مجله کودک 219 صفحه 20

به عنوان دبیر انتخاب شد و متن سند را نوشت و بعد از این که آن را برای همه خواند، یکی یکی جلو آمدند و نام خودشان را پای سند نوشتند و مُهر کردند. هنوز همة بزرگان سند را گُواهی و مُهر نکرده بودند، که ناگهان صدای داد و فریادی در راهروهای قصر پیچید و به گوش حاضران در تالار رسید. مردی خشمگین فریاد میکشید و به تالار قصر نزدیک میشد. نگهبانها سعی داشتند مرد عصبانی را آرام کنند، اما این کار بیفایده بود. سرانجام او را به داخل تالار آوردند و در صف اول مهمانها نشاندند. همة نگاهها به طرف مرد خشمگین کشیده شد: یک کارگر تنومند بود با موهای ژولیده و سر و روی سیاه و دود گرفته و لباس کار عجیبی که یک پیشبندی چرمی بزرگ جلوی آن بسته بود. خلاصه، سروضع مرد هیچ شباهت یا تناسبی با بقیة حاضران در تالار قصر نداشت. مرد کارگر، چشمهای درشتش را که به سرخی خون شده بود، به چهرة ضحاک دوخت و برای لحظهای خاموش ماند. ضحاک، در حالی که سعی میکرد خودش را آرام و مهربان نشان بدهد، رو به مرد کارگر کرد و پرسید: « بگو ببینم؛ علت بیتابی و ناراحتی تو چیست؟ آیا کسی به تو ظلم و ستمی کرده است؟! اگر این طور است، بگو تا دمار از روزگارش دربیاورم!» ادامه دارد لغت نامه قرآنی حرف: «ف» فَوز فَوز، یعنی: نجات، رستگاری، و رسیدن به خیر و نیکی بزرگ. قرآن مجید، فَوْز را فقط در خوشنودی خدا، اطاعت خدا و رسول، وورد به بهشت، همراه بودن با نیکان و پاکان و دوری از گناهان میداند. به کسی که رستگار شده است، «فائز» میگویند. مشهور است که امام علی (ع)، در شب نوزدهم ماه رمضان، وقتی شمشیر دشمن روی فرق مبارک سرش فرود آمد و آن را شکافت، فرمود: «به خدای کعبه رستگار شدم.» اما ناگهان به داخل کانال فاضلاب پارک سقوط میکند.