مجله نوجوان 150 صفحه 13
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 150 صفحه 13

پخش می­شد پدر کتی را صدا می­زد که بی­درنگ تسلیم شود. *** کتی هنوز حالش جا نیامده بود. او تلوتلوخوران در کوچه پس کوچه­های دهکده می­دوید. گهگاه به پشت سرش نگاه می­کرد و باز می­دوید. از نفس افتاده بود. صدای قلبش را می­شنید. همانطور که کوچه­ها را طی می­کرد خودش را در مقابل آخرین خانۀ دهکده یعنی همانجایی که همیشه به آنجا می­رفتند، یافت. هوا کاملاً تاریک شده بود. صدای آژیر ماشینهای پلیس را از دور می­شنید. دلش را به دریا زد و وارد جنگل شد. *** پلیسها بعد از چند اخطار وارد خانه شدند و پدر کتی را دستگیر کردند. در این میان پلیسی جوان وارد خانه شد، با قدمهای استوار چرخی به دور پدر کتی زد و گفت: پس می­خواهی با قانون در بیفتی! و کمی صدایش را بالاتر برد: هیچکس نمی­تونه قانون رو مسخره کنه! وبا دست، چانۀ پدر را بالا داد و در چشمانش خیره شد و گفت: یعنی من نمی­ذارم! من! سروان آبراهام گرینویچ! آقای گیبسون که تا آن موقع ساکت بود گفت: تو با دیوید چه نسبتی داری؟ پلیس جوان که انتظار شنیدن چنین سؤالی نداشت کمی مِن و مِن کرد و گفت: اِِ...! خُب دیوید...! راستش دیوید پدر منه! آقای گیبسون ناگهان خیلی شاد شد و به طرف پلیس جوان آمد و ضربه­ای به پشت او زد که چهار ستون پلیس جوان لرزید و بعد او را آنقدر در آغوش فشرد که پلیس اول کبود شد و بعد به سرفه افتاد. آقای گیبسون در حالی که ابراز محبت می­کردگفت: آنّا ببین تولۀ دیوید چه بزرگ شده! پلیس جوان در حالی که می­خواست جلوی پلیسهای زیر دستش خودش را از تک و تا نیندازد، گفت: مگه شما پدر من رو می­شناسین؟ آقای گیبسون گفت: آره بابا! ما با هم بزرگ شدیم! یادش به خیر. بابابزرگت همیشه داخل توالت سیگار می­کشید. یه بار ما نفت

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 150صفحه 13