مجله کودک 438 صفحه 40
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 438 صفحه 40

ظهر است و حنانه از مدرسه برمی­گردد. یک هفته نیز از ماجرای قرمه سبزی پختن­اش گذشته است. خدا می­داند امشب چه چیزی به خورد بابایش می­دهد. به نظر شما امشب نیمرو دارند یا یکی از غذاهای ناهید خانم؟ حنانه: «اشتباه­تان همین­جاست. غروب دوربین­تان را بردارید و بیاین خانه­مان تا خودتان بفهمین شام چی داریم... امشب قرمه سبزی داریم. اما این دفعه خود خودم پختم. در یک هفته گذشته شام نیمرو داشتیم اما در کنارش هر روز تمرین کردم و آخرش هم پیروز شدم. دنبالم بیاین...» حنانه: «سلام ناهید خانم. یه کم از دست پختم آوردم تا بچشید ببینید چه جوری شده.» ناهید خانم: «نخورده معلومه که باید خیلی علی باشه. بوی عطرش داره میاد. چرا زحمت کشیدی؟» حنانه: «چه زحمتی، نوش جانتان، به دست پخت شما که نمی­رسه. برای اون شب دست­تان درد نکنه. آبرومو خریدین. راست می­گفتین آشپزی کردن ساده نیست اما من که بالاخره یاد گرفتم. از شما چه پنهان یه هفته است که دارم تمرین می­کنم.» ناهید خانم: «از تو هم چه پنهان که من امروز رفته بودم به مامانم سر بزنم و همین یه ربع پیش برگشتم و اصلا وقت آشپزی نداشتم و الان تو با این چیزی که آوردی یه جورهایی میشه گفت آبروی منو خریدی.» حنانه (بعد از زدن یک چشمک): «اشکالی نداره، اگه خواستید اینارو بریزید تو ظرف­های خودتون و به حسین آقا هم بگید خودتون پختید. مصلحت­آمیزه (چشمک دوم). آخه ما خانم­ها باید هوای همدیگه رو داشته باشیم، مگه نه؟ ظهر است و حنانه از مدرسه برمی­گردد. یک هفته دیگر نیز گذشته است. -: «سلام حنانه امشب برای شام چی دارین؟ گمان کنم رگباری هر شب قرمه­سبزی می­پزی­ها؟» حنانه: «اشتباه­تان همین­جاست... سر راه لیمو عمانی و لپه و سیب زمینی خریده­ام. حالا جنگ با خورش قیمه رو شروع کرده­ام. تا جمعه هم به زمین می­کوبمش. به ناهید خانم هم گفتم برای جمعه ظهر، ناهار درست نکنه. شما هم اگه دوست دارید بیاین. البته اگه قول میدین که مواظب انگشتاتون باشین.» گربه انگلیسی شکلاتی گربه سیاه انگلیسی

مجلات دوست کودکانمجله کودک 438صفحه 40