مجله نوجوان 48 صفحه 23
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 48 صفحه 23

شعر مفهوم عشق ترا گم می کنم هرروز و پیدا می کنم هر شب بدینسان خوابها را ، با تو زیبا می کنم هر شب تبی این کاه را ، چون کوه سنگین می کند ، آنگاه چه آتشها که در این کوه برپا می کنم هرشب تماشایی است پیچ و تاب آتش ، ها ... خوشا بر من که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی -ای دوست- چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو که این یخ کرده را از بی کسی «ها» می کنم هرشب تمام سایه ها را می کشم بر روزن مهتاب حضورم را ز چشم شهر حاشا می کنم هر شب دلم فریاد می خواهد ، ولی در انزوای خویش چه بی آزار ، با دیوار نجوار می کنم هر شب کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی؟ که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هرشب جمعه موعود دست تو باز می کند ، پنجره های بسته را هم تو سلام می کنی ، رهگذران خسته را دوباره پاک کردم و، به روی رف گذاشتم آینه قدیمی غبار غم نشسته را پنجره بی قرار تو ، کوچه در انتظار تو تا که کند نثار تو ، لاله دسته دسته را شب به سحر رسانده ام ، دیده به ره نشانده ام گوش به زنگ مانده ام ، جمعه عهد بسته را آن دل صاف کم کمک ، شده ست سطحی از ترک آه شکسته تر مخواه آینه شکسته را سهیل محمودی نوجوانان دوستمحمدعلی بهمنی

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 48صفحه 23