بامداد غم آلود
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

زمان (شمسی) : 1379

ناشر مجله : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : گازرانی، محمد

بامداد غم آلود

○ آقای محمد گازرانی (عضو هیأت علمی گروه زبان و ادبیات دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران) قطعه شعری برای ما ارسال کرده اند که در آخرین مراحل تهیه این شمارۀ مجله حضور به دستمان رسیده است. ضمن تشکر از ایشان ابیاتی از آن در پی می آید.

‏ ‏

بامداد غم آلود

‏یارب چه فتاده که جهان در تب و تاب است‏

‏هر چشم که بینم به مثل چشمۀ آب است‏

‏هر نغمه ز هر سو شنوم، آیت درد است‏

‏هر کس که به هرجا نگرم، در تب و تاب است‏

‏ هر کس نگری، موی کنان مویه کنان است‏

‏هر سو گذری، خلقی در شور و شتاب است‏

‏بر لب سخنی هست اگر، شکوه و زاری است‏

‏در جان اثری هست اگر، رنج و عذاب است‏

‏باشد سخن از واقعۀ تلخ و جگرسوز‏

‏گر بر لب کس نقش سؤال است و جواب است‏

‏باشد به یقین رحلت جانسوز «خمینی»‏

‏زین گونه که چشم همگان رشک سحاب است‏

‏زین واقعه روز همه چون شام سیاه است‏

‏زین حادثه بنیاد دل خلق خراب است‏

‏از دوریش ار جان رود از دست، خطا نیست‏

‏در ماتمش ار خون چکد از دیده صواب است‏

‏هرگز دل خون گشته نمی داد گواهی‏

‏کان مایۀ آرام چنین پا به رکاب است‏

‏ای چنگ تعلّق زده بر دامن این خاک‏

‏هشدار که بنیاد جهان جمله بر آب است‏