مجله کودک 438 صفحه 39
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 438 صفحه 39

کاش اصلا اسم قرمه سبزی را نیاورده بودم خداجان، تو که این­قدر بزرگی، خودت کمکم کن. یه جوری به این بابام بگو این­قدر قرمه سبزی قرمه سبزی نکنه. آخه من چکار کنم؟ بابا: «یعنی کیه این وقت شب؟ فکر کنم همسایه­ها قرمه­سبزی خوشمزه تورو بو کشیدن و خودشون رو دعوت کردن. بلندشو برو در رو باز کن عزیزم.» ناهید خانم بود با یک سینی پلو و قرمه سبزی. می­گفت می­دانم که خودت هم پخته­ای اما گفتم یک کم هم از غذای من بچشید... من هم همه چیز را تندتند برایش تعریف کردم... ناهید خانم (بعد از زدن یک چشمک): «اشکالی نداره. این غذا را یواشکی ببر تو آشپزخانه و بریز توی ظرف­های خودتان و به بابایت هم بگو که خودت پختی.» حنانه: «ولی این دروغ­گوئیه و بابام اصلا از دروغ خوشش نمیاد.» ناهید خانم «بعد از زدن یک چشمک دیگر): «مصلحت­آمیزه، با من. مگر نه این که ما خانم­ها باید هوای همدیگر را داشته باشیم؟ زود باش دیگه. الان بابات میاد و می­فهمه­ها.» (چشمک سوم) خدا چه کارهای زیادی را بلد است انجام دهد. همه­اش توی دلم خدا خدا می­کردم تا یک جوری که خودم هم نمی­دانستم چه جوری است کارها درست شود. به همین که آبرویم زیاد نرود راضی بودم اما نه تنها آبرویم اصلا پیش بابایم نرفت بلکه کلی هم پیشش سربلند شدم. شب خیلی خیلی خوبی بود. می­خوردیم و بابا هی از دستپخت من تعریف... بابا: «دستت درد نکنه دختر. اصلا فکرش رو نمی­کردم که حنانه­ی کوچک من...» و من توی دلم می­گفتم که دست ناهید خانم درد نکند. حنانه: «باباجون، مواظب انگشتات باش.» گربه موکوتاه انگلیسی میگویند حدود دوهزار سال پیش رومیها این نوع گربه را در جزیره انگلیس رها کردهاند. گربه انگلیسی آرام و خونسرد است.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 438صفحه 39