مجله کودک 395 صفحه 11
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 395 صفحه 11

لطفاً خودتان را معرفی کنید. رحمتالله فروغی. Ÿ بد جوری عرق کردهای آقا رحمت. کارهایی شبیه کار ما، کم سنگین نیست. هوا هم که خیلی گرم است. باید کار مشتریهایم را راه بیاندازم. موتورسیکلت هر کدام ایرادی پیدا کرده و اکثراً هم عجله دارند، باید تندتند کار کنم و موتورهایشان را تعمیر کنم. طبیعی است که عرق آدم در میآید. Ÿ در طول بیشتر از بیست سال هر وقت شما را دیدهام دست و لباستان سیاه است. به موتور وسیله خودتان نگاه کنید، چرب و روغنی است. فقط یک تماس کوچک با آن باعث میشود تا دستتان سیاه شود. حالا چه برسد به ما که از صبح تا شب دل و جگر این موتورها را پایین میآوریم و دوباره آنها را جمع میکنیم. انتظار نباید داشته باشید که مغازه من جایی تمیز و شیک باشد و یا انتظار نداشته باشید که دست و لباسم تمیز باشد. Ÿ چطوری ناهار میخورید؟ یا چطوری به خانه میروید؟ همسر و فرزندانتان به خاطر این وضع به شما غر نمیزنند؟ غر که نمیزنند این کار من است. البته طبیعی است که دوست نداشته باشند با این وضع وارد خانه شوم. من هر شب بلافاصله بعد از رسیدن به خانه یک راست به حمام میروم و دوش میگیرم و لباس تمیز میپوشم. ناهارم را هم در همین مغازه میخورم البته قبل از آن دستهایم را به خوبی میشویم اگرچه که سیاهی این روغنها به راحتی شسته نمیشود. Ÿ روی دستتان هم که زخم شده است. چند روزی بود که روی آن را با باند بسته بودم. امروز بازش کردم. داشتم یک موتورسیکلت را تعمیر میکردم که دستم به لوله اگزوز داغش خورد و سوخت. Ÿ خب چرا احتیاط نمیکنید؟ همیشه احتیاط میکنیم. مواظب هستیم تا تمبرهای کنیا، اوگاندا و تانزانیا موضوع تمبر: امپراتوری انگلیس در کنیا قیمت : ندارد سال انتشار: 1895

مجلات دوست کودکانمجله کودک 395صفحه 11