مجله خردسال 126 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 126 صفحه 4

جوجه خانم لاله جعفری توی حیاط نشسته بودم که جوجه­ام را به دنیا آوردم. چه خوب! دیگر تنها نبودم. اما این بچه هنوز پایش را به دنیای کاغذم نگذاشته، جیک جیک... جیغ و دادش درآمد. هول شدم. تندی یک کاسه پر از دانه و یک کاسه پر از آب برایش گذاشتم. جوجه­ام که تا بالای کاغذ سفید، یک نفس دویده بود، تا کاسه را دید پر زد پایین و تند تند آب و دانه­ها را خورد. سیر که شد، پرید لپم را بوسید و جیغ جیغش تمام شد. بعد همان وسط کاغذ دراز کشید. بال­هایش را زد زیرش و هی به آسمان نگاه کرد. کم کم شروع کرد، جیک، جیک، جیک غر زدن. هی غر زد. هی غر زد. هول شدم. تندی یک تکه ابر کوچولو بالای سرش گذاشتم تا تنها نماند. تا ابرها را دید، پرید برایم بال زد. یک دفعه یک قطره آب چکید روی نوکش و عطسه کرد. جوجه­ام را برداشتم و آن طرف کاغذ گذاشتم تا ابر کوچولو خیسش نکند. اما دوباره یک قطره آب چکید و اویک عطسه­ی دیگرکرد. یک ذره­آن طرف­ترهلش دادم تا قطره­های ابرکوچولو به اونخورند. اما باز هم خیس شد و باز هم عطسه کرد. دیگر مجبور شدم ابر کوچولو را پاک کنم، اما بازهم جوجه­ام عطسه کرد و یک قطره از نوکش لیز خورد و روی پنجه­های لاغرش افتاد. گفتم: «چی شد؟ ابر کوچولو که رفت! جوجه­ام جیک، جیک، جیک... آن بالا بیرون کاغذ را نشانم داد. بالای سر ما یک ابر بزرگ آمده بود. تازه فهمیدم کار کار او بوده. طفلکی ابر کوچولو! تندی دوباره آن را کشیدم. بعد دویدم آن طرف حیاط و زیر درخت نشستم تا جوجه­ام خیس نشود. ناگهان جیک، جیک، جیک... داد و بیدادش درآمد. داشت وسط آب دست و پا می­زد. زیر پایش پر از آب شده بود.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 126صفحه 4