انسان و تربیت در نظرگاه امام خمینی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

زمان (شمسی) : 1373

انسان و تربیت در نظرگاه امام خمینی

انسان و تربیت در نظرگاه امام خمینی

‏□ متن کامل سخنان حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی دربارۀ آراء تربیتی امام خمینی که در تاریخ 11/3/73 در مراسم افتتاحیۀ کنگرۀ بررسی آثار و اندیشه‌های تربیتی امام خمینی در دانشگاه تربیت معلم ایراد گردید. ‏

‏ بسم ‌الله الرحمن ‌الرحیم‏

‏الحمدلله، والصلوة والسلام علی رسوله و امین وحیه والسلامُ علیکم و رحمة‌الله ‏

‏از اینکه می‌بینیم بعد از گذشت چند سال از رحلت حضرت امام و با وجود آنهمه مشکلات و تنگناها و آنهمه تبلیغات سوء شبانه روزی که برای مخدوش کردن چهرۀ انقلاب و امام از سوی دشمنانِ اسلام انجام می‌شود باز جامعه اسلامی به هدفها و آرمانها و ارزشهایی که حضرت امام بیانگر آنها بوده، کاملاً وفادار مانده و نه تنها وفادار مانده بلکه روز به روز برای دریافت حقایقی بیشتر از زندگی و پیام واقعی او در زمینه‌های مختلف و فهم رمز و رازِ موفقیت او شیفته‌تر می‌شود، مطمئن می‌شویم که در کار این انقلاب الهی مسائلی فراتر از عوامل مادی و تحلیلهای عادی دخیلند. من علت این رویکردِ رو به فزونی جامعۀ اسلامی و حتی توجه رو به توسعه افکارِ عمومیِ برخی از مللِ غیر اسلامی به سوی آراء و اندیشه امام را در صدقِ نیت و خلوص باطن و نفس مهذَّب امام می‌دانم، او پیش از همه چیز به این توصیه و تذکر اخلاقی عمل کرده بود که مکرر می‌فرمود: «سعی کنید رابطۀ بین خود و خدای خویش را اصلاح کنید که اگر اینچنین شود بقیه امور، هرچند سخت و دشوار همه اصلاح خواهد شد». ‏

‏طبعاً در این گردهمائی‌ها، اساتید محترم ‏


‏ و اهل علم و فضل بحثهای تخصصی و فنی خودشان را در رابطه با تعلیم و تربیت از دیدگاه امام مطرح خواهند کرد. آنچه که من در این فرصت کوتاه لازم می‌دانم، یادآوری چند نکته است: ‏

‏از تورق اجمالی دفترهایی که تهیه شده و حاوی مواضع و آراء تربیتی امام بود درمی‌یابیم افرادی که این مطالب را از آثار امام استخراج کرده‌اند با مباحث تربیتی کاملاً آشنا بوده‌اند و انصافاً کار قابل تقدیری شده و این جزوه‌ها می‌تواند مواد و مبنای خوبی برای دریافت آراء تربیتی حضرت امام باشد. اما به یک نکته خیلی مهم باید بیشتر توجه کرد و آن اینکه شما می‌دانید سنت که یکی از ارکانِ منابعِ فقه است منحصر به «قول» نیست بلکه قول و فعل و تقریر پیامبر اکرم(ص) هر سه راهنمای عمل و مبنای استنباط احکامند. بدون آنکه بخواهم تشبیهی کرده باشم وقتی که ما معتقدیم که آراء و نظریات و مواضع امام خمینی به عنوان یکی از پیروان و معتقدان واقعی پیامبر اکرم بیانگر اسلام ناب بوده _ که همین گردهمایی‌ها نشانۀ چنین باوری است _ و اگر معتقدیم که تضمین و تداوم نهضت فرهنگی و سیاسی‌ای که امام خمینی ایجاد کرده در گرو پیمودن راه آن حضرت است علاوه بر شناخت آراء و اندیشه ایشان از لابلای نوشته‌ها و گفته‌های او باید به سیرۀ عملی و نحوه رفتار و عملکردهای او نیز با ‏


‏همان دقت توجه و مراجعه کنیم. ‏

‏به نظر من آنقدر نکات آموزنده و تربیتی‌ای که در مشی عملی و رفتارهای سیاسی، عبادی، اجتماعی، و خانوادگی حضرت امام وجود دارد که ما را به هدفهای تربیتی موردِ نظرِ امام و فهمِ شیوه‌های تربیتی او راهنمائی می‌کند بمراتب بیشتر و مؤثرتر از آنچیزی است که در گفته‌ها و نوشته‌های ایشان هست. و این موضوع تنها مربوط به تعلیم و تربیت نمی‌شود. سال گذشته نیز کنگره‌ی جهت‌گیریهای اقتصادی امام برگزار شده بود و بحثهای اقتصادی امام را از کتابها و پیامها و سخنرانیهای ایشان استخراج کرده بودند ولی کمتر به مشی عملی امام در برخورد با مسائل اقتصادی و جهت‌گیری عملی ایشان در زندگی و در احکام فقهی اقتصادی و رفتارهای ایشان توجه شده بود. خوشبختانه در این کنگره به این نیاز توجه شده و یکی از مجموعه‌هایی که تهیه کرده‌اند خاطرات ‏

‏ مربوط به جنبه‌های عملی امام می‌باشد ولی باز فکر می‌کنم حقِ مطلب ادا نشده است. به نظر من زمانی ما می‌توانیم بگوئیم حضرت امام فلان موضوع را هدف اصلی تربیت می‌داند و فلان شیوه را شیوۀ صحیح تربیتی می‌داند که علاوه بر استناد به گفته‌ها و نوشته‌ها، به نوع زندگی امام و رفتارهای عملی تربیتی او و تأثیر آن هدفها و شیوه‌ها در متن زندگانی او نیز استناد شود. شاید در مقام سخن و نوشته، بسیاری از مباحث تربیتی امام همان مسائلی باشد که دیگر مکاتب نیز بدان تأکید دارند، مثلاً توجه به تربیت‌پذیری کودک در مقایسه با سنین بالاتر، یا تقدم پرورش بر آموزش و مسائلی از این قبیل ولی وقتی که به جامعیت شخصیت و انسجام فکری کسی که این مطالب را عنوان می‌کند توجه کنیم و بخصوص در میزان باورْ داشتْ و تأثیر این امور در متن زندگی او عمیق بنگریم در می‌یابیم که تفاوتها بسیار است. من فقط  اشاره می‌کنم ‏


‏به اهمیت و نقش نیت به عنوان یک رکن مهم در بسیاری از عبادات که امری درونی و قلبی است. اینکه فرموده‌اند: «ضَربةُ علی یومَ الخندق اَفضَلْ مِن عبادَة الثَقَلین»‌ با معیارهای مادی قابل قبول و توجیه نیست. و حقیقت را باید در خداشناسیِ امام علی علیه‌السلام و نفس پاک و منزّه، و نیت خالص آن انسانِ کامل جستجو کرد. و این مقوله همان وجه امتیاز مکتب تربیتی اسلام با دیگر مکاتب است. ‏

‏به دیگر سخن، فهم کامل مبانی تعلیم و تربیت اسلامی و هدفها و شیوه‌های آن زمانی امکان‌پذیر است که ما به مجموعۀ نظام فکری، عقیدتی و اصولِ جهان‌بینی اسلام توجه داشته باشیم. ‏

‏تخصصی شدنِ علوم انسانی و دیگر رشته‌های علمی که از نیازهای عصرِ حاکمیتِ ماشین و تکنولوژی سرچشمه می‌ گیرد با همه مزایا و پیشرفتهایی که داشته و دارد یک آفتِ اساسی نیز بهمراه دارد و آن ‏

‏ مورد غفلت واقع شدنِ ارتباطِ واقعیِ اشیاء و پدیده‌ها، و به تبعِ آنْ ارتباطِ واقعیِ اجزاءِ دریافتهایِ فکری و اندیشۀ آدمی با حقایق خارجی است. ‏

‏تربیت از دیدگاه امام متضرّع بر انسان‌شناسی است که آن نیز خود متضرع بر هستی‌شناسی و خداشناسی و به اصطلاح جهان‌بینی توحیدی است. ممکن است در پاره‌ای موارد شیوه‌های تربیت یکسان باشند اما هدفها متفاوت، ‌حتی ممکن است هدفها در یک ارزیابی تخصصی نیز به ظاهر مشابه باشند اما دیدگاهی که این هدفها از آنجا منبعث شده کاملاً متفاوت و حتی رو در رو باشند. ‏

‏پس آنچه که در بحث از مکتب تربیتی امام که همان تربیت اسلامی است، عمده و اساسی می‌باشد توجه به مبانی فکری و فلسفی و عرفانی‌ای است که پشتوانه و منشأ واقعی آن آراء تربیتی شده است. ‏

‏البته منظور آن نیست که بجای پرداختن به ‏


‏مباحث تعلیم و تربیت، مسائل فلسفی و عرفانی را مورد بحث قرار دهیم بلکه منظور آن است که بی‌توجهی نسبت به ارتباطِ غیرقابل تفکیکِ اندیشه و آراء تربیتی با اصول فکری و اعتقادی و جهان‌بینیِ فرد است که ما را دچار همان آفتی می‌کند که اشاره کردم. ‏

‏توجه به این مقوله‌ها که: حقیقتِ هستی چیست، جایگاه دنیا و طبیعت در عالمِ هستی کجاست؟ آیا حاقِّ وجود و هستی متکثّر است یا واحد؟ انسان در چه جایگاهی از عالم هستی قرار دارد؟ آیا انسان در تمامیت آن و در حقیقت خویش، موجودی مادی است؟ الهی است؟ ارتباط انسان با دیگر پدیده‌ها و با اصل هستی چگونه است؟ رابطه انسان با خالق چیست؟ آیا حرکت جوهری انسان مرز دارد یا نه؟ و مرزهایِ آن تا کجاست؟ توجه به این ‏

‏ مقوله‌ها و پاسخهایی که به این پرسشها داده می‌شود راهگشای ما در دریافت اساس مکتب تربیتی‌ای است که امام به آن معتقد بود. ‏

‏وگرنه اگر قرار باشد  ما قبل از توجه به این مباحث و رسیدن به تعاریف مشترک و پاسخهای مشترک نسبت به پرسشهای مذکور، به صورت مجرّدْ بحثِ تعلیم و تربیت را از نظر یک مکتب و یا یک فرد به ارزیابی بنشینیم راه به جایی نخواهیم برد. ‏

‏منظور آن است که وقتی به بیان هدفهای تربیتی و یا شیوه‌های تربیت  می‌پردازیم همان جا به رابطه این شیوه‌ها با هدفها و ارتباط هدفها با جهان‌بینی فرد نیز عنایت داشته باشیم. ‏

‏به نظر من علت اینکه علیرغم نکات پرورشی و تربیتی فراوانی که در مجموعۀ کتابهای درسی و بخصوص دروس دینیِ ‏


‏ دوره‌های مختلفِ آموزشیِ ما وجود دارد باز شاهد اثرگذاری ناچیز اینها هستیم همین است که دیگر عناوینِ کتابهایِ درسی و بخصوص مسائل مربوط به علوم طبیعی و پایه، تابع یک نظام فکریِ مشخص و واحدْ، تنظیم و تدوین نشده‌اند. علت این است که بین نوعِ اندیشه‌ای که علوم طبیعی در دانش‌آموز پدید می‌آورد و نیازهایی که این علوم از انسان برآورده می‌کنند و نوع شخصیّتی که تعلیمِ این علوم به افراد می‌دهد، بین اینها  با مباحثِ دینی، عقیدتی و تربیتی ارتباط منطقی منسجمی برقرار نشده است. در حالیکه در بینشِ اسلام «تربیت انسان» که به گفتۀ حضرت امام اساسی‌ترین کار انبیاء بوده است و هدایتِ انسان که فلسفۀ بعثتِ رسولان و انزالِ وحی و کتبِ آسمانی بوده است هرگز یک مقوله‌ی در عرضِ دیگر نیازهای آدمی نیست که اختصاص به اوقاتی خاص داشته باشد بلکه تربیت و هدایتِ صحیحْ بسترِ انسان شدن آدمی است. تربیت صحیح است که استعدادهای واقعی انسان را در همه ابعاد شکوفا می‌سازد و به فعلیت می‌رساند. تربیت است که تمدن واقعی می‌آفریند. ‏

‏اگر جامعه‌ ای در مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگیِ خویش و بطور کلی در نظام معیشتی خویش تابع اصول و ارزشها و بینشهای غیر دینی و غیر وحیانی باشد و دچار التقاط در جهان‌بینی و وام ‏


‏گرفتن در اندیشه از این و آن بشود، ارائه و  عالیترین مطالب تربیتی نیز نمی‌تواند آنچنان تمدنی بیافریند. ‏

‏علت موفقیت امام در پیشبرد نهضت و پیروزی انقلاب و علت اینکه یک نفر و یک نفس آنهمه تأثیر در تحولات فرهنگی و اجتماعی ملت ایران و حتی بسیاری از جوامع اسلامی داشته و این تأثیرگذاری روز بروز نیز افزون می‌شود همین حقیقت است که او در رفتارش، گفتارش، در درس و بحث و زعامت دینی و قیام و انقلابش و در جهت‌گیریهای اقتصادی‌اش و در نوعِ مدیریت سیاسی‌اش و نوعِ حکومتِ انتخابی‌اش تابعِ یک نظامِ عقیدتی و فکریِ واحد و به هم پیوسته بود. ‏

‏من وارد این مقوله که آیا اصول اخلاقی و ارزشهای اخلاقی و تربیتی ارتباط منطقی با مبانی فلسفی و جهان بینی‌ها دارند یا نه نمی‌شوم  ولی انکارِ این مطلب که: نوعی ارتباطِ تنگاتنگ و متناسب و همسنخ بین مقوله‌های ارزشی و تربیتی با مبانی هستی‌شناسی و انسان‌شناسیِ مکتبها وجود دارد در حقیقت انکار یک امر بدیهی است. ‏

‏اگر بنا باشد جامعه‌ای در هنگام بحثِ از توسعه صنعتی که اصول و مبانی و فرهنگ حاکم بر ممالک پیشرفته غربی را که به نحوی عمیق و پیچیده با نوعِ صنایعِ موجود و نیازهایِ مصرفیِ القاء شدۀ آنها عجین شده است را بپذیرد یا حداقلْ تضاد این اصول و ‏

‏ مبانی و فرهنگ را با واقعیتهایِ فرهنگی و مکتب مورد اعتقاد و جهان‌بینی مردمش نادیده بگیرد ولی در مقام بحث از مسائل ارزشی و اخلاقی و اعتقادی به فرهنگ و مکتب خودی روی آورد و همین طور اگر بنا باشد در سایر مسائل اقتصادی و سیاسی و اجتماعی نیز دچار این دوگانگی شود نه تنها به توسعه واقعی نمی‌رسد بلکه با وارد ساختن عناصری از فرهنگ ماشینی حاکم بر جوامع غربی بر مشکلات اقتصادی و صنعتی خود نیز افزوده است. ‏

‏پس اگر بر این باوریم که مشی تربیتی امام شیوه‌ای موفق بوده و می‌تواند راهگشای جامعه در حرکت به سوی تعالی باشد همواره باید این نکته را نیز متذکر شویم که مباحث تربیتی امام در یک نظامِ بینشی و ارزشیِ مُعیّن و به هم پیوسته است که معنا و توفیق می‌یابد. ‏

‏و پس از توجه به این نکته مهم است که می‌توان گفت: ‏

‏همه کسانیکه با زندگی و سیرِ نهضت حضرت امام آشنایی دارند بر این نکته واقفند که امام پیش از آنکه سیاستمداری قاطع و انقلابی باشد و پیش از آنکه به عنوان مرجعی عام زعامتِ دین و مرجعیت را معنایی تازه بخشد یک مُربّی بزرگ و معلمی نمونه بود که توانست با دریافتی عمیق از اصول اخلاقی و مبانی تعلیم و تربیت الهی، هم خویشتن را در میدان سخت مجاهدۀ با نفس و تزکیۀ ‏

‏دائمی بیازماید و مراحل مختلفِ آن را در عالیترین سطوح طی کند و هم به تربیت و تعلیم نسلی همّت گمارد که بارِ اصلیِ نهضت و انقلاب اسلامی را بر دوش خواهند کشید. ‏

‏آنها که در پی یافتن رمزِ موفقیتها و استواری حضرت امام هستند باید قبل از هر چیز به نوع تربیت و آموزشی که بر ایام کودکی و دوران نوجوانی و جوانی ایشان حاکم بوده توجه کنند. حضرت امام در مراحل جوانی دست به کار تألیف کتابهایی همچون شرح دعای سحر، مصباح الهدایه و سرالصلوة و آداب الصلوة می‌شوند که مفاهیم عمیق عرفانی اسلامی را در زمان غربتِ این رشته از معارف الهی به تحریر کشیده است. ‏

‏نکات اخلاقیِ مبتنی بر مبانیِ عرفانی و تربیتی که در شرح چهل حدیث و تفسیر سوره حمد و سخنرانیهای اخلاقی امام نهفته است حاکی از آن است که در نظرگاهِ امامْ هرگونه حرکت سیاسی و اجتماعی بدون ‏

‏ توجه به تربیت و تعلیم آحاد جامعه انسانی، تلاشی عقیم و بی‌نتیجه است. ‏

‏از بررسی مجموعۀ بیانات و نوشته‌های امام در زمینه تعلیم و تربیت بخوبی در می‌یابیم که در دیدگاه آن حضرت اساساً علم‌آموزی، با همۀ شرافتی که دارد و آموزشِ رشته‌های مختلف علوم، از علوم کاربردی و فنّی و تکنیکی گرفته تا علوم نظری و پایه و حتی علوم و معارف الهی و به گفتۀ خودِ امام: حتی «علم اخلاق و توحید» نیز اگر توأم با تربیتِ صحیح و تزکیۀ نفس نباشد بعنوان ابزاری در خدمت قدرتمندان بکار گرفته خواهد شد و نتیجه، همان رنج و ستمهایی می‌شود که امروز در جوامع صنعتی و سرمایه‌داری ـ و تا دیروز ـ در جوامع کمونیستی شاهد آن بوده و هستیم. ‏

‏چرا در مقابل اینهمه جنایت فجیع و ستمها و خیانتهایی که در اقصی نقاط عالم، در بوسنی، سومالی، رواندا و فلسطین پیش چشم جهانیان انجام شد مدّعیان پیشرفت و تمدن و صاحبان قدرت سکوت کرده و خود ‏


‏ حامی و بانی این فجایع بودند؟ برای اینکه انسانهای غیر مهذَّب سرنوشتِ این جوامع را بدست دارند. افکارِ عمومی غرب بوسیله کسانی اداره و هدایت می‌شود که از تربیت الهی و ارزشهای متعالیِ مکاتب انبیاء بهره‌ای نبرده‌اند و جز به قدرت و ثروت نمی‌اندیشند. ‏

‏حضرت امام قدرت متکی بر تسلیحاتِ مدرن و پیشرفتهایِ تکنولوژیک که در اختیار انسانهای غیر مهذّب قرار گرفته را به شاخ گاوی وحشی تشبیه می‌کنند که ثمره‌ای جز نابودی و خرابی در پی ‌نخواهد داشت. ‏

‏تکیه بر دین‌زدایی و اومانیسم و اصالت انسان و ماده‌گرایی در مقابل اندیشۀ خداباوری که بعد از عصرِ رنسانس بر جهانِ غرب و مناطقِ تحتِ سلطۀ آنها سایه افکنده است هیچ کمکی به حلّ مشکلات اساسیِ جامعۀ انسانی نکرده و می‌بینیم که هر روز بر دامنۀ کشمکشها و رنجهای درونی و روانی این جوامع افزوده می‌شود. تا زمانیکه اعتقاد به خدا و تربیت الهی بر رفتارها و روابط انسانی و جوامع بشری حاکم نگردد جامعه انسانی روی سعادت را نخواهد دید و رنجها ادامه خواهد یافت. ‏

‏ما در جریان پیروزیِ باور نکردنیِ انقلاب اسلامی و نهضت امام بر قدرتمندترین حکومتهای وابسته به غرب و آمریکا در ایران و در جریانِ ایستادگیِ افتخار‌انگیزِ ملّتمان در برابرِ بسیاری از قدرتهایِ جهانی در طول ‏

‏ دوران پس از پیروزی این نکته را بخوبی از امام آموخته‌ایم که راز موفقیت و اساس کار امام، توجه به تربیت صحیحِ نسلی است که می‌باید مسئولیت تحولات را برعهده بگیرد. ‏

‏اصلاح مشکلاتِ اساسیِ جامعه، نیلِ به رفاه و کوشش برای توسعۀ اقتصادی و صنعتی و تعالیِ فرهنگ کشور و رسیدن به خودکفایی استقلالِ واقعی در همۀ زمینه‌ها جز با پرورش انسانهایی مهذّب و کارآزموده امکان‌پذیر نیست. و اینجاست که توجه به نقش تربیت در مراحل مختلف رشد شخصیت انسان و دریافتِ اهداف و مبانی و روشهای تربیتِ صحیح و اسلامی کلید حلّ معضلات است. ‏

‏انقلاب اسلامی و نهضتی که امام بنیان نهاده است تنها با همان هدفها و روشهایی قابل تداوم است که امام به مَددِ آن خیلِ انسانها را به میدان پذیرش مسئولیت کشید. نمونۀ عینیِ موفقیتِ این روشها را در جریانِ دفاعِ مقدس شاهد بوده‌ایم. براستی آیا قدرت تسلیحاتیِ برتر، یا حمایت تسلیحاتی و اقتصادی و تبلیغاتی خارجی و عواملی از این قبیل مایۀ آنهمه افتخار و پیروزی انقلاب شدند یا ایمان انسانهایی که در مسیر تربیت الهی قرار گرفتند و برای ارزشهایی جانبازی کردند که دنیایِ ماده‌گرایِ امروز از آن بیگانه است. نظرگاه تربیتی امام مبتنی بر همان اندیشۀ قرآنی است که خدای تبارک و تعالیٰ پس از هفت سوگند آشکار به مظاهر عظیم ‏


‏طبیعت و نفس انسانی با صراحت و قاطعیت می‌فرماید: «قَد افلَحَ مَنْ زکیّهٰا و قَد خٰابَ مَن دَسّیٰهٰا. رستگاریِ انسان و جوامع انسانی تنها از یک معبر قابل دستیابی است و آن تزکیه و تربیت نفوسِ انسانی است و ورای آن، جز گردابی از سرگردانی و بحران اجتماعی و خسران دائمی چیز دیگری نیست. ‏

‏امام بارها می‌فرمودند که: «عالم محضر خدا است». اینگونه خداباوری و جهانبینی است که می‌تواند انسانهایی آنچنانی تربیت کند و تا این باورهای اساسی عمومیت نیابد، سعادت و ِ حقیقی و تمدنِ واقعی دست نیافتنی باقی خواهند ماند. ‏

‏نکته دیگری که لازم است اشاره کنم این است که در برگزاری کنگره‌ها و سمینارها و کنفرانسها اگر صرفاً به ابعادِ ظاهری و تبلیغاتی توجه شود و از تلاش و پرداختن واقعی به ابعاد علمی و محتوائیِ مقوله‌هائی که بحث آن را به گردهمایی سپرده‌ایم غافل بشویم نه تنها چیزی را به دست نیاورده‌ایم بلکه راه را برای اندیشمندانی که درصددِ تبیین این مباحث هستند نیز دشوار ساخته‌ایم، باید همه همّت و تلاشمان آن باشد که کارِ علمیِ شایسته ارائه و انجام بدهیم، سعی‌مان این باشد که مجموعۀ هدفها و روشهای تربیتی را که امام در طول دوران عمر خویش چه در تألیفات و پیامها و چه در سخنرانیها و مصاحبه‌های خود ‏

‏ مطرح کرده و مهمتر از آن روشهایی که آن حضرت در طول زندگی خود بدان پایبند بوده و بکار بسته است را بطور واقع‌بینانه و به دور از هرگونه اغراق و اِغلاقی استخراج کنیم و بر اساس نیازهای مقاطعِ مختلف سنّی و زمینه‌هایِ مختلف حیات اجتماعی تبیین و تدوین کنیم. ‏

‏باز تأکید می‌کنم که این نکته را نباید فراموش کنیم که حضرت امام از آن جمله نظریه‌پردازانی نبودند که تنها به ارائه تئوری بسنده کنند و عمل را به دیگران بسپارند، چه در فقه و چه در مباحث فلسفی و اخلاقی و تربیتی. ما می‌بینیم که امام در میدانِ عمل، آرمانها و مبانیِ اندیشۀ خویش را قبل از آنکه به دیگران توصیه کند خود بکار بسته است. ‏

‏حضرت امام تربیت انسان و تهذیب و تزکیۀ او را فلسفۀ بعثتِ انبیا و اساس کار آنها می‌دانست. اگر سئوال کنند که مهمترین انگیزۀ امام از آنهمه درس و بحث و فریاد و قیام چه بود؟ در یک جمله می‌توان گفت: ساختن خود و دیگران. ‏

‏حضرت امام برای تحقق همین هدف بود که به مبارزه‌ای طولانی و موفق برخاست و در تمامِ دوران پرفراز و نشیب آن با بهره‌گیری از اصول و ارزشهای متعالی عرفان و فلسفه اسلامی و روشهای تربیتی مرحله به مرحله انقلاب را پیش برد. ‏

‏متأسفانه مشکلات پیش آمده در مسیر مبارزۀ امام و دوران حبس و تبعیدِ طولانی و ‏


‏مشغلۀ ناشی از بدست گرفتن زمامِ هدایتِ جامعه در طول دوران پس از انقلاب باعث شد تا ایشان فرصت تدوین منسجم و مجزای همه نظریات خود را بدست نیاورد، هر چند دهها جلد تألیفات امام در فقه و اصول و عرفان و اخلاق و تقریرات دروس مختلف و مباحث فلسفی ایشان موجود است اما بسیاری از آراء اجتهادی و فقهی و فلسفی و تربیتی امام در برخوردهایِ عملی و نامه‌ها و احکام و سخنان ایشان است که باید استخراج و تبیین شوند و به همراه آثار تخصصی ایشان ارائه شوند. طبعاً در سایر زمینه‌ها مثل مباحث رجالی و علم الحدیث و تفسیر و مباحث تعلیم و تربیت نیز همین وضعیت وجود دارد. حضرت امام در بحثِ انسان‌شناسی و فطرت آدمی و پی‌جوییِ غایت خلقتِ انسان و چگونگیِ نیل به هدفهای الهی و شیوه‌های مبارزه ‌با مفاسدِ نفسانی و رذایلِ اخلاقی و نحوۀ کسب فضایلِ انسانی بحثهایی مبسوط دارند که در کتابهای عرفانی و اخلاقی و مباحث فلسفی و سخنرانیهای اخلاقی ایشان مضبوط است که باید افراد صاحب نظر به تحقیق و استخراج این مباحث بپردازند چنانکه امام در مسائل سیاسی و مقوله‌هایی همچون امنیت، ملی‌گرایی، ‌احزاب و گروهها و حاکمیت  و سازمانهای بین‌المللی نظریات مشخّص و آشکاری داشته‌اند که متأسفانه ‏

‏ هنوز به صورت مستقل در این زمینه تحقیق و عرضه نشده است بنابراین انتظاری که از این گردهمایی و موارد مشابه آن می‌رود و آنچه که مهم است کار علمی و دقیق در این رابطه است. ‏

‏در پایان سخن با عذرخواهی و تشکر از حضار محترم و از حضرت آیة‌الله جوادی آملی که خود از شاگردان و دست‌پروردگان مکتب تربیتی و آموزشی امام هستند و هدایتِ ستادِ برگزاری کنگره را با همه مشغلۀ درسی و کسالتی که داشتند پذیرفته‌اند به سهم خود تقدیر می‌کنم و همچنین از برگزارکنندگان کنگره و مؤسسۀ نشر آثار امام و مسئولین دانشگاه تربیت معلم و جهاد دانشگاهی و اساتید و فضلای محترم و همه کسانی که برای برگزاری این گردهمایی زحمت کشیده‌اند متشکرم. ‏

‏خداوند انشاءالله همه ما را در پاسداری از آثار و ارزشهایِ پدید آمده از قیامِ امام و پیمودنِ هدفها و راه او موفق و مؤیّد بدارد. ‏

‏برای حسن ختام، ‌و انشاء‌الله بهره‌وری بیشتر از این فضای علمی و معنوی، بار دیگر خود و همه را سفارش ‌می‌کنم به این کریمۀ شریفه که: «قد افلح من زکّیٰها و قد خاب من دسیها» ‏

‏والسلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته ‏

‎ ‎