مجله کودک 213 صفحه 18
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 213 صفحه 18

قصههای قهرمانی پهلوانِ عارف قسمت آخر محمدعلی دهقانی گوشهای از داستان زندگی پهلوان، عارف و شاعر بزرگ ایرانی، پوریای ولی با اشارة امیر، مسابقه آغاز شد. پهلوان پوریایِ ولی و پهلوان هندی روبروی هم قرار گرفتند. قرار گرفتن در فضای کشتی، نیروهای خفتة درونیِ پوریا را بیدار کرد و به او شور تازهای بخشید. پهلوان هندی، که برای پیروزی عجله داشت. به سرعت به طرف پهلوی راست پوریای ولی پیچید و از پشتِ سر، دست خود را از میان دو پای او گذراند و تمام قدرت خود را به کار بُرد تا او را «درخت کَن*» کند و به زمین بزند. اما پوریای ولی با یک حرکت فن او را بَدل کرد. آن وقت هر دو دستِ خود را به کمرِ حریف قلاب کرد و با یک تکان او را از زمین جدا کرد و پا در هوا نگاه داشت. مردم با شادمانی هِلهله سر دادند. پوریای ولی همانطور که پهلوان هندی را بالای دست آورده بود. یک دور به دورِ کمر خود چرخاند و به نرمی بر زمین گذاشت. سپس دو حریف از هم جدا شدند. چشمها با تعجب به این صحنه خیره شده بودند و هیچ چشمی نفهمید. که: راستی، چرا؟!... در وسط میدان، دو پهلوان با یکدیگر سر شاخ شدند. در این حال پهلوان هندی تا میتوانست خودش را به پویا نزدیک کرد. و با صدای شکستهای در گوش او گفت: «پهلوان، کار من تمام است. تو مثل شیری که گُربهای را به بازی بگیرد، این بار کار من است که تمام است!» پهلوان هندی با تعجب پرسید: «چه عذری داشتی که مرا به زمین نزدی؟» پوریای ولی لبخندی زد و گفت: «تو با قدرت تمام کُشتی بگیر و در بندِ عذر و دلیل نباش!» دوباره دو حریف درهم پیچیدند و مشغول زورآزمایی شدند. در گیرودار مبارزه، پوریا بدن خود را رها کرد و پهلوان هندی با یک فن قوی او را به خاک برد. پوریا به ظاهر دست و پایی زد و کوششهایی از خود نشان داد. ولی شانهاش زیر فشار سنگین بدن حریف تاب نیاورد و به خاک رسید. پوریا به نشانة تسلیم و شکست، نام موتور: 851 تعداد سیلندر: 2 سیلندر ظرفیت بنزین: 20 لیتر حداکثر قدرت موتور: 7400 دور در دقیقه

مجلات دوست کودکانمجله کودک 213صفحه 18