طاهرهایبد
قفلِآرتروزگرفتهیدرِخانهیپغورقاطی
قسمتاول
پغورقاطی از سر کار که برگشت، خیلی عجله داشت. بدجوری دستشوییاش گرفته بود. در را که باز کرد، در را چنان به هم کوبید که برق از کلهی قفل در پرید و زبانهاش گیر کرد. پغورقاطی که دید در بسته نشده، از پشت، لگدی به در پراند و قفل را بست. تمام پیچ و مهرههای قفل به لرزه افتاد و بدنش داغ شد.
قفلِ در سالهای سال بود که رنگِ روغن به خودش ندیده بود. از بس بدنش خشک شده بود، چند تا از پیچ و مهرههایش آرتروز گرفته بود و جیرجیر میکرد. از همه بدتر وقتی بود که پغورقاطی یادش میرفت کلید را بردارد؛ آن وقت با چاقویی، سوزنی، چیزی میافتاد به جان قفل. گلوی قفل
گربه آنقوره سفید در فاصله سالهای 1950 تا 1960 از ترکیه به آمریکای شمالی، انگلستان و سوئد صادر شد. این گربه یکدست سفید است و هیچگونه رنگی در آن دیده نمیشود.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 438صفحه 14