مجله کودک 222 صفحه 3
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 222 صفحه 3

تقویم انقلاب اسلامی 19 دی 1356: قیام مردم قم در اعتراض به انتشار مقاله اهانت­آمیز به امام و روحانیت، توسط پلیس شاه سرکوب شد و تعداد زیادی به شهادت رسیدند. امام حسین (ع) صبح شد و بلبل شروع کرد به خواندن نوحه قرآن را درآورد از صدف از رودخانه­ی غمگین فرات می­درخشید اسم حسین رنگ خون و رنگ لاله رنگ اشک عباس رنگ فراق از یک ستاره مریم پارسا 10 ساله از تهران اردک خودخواه یکی بود، یکی نبود، توی یک جنگل بزرگ حیواناتی قشنگ زندگی می­کردند. یک آقا اردک بود که خیلی به نوک قرمزش می­نازید و هر کس که به خانه­اش می­رفت، وقتی که می­خواست برای یک لحظه به نوکش دست بزند، فوری یک فریاد بلند می­زد. بچّه­ها! یک روز آقا اردک برای تولّد، همه­ی حیوانات جنگل را دعوت کرده بود که به خانه­ی اقا اردک بروند و در آن­جا جشن برپا کنند. همه­ی حیوانات دعوت آقا اردک را پذیرفتند و شب به جشن تولّد 8 سالگی آقا اردک رفتند. در جشن تولّد، آقا خرگوشه خواست که به نوک قرمز آقا اردک دست بزند. یکدفعه صدای فریاد بلند شد. همه­ی حیوانات از دست او ناراحت و عصبانی بودند. شب که همه رفتند به خانه­هایشان، یک اتّفاق عجیب افتاد! می­دونید این اتّفاق چی بود؟ از بس که آقا اردک به نوک قرمزش می­نازید و همه از دست او ناراحت بودند، خدا همان شب نوک آقا اردک را زرد و زشت کرد. بچّه­ها، صبح که آقا اردک از خواب پا شد. رفت که صورتش را بشوید، در آیینه خود را نگاه کرد، دید که نوکش زرد شده. فریاد آقا اردک تمام خانه را به لرزیدن انداخت. همه­ی حیوانات دور خانه­ی آقا اردک جمع شدند. آقا اردک آمد بیرون، خیلی غمگین بود. وقتی که آقا لاک­پشت او را دید گفت: وای، تو خودت باعث شدی که خدا تو را زشت کند، می­دانی چرا؟ برای این­که هر کس به نوکت دست می­زد، او را دعوا می­کردی و بر سرش فریاد بلند می­زدی. ندا سلمانی فیض 12 ساله از قم محمد یعقوبی 10 ساله مهدیه بدخش از رشت غزاله حاتمی 10 ساله از تهران باران، سلام! هوا داشت ابری می­شد. من داشتم ترانه می­خوندم. اونقدر غرق ترانه خوندن شده بودم که دیگه حس می­کردم تو آسمونم. همینطور داشتم از خونه قشنگ آسمون بالا می­رفتم. اون آسمونی که دیوارش آبی بود و سقفش سفید بود و تو شب­ها سیاه می­شد. اون بالا دیدم که دو تا بچه داشتن بازی می­کردن، که یکدفعه خوردن به هم و گریه­شون گرفت و اشکشون بارید تا ته زمین، بعد از یک ساعت گریه­ها تموم شد. اون طرفتر یک دختر خیلی قشنگ یه تیکه اسفنج بزرگ­رو با یه قیچی گرفته بود دستشو خورد، خورد می­کرد. رفتم بالا. تو یک صدا شنیدم، یک صدای بلند که می­گفت: ماهی جادویی؛ ماهی جادویی باز هم با من حرف بزن تا از دهانت مروارید قد و نیم­قد سرازیر بشه! ماهی هم شروع کرد به حرف زدن. یکدفعه دیدم از آسمون روی یه سرسره­ی هفت رنگ پایین اومدم و تازه فهمیدم که اونها چی بودن. اون دو تا بچه­ی حواس پرت بارون بودند، اون دختر قشنگ هم برف بود و اون مرواریدهایی هم که از دهان ماهی بیرون می­ریخت، تگرگ بودند. پروانه نظری عضو کانون پرورش فکری سمیرم مقدمه هفته گذشته با تصاویر و مطالبی درباره هواپیمای جنگی که در جنگ دوم جهانی مورد استفاده قرار گرفت، آشنا شدید. ترتیب مطالب و تصاویر به گونه­ای بود که شما ابتدا هواپیماهای جنگی ساخت فرانسه را شناختید و پس از آن با تعدادی از هواپیماهای ساخت صنایع هوایی آلمان آشنا شدید. این هفته، بقیه هواپیماهای جنگی ساخت آلمان را که در جنگ دوم جهانی مورد استفاده قرار گرفت، خواهید شناخت و سپس با تعدادی از هواپیماهای جنگی ایتالیا و ژاپن آشنا می­شوید.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 222صفحه 3