مجله کودک 54 صفحه 29
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 54 صفحه 29

تا ساحل فرات بزرگ علیاصغر نصرتی خیمهای بود و کودکی کوچک کودکی با نگاه اشکآلود تشنه بودم و مدام مینالید چشمهایش غروب غمگین بود با زبان نگاه خود گاهی طلب آب از عمو میکرد برق چشمان بیگناه او با ابوالفضل گفتگو میکرد بار دیگر روانه گشت عمو از دل گلههای وحشی گرگ مشک بر شانه و علم در دست رفت تا ساحل فرات بزرگ موج در موج زیر پای او آب سر و زلال میجوشید مشتی از آن زلال را برداشت باز بر روی آبها پاشید بار دیگر به یاد آن کودک خم شد آهسته مشک را پر کرد ناگهان پاره کرد مشکش را ضربه تیر دشمن نامرد آب مشکش که ریخت در قلبش نور امید و زندگانی مرد ناگهان در میان باغ دلش غنچه پاک آرزو پژمرد حضرت ابوالفضل (ع) را به شما تبریک میگوید.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 54صفحه 29