مجله کودک 404 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 404 صفحه 8

داستان کودکی حضرت رسول اکرم (ص) پدر بزرگ مهربان نویسنده ع. دانا در تمام طول راه بازگشت ، امّ ایمن با محمّد، دربارة پدر بزرگش عبدالمطلب ، صحبت می کرد. محمّد ، برای رسیدن به مکّه ، صبر و قرا رنداشت. با شور و اشتیاق فراوان ، در انتظار دیدن پدر بزرگ بود . همین که به مکه رسیدند ، زود سراغ عبدالمطلب را گرفت و تا چشمش به پیرمرد افتاد، با خوشحالی به طرف او دودی و پدر بزرگش را در آغوش گرفت . عبدالمطلب هم به سهم خودش ، محمد را در اغوش کشید وخندید و با او مهربانی کرد.او سر نوه ش را بوسید وموهای نرم وبلندش را نوازش کرد و با صدایی گرم ومهربان گفت: «به خانه ات خوش امدی پسرم!» محمد ، سرش را بلند کرد و اشک شوق و امید را در چشم های پدر بزرگ دید. ناگهان به یاد مادرش آمنه افتاد و دلش گرفت. خواست به پدر بزرگ بگوید که مادرش آمنه هم مُرده و پیش پدر رفته است . اما زود پشیمان شد و چیزی نگفت. شاید برای این چه نمی خواست شادی پدر بزرگ را خراب کند. حرفش را در دل نگاه داشت و چیزی نگفت. از آن روز ، محمد، این کودک خردسال و یتیم، سرپرست تازه ای پیدا کرد. این سرپرست تازه، Ÿ موضوع تمبر: معماری سنتی ژاپن Ÿ قیمت : 50 واحد Ÿ سال انتشار : 1966

مجلات دوست کودکانمجله کودک 404صفحه 8