مجله کودک 434 صفحه 38
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 434 صفحه 38

امیرمحمد لاجورد حرف­های واجب خیلی­ها فکر می­کنند اگه آدم کوچک­ترین فرد خانواده باشه خیلی خوبه و خیلی عزیز می­شه. اما چی بگم؟ علاوه بر این که خیلی وقت­ها همین کوچک بودن باعث شده تا خیلی از کارها رو من مجبور بشم انجام بدم، باعث شده تا خیلی از چیزها رو هم به گردن بگیرم. مامان: «دارن زنگ می­زنن. آقا برید ببینین کیه؟» بابا: «سحاب جان، بپر برو در رو باز کن ببین کیه؟» سحاب: «سحر، یه دقیقه برو دم در ببین کیه؟» سحر: «سبحان، مگه نمی­بینی زنگ می­زنن...» توجه فرمودید، این فقط یه نمونه­شه. اصلا بذارین یه قصه واقعی که همین چند روز پیش اتفاق افتاد رو براتون بگم. برادرم سحاب می­خواست بره بیرون که دید لای در قبض تلفن را گذاشتن. سحاب همینطور داشت به عددهای روی قبض نگاه می­کرد و وای وای می­گفت. سبحان: «چیه؟ چقدر اومده؟» سحاب: «بفرمائین سحر خانم. خیالتون راحت شد؟ حالا هی بشین و با نگار حرفای غیر واجب بزن.پول تلفن اومده سی و هشت هزار تومن. حالا جواب بابارو چی می­خوای بدی؟» سحر: «به من چه؟ مگه فقط من حرف می­زنم؟ چرا خودتو نمی­گی که هر دم به دقیقه با سعید حرف می­زنی؟ حتما حرفای شما خیلی واجبه، ها؟» سحاب: «من نمی­دونم که شماها فک درد نمی­گیرین؟ گوشتون درد نمی­گیره اینقدر حرف می­زنین؟ اصلا شما به هم هی چی می­گین که تمومی نداره؟ من که با سعید فقط دو کلمه در روز اگر حرف داشته باشم بهش تلفن می­کنم.» سحر: «دو کلمه؟ وقتی حرف می­زنی یه نگاهی به ساعت بنداز آقا!» سحاب: «خلاصه که من نمی­دونم. این تو و این... شکاری بمبافکن «کورسر U 4F» یکی از بهترین هواپیماهای متفقین برای نبردهای هوایی بر فراز اقیانوس اطلس بود.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 434صفحه 38