در آن بودم، یک جوجه ی قلچماق و لات پررو بود که اسم خودش را گذاشته بود هرکول ولی خودمونیم واقعاً زورش زیاد بود. اون برای هر جوجه ای یک اسم گذاشته بود. مثلاً به من می­گفت. جوجه ماشینی! اون خیلی بی­تربیت بود، چون همیشه دوبله سوبله غذا می­خورد و آن­ها را از ما می­گرفت. یک بار برای دفاع از حق خود تصمیم گرفتم که بااو دعوا کنم امّا او از همان اوّل کار من را با یک مشت ادب کرد و یک بادمجان بزرگ زیر چشم من کاشت. تو قسمت ما کسی نبود که از اون کتک نخورده باشد. هر کس هم که باهاش دعوا می­کرد کور، کر، لال و چلاق برمی­گشت. وقتی هم که می­خواست دعوا کند، می­گفت: جوجه مثل این که تنت می­خارد. تا این که یک روز با تعداد زیادی از جوجه­ها قرار گذاشتیم که اونو یک مشت و مال حسابی بدهیم و تمام عقده­ی خودمان را روی اون خالی کنیم تا حسابی ادب بشه. خلاصه یک لشکر بزرگ جوجه­ای جمع کردیم، یک روز موقع غذا بهش حمله کردیم. اوّل چند تا از جوجه­ها دست و پاشو گرفتند تا تکان نخورد. بعد یک باره کلّ مرغدانی روی سرش خراب شد. در واقع از آن وقت ضرب المثل یالاّ بزن اگر نزنی از دستت رفته، که گوینده­ی آن خودم هستم، به وجود آمد بعد که ولش کردیم عین یک جنازه روی زمین افتاد. بعد دیدیم که می­گوید مامان جون، کمکم کن! فرداش دیدیم که یکی شبیه مومیایی داره میاد وقتی توجّه کردیم دیدیم که همان هرکول خودمان است.از آن وقت دیگر جرأت ندارد که به کسی چپ نگاه کند. بعد از آن روز دیگر از جوجه هرکول خبری نیست. امیر حسین خلج زاده، 13 ساله از تهران مبین سرمد سعیدی 7 ساله از تهران نام جنگنده: فانتوم 1ـ Fj ○ کشورسازنده: آمریکا ○ تیپ: جنگنده تک نفره ○ موتور: آلیسون ○ حداکثر سرعت: 880 کیلومتر بر ساعت تهیزات: ـ 6 مسلسل نیم اینچی درباره­ی امام زمان (عج) چه روزی است روزی که او ظهور کند و بانگ الله اکبر از مکّه به ما برسد! چه روزی است آن روز که عدالت بر مردم خلیفه باشد! خدایا تو را به حق 14 معصوم به ما عمر با عزت بده تا پسر امام حسن عسگری، و نرجس، امام مهدی «عج»، را با دو چشم خود ببینیم. ای کاش سعادت داشته باشیم تا بتوانیم روزی را ببینم که عدالت جهان را فراگرفته است. خدایا! با قلب کوچک و معصوم خود از ته دل آرزو می­کنم که آن روز برسد که همه­ی جهان، سبز از عدالت باشد. شاید امروز بیاید، به امید روزی که او رسد. بچه­ها چون ماها قلب پاکی داریم، با هم دعا کنیم تا او بیاید. محمد رضا صفرآبادی 12 ساله از تهران مائده شهرستانی/ از تهران محدثه فرهنگی/6 ساله/ از قم ارغوان داداشعلی/ کلاس دوم راهنمایی/ از تهران خشکسالی چند سالی بـود کـه باران نباریده بـود. برای همین در مدینه گندم و جو کمیاب بود. هر روز که می­گذشت، فروشنده­ها قیمت گندم و نان را بالاتر می­بردند. برای مردم ثروتمند زیاد فرقی نمی­کرد و مشکلی ایجاد نمی­شد. آن­ها آذوقه یک سال خود را یکجا خریداری کرده بودند اما مردم فقیر دررنج و سختی بودند چرا که مجبور بودند نان مورد نیازشان را روزانه تهیه کنند. روزی امام جعفر صادق، از کوچه­های مدینه می­گذشت مردم فقیر را دید که در صف ایستاده­اند تا نان تهیّه کنند. امام از دیدن این صحنه خیلی ناراحت شد. وقتی به خانه رسید، از خدمتکارش پرسید: امسال چقدر گندم در خانه داریم؟ خدمتکار امام که فکر می­کرد امام نگران آذوقه ونان سالانه­ی خانواده خود است، با خوشحالی گفت: «خیالتان راحت باشد ای فرزند رسول خدا! برای چند ماه گندم در انبار داریم.» امام با ناراحتی گفت: «همین امروز، گندم­ها را به بازار ببر و بفروش. سزاوار نیست که­ما گندم در انبار کنیم و مردم فقیر در سختی و رنج باشند.» خدمتکار امام با تعجب گفت: «ولی اماما! حتماً می­دانید که گندم کم است! اگر اینها را بفروشیم، ما هم مثل مردم فقیر به رنج و سختی می­افتیم.» امام فرمودند: «ولی در چنین شرایطی درست نیسـت که ما فقط بـه فکر خود و خانواده خود باشمی. از امروز ما هم مثل مردم فقیر، نانی می­خریم که آردش نیمی از گندم و نیمی از جو تهیّه شده باشد. من این کار را برای رضایت خدا انجام می­دهم.» ماهیار جهانیان، 13 ساله از تهرا نام جنگنده: فانتوم 1ـ Fj کشورسازنده: آمریکا تیپ: جنگنده تک نفره موتور: آلیسون حداکثر سرعت: 880 کیلومتر بر ساعت V تجهیزات: ـ 6 مسلسل نیم اینچی

مجلات دوست کودکانمجله کودک 337صفحه 3