امام خمینی و خاستگاه های متعالی انقلاب اسلامی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

زمان (شمسی) : 1387

ناشر مجله : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، موسسه چاپ و نشر عروج

امام خمینی و خاستگاه های متعالی انقلاب اسلامی

امام خمینی

و خاستگاه های متعالی انقلاب اسلامی

‏ ‏

(نشست تحلیلی هیأت تحریریه مجله حضور)

‏ ‏

‏ ‏

حضور: بسم الله الرحمن الرحیم. خدا را شکر می کنیم که انقلاب اسلامی ایران با وجود توطئه های بیشمار دشمنان خارجی و داخلی سی ساله شد و همچنان با صلابت پیش می رود. این انقلاب الهی که با زحمات طاقت فرسای امام خمینی، آن علمدار بیداری مستضعفان عالم و نیز فداکاریهای ملت قهرمان ایران بوقوع پیوست پدیده ای شگرف است که شناختن و شناساندن آن همچنان نیازی حیاتی است. مجله حضور ـ که تنها نشریه عمومی است که اختصاص به زندگی و اندیشه های امام خمینی و انقلاب اسلامی دارد ـ ضمن تبریک سی سالگی این انقلاب بزرگ و تشکر از هیئت تحریریه فصلنامه حضور که همگی در این نشست حضور دارند مبنای این میز اندیشه را تحلیل کلی و بیان نکات محوری تحولات سه دهه گذشته انقلاب اسلامی اعلام می کند. البته قبول داریم که دهها میز اندیشه نیز نمی تواند در باره چنین تحولاتی، حق مطلب را ادا کند. امروزه تمامی رسانه های کشور ما و بسیاری از کشورهای دیگر سی سالگی انقلاب اسلامی را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهند و هیچکدام نمی توانند ادعا کنند که تمامی جهات و مسائل مرتبط با انقلاب اسلامی را شناخته اند و تحلیل کرده اند. در هر حال ما نیز به سهم خود که وظیفه اصلی ماست با این نشست نگاهی داریم به تحولات سی ساله اخیر و امیدواریم در طول سال آتی باز هم از اینگونه بحثها داشته باشیم، خصوصاً اینکه اکثر اعضای تحریریه حضور طی سنوات گذشته و بعضاً هم اکنون علاوه بر تصدی مشاغل و پستهای مهم سیاسی، مدیریتی و فرهنگی با اندیشه های حضرت امام نیز آشنایی دارند. به عنوان شروع بحث از استاد بزرگوار جناب آقای دکتر حبیبی خواهش می کنم در باره تحولات سه دهه گذشته دیدگاههای خود را بیان بفرمایند. 


DSC00014

 

 

 

 

 

 

 

 

‏ ‏

دکتر نجفقلی حبیبی:‏ بسم الله الرحمن الرحیم. سی امین سالگرد انقلاب اسلامی را گرامی می داریم. الحمدالله به سی سالگی انقلاب رسیدیم. حالا دیگر نمی توانیم بگوییم انقلاب، نوجوان است یا جوان است. حالا دیگر به یک سنی رسیده است که بایستی پاسخگوی توقعات مردمی باشد. تمام دست اندرکاران انقلاب اسلامی بایستی قدری بیشتر به مبانی و آینده انقلاب و همه آن چیزی که انقلاب به دنبال آن بود بیاندیشند و بیشتر تلاش کنند. قبلاً اگر صحبت می شد، توقعی مطرح می شد، می گفتیم حالا انقلاب خیلی جوان است، چه توقعی است؟ آن وقتها ما می توانستیم بگوییم همه جوان هستیم، بی تجربه ایم اما الآن تجارب زیادی در باب مدیریت جامعه بدست آورده ایم. آن موقع مثلاً من معلم بودم، آمدم، آن یکی کشاورز بود، آن یکی طلبه بود، آن یکی امام جماعت بود. هیچ تجربه ای در مدیریت مجموعه بخشهای مختلف اداره کشور نداشتیم، اما ‏


‏سی سال تقریباً فرصت های خوبی فراهم کرد و تجربه های گرانبهایی بدست آمده است برای آنهایی امروز متولی امور هستند. این مسأله ای است که ما باید در سی سالگی انقلاب بیشتر توجه کنیم. حالا نمی توان پاسخ توقعات مردمی را همانند سابق داد. ‏

‏مسأله دیگر اینکه آن وقت ها مقایسه می کردیم مثلاً می گفتیم قبل از انقلاب، اوضاع کشور این جور بوده است. الآن بعد از سی سال دیگر نمی توانیم وضعیت موجود کشور را با قبل از انقلاب مقایسه کنیم. یعنی هر اتفاقی الآن بیافتد ما مسئولش هستیم. یعنی مجموعه کسانی که انقلاب اسلامی را اداره می کنند حالا دیگر نمی توانند افتخار بکنند به کارهای خیلی خوبی که بعد از سی سال انجام شده است. همچنین حالا دیگر نمی توان همه گناهان را به گردن غرب انداخت. حالا ما باید عادت کنیم مسئولیت را بر عهده بگیریم. اگر خوب کار کردیم، اگر بد کار کردیم تا اینکه در گفتگوها جواب مناسبی برای نسل امروز باشد. بعضی اوقات وقتی ما از انقلاب اسلامی دفاع می کنیم، پاسخ می دهند که خوب حالا فکر می کنید اگر انقلاب نمی شد، بعد از سی سال این همه تحولات در مدیریت، علم، تفکر، حاکمیت دانش و اینها پیش آمده حالا شما پل ساختید، جاده ساختید، راه آهن ساختید، مثلاً چکار کردید. شاید همانها هم می ساختند. مگر کشورهایی که آن موقع بودند به همین عقب ماندگی ماندند؟ آیا کشورهای دیگر همین طوری ماندند؟ اینجوری نیست. تحولات جهانی همه را وادار کرده پیشرفت کنند. من همه عرضم این است که ما باید بعد از سی سال، مسئولیت های انقلاب را بر عهده بگیریم. حالا باید بیاییم بررسی کنیم ببینم که اگر واقعاً خوب کار کردیم، خیلی خوب، لااقل پیش خداوند احساس آرامش می کنیم که خداوند این توفیق را عطا کرده و ما بخوبی عمل کرده ایم و در واقع شکر حق تعالی را بجا آورده ایم. اگر هم جایی نقص هست این نقص ها را بپذیریم و آنها را ارزیابی کنیم. این به عنوان مقدمه بحث عرض شد که وارد بحث بشویم. ‏

‏ ‏

حضور: سپاسگزارم. امروز نسلی که ما را مورد پرسش قرار می دهد با مسائل آن زمان ما و مشکلات و آرمانهای ما آشنا نیست و ممکن است اساساً این سؤال برایش مطرح شود که ما چرا 


انقلاب کردیم. همانطور که اشاره کردید مبنای تفکر او وضع امروز است. ما باید مسائل را برای نسل جوان تشریح و تفسیر کنیم و نهایتاً نسل جوان است که در باره انقلاب و مسیر آن داوری خواهد کرد. جناب آقای دکتر بشارتی از سخنان شما در این خصوص استفاده می کنیم.

دکتر علی محمد بشارتی:‏ من هم به سهم خودم سی امین سال پیروزی انقلاب اسلامی را تبریک عرض می کنم. به دور از تعارف و گزافه گویی باید ما نخست به دستاوردهای انتقلاب اسلامی اعتقاد داشته باشیم، بعد بتوانیم به زبان خودمان و از دیدگاه خودمان به بخشی از این دستاوردها در عرصه های مختلف با توجه به تخصص و دانش و تجربه مان اشاره کنیم. من فکر می کنم ما بیشترین دستاوردها را در سیاست خارجی داشتیم. قبول دارم که در دنیا پیشرفتهای زیادی صورت گرفته و کشورهای مختلف تحت تأثیر قرار گرفته اند. باید اضافه کنم که یکی از مؤثرترین انگیزه های تحولات جهانی، انقلاب اسلامی است. یادمان نرود که وقتی ارتش متجاوز اسرائیل جنوب لبنان را اشغال کرد همین زنها و دختران لبنانی که اغلبشان هم شیعه بودند طبق یک رسم و عادتی جلوی آنها برنج خشک می ریختند و خوشآمد می گفتند. چی شد که همان زنها و دخترها اینطوری شدند؟ و امروز علیه استکبار می رزمند و از مقاومت حمایت می کنند. چی شد که شیعیان که مستضعف ترین اقوام و قبایل لبنانی بودند امروز آنطور روبروی قدرتها و ابرقدرتها ایستاده. نیست مگر اینکه مردم لبنان با تأسیس حزب الله، غرب ستمگر را به وحشت انداخته اند. اینها همه متأثر از انقلاب اسلامی است. این چیزی نیست که ما بتوانیم از کنارش بگذاریم. تأثیری که انقلاب اسلامی داشته روی کشورهای منطقه، کشورهای خارج از منطقه و روی ملتهای دور و نزدیک غیر قابل انکار است، قولی است که جملگی برآنند. این مطلب غیر قابل انکار است. آقای سولانا به یکی از سفرای ما در یکی از کشورهای اروپایی گفته است شما در کشورهای آمریکای لاتین چه کار می کنید؟ آمریکایی ها خیلی خشمگین هستند. مگر ما آنجا چه کار می کنیم؟ مگر موشک می سازیم؟ حضور ما در حیات خلوت آمریکا آنها را به شدت به وحشت انداخته است. آن کشورها معلوم است که می دانند ما نمی رویم آنجا فقط تراکتور تولید کنیم و سد بزنیم. حضور ما یک پیام دارد. با اینکه ما دست به کارهای تند و تیز نمی زنیم اما ما کشوری که می خواهد ‏


‏تکنولوژی را به کشورهای دیگر بفرستد، نیستیم. مردم دنیا ما را به این چیزها نمی شناسند. مردم دنیا ما را انقلابی می شناسند که به زعامت حضرت امام توانستیم این تحولات شگرف را در دنیا ایجاد کنیم. دنیا ما را به امام خمینی می شناسد و امام خمینی یعنی استکبار ستیزی.‏

‏اجازه بدهید من یک اشاره ای گذار از زبان محمدرضا پهلوی بکنم که کشور ما چی بود و چی شد. می دانید که درباریان و دولتیان در بیشتر از 100 جلد کتاب، خاطرات خودشان را نوشته اند. این کتابها بسیار ارزشمند هستند مخصوصاً برای ماها که اطلاعات نسبتاً کمی از دولت و دربار داشتیم. آنها به بعضی ها به فسادهای گسترده هم اشاره کرده اند، البته انحرافات عظیم خود را فساد نمی دانستند، منتهی خوب شرم کرده اند آنچه را که در دربار می گذشت کاملاً بی پرده بنویسند.‏

‏من چون بحثم بحث تأثیر سیاسی انقلاب اسلامی است یک فرازی را از جلد دوم کتاب «دختر یتیم» اثر فرح پهلوی صفحه 872 نقل می کنم. محمدرضا پهلوی می گوید و فرح می نویسد: «حتی اگر استنباط آمریکایی ها درست باشد نباید مرا به خاطر اینکه جان چند آمریکایی به خطر بیفتد در آمریکا نپذیرند» ـ این زمانی است که به او ویزا نمی دادند ـ محمد رضا می گفت: «من در جریان تحریم نفتی اعراب در سال 1967 شیرهای نفت ایران را به روی جهان غرب و اسرائیل باز کردم و به بهای تخریب روابط ایران با اعراب اجازه ندادم چرخ صنعت غرب از حرکت بیافتد. در جریان جنگ ظفار به منظور حفظ امنیت دهانه خلیج فارس و عبور مطمئن نفت به سوی آمریکا و اروپا و ژاپن، سربازان ایرانی را به جنگ با شورشیان چپ گرا فرستادم. تمام عمرم را صرف سرکوب نیروهای کمونسیت و چپ گرا کردم تا منافع غرب و در راس آن آمریکا را حفظ کنم. در جریان جنگ ویتنام، نفت و بنزین و سوخت به آمریکا رساندم و حتی هواپیماهای جنگی ایران را در اختیار سرفرماندهی آمریکا در ویتنام جنوبی قرار دادم». جان کلام اینجاست توجه کنید. شاه در ادامه می گوید: «هر چه به من گفتند از جان و دل پذیرفتم و مانند یک غلام حلقه به گوش مجری دستورات منطقه ای و فرا منطقه ای آنها بودم. هر سال میلیاردها دلار بودجه کشور را صرف خرید اسلحه از کمپانی های آمریکایی کردم و صدها میلیونها دلار به مؤسسات آموزشی آمریکا کمک‏


DSC00017

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏بلاعوض کردم.» این چیزی است که فرح از زبان شوهرش دارد نقل می کند. طبعاً اینها کمی از بسیار و قطره ای از دریای وابستگی های دودمان پهلوی به آمریکا و اروپا و غرب است و آنهایی که هرگز وجود ملت ایران را بر نمی تابند حتی در زمان قبل از انقلاب. به دلیل اینکه اینجا خاستگاه شیعه است و به دلیل ضرباتی که اینها در تحریم تنباکو و جنبش مشروطه و ملی شدن صنعت نفت و 15 خرداد سال 42 از این پایگاه دیده بودند از ملت ایران کینه داشتند. پیروزی انقلاب اسلامی بلایی عظیم بر سر آنها وارد آورد اما از همه مهمتر تأثیر مستقیم مردم منطقه از انقلاب اسلامی است. مردم در بند منطقه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران آموختند که می شود با دست خالی با استکبار جنگید و پیروز شد. نمونه روشن آن پیروزی افتخار آمیز حزب الله در جنگ سی و یک روزه بر ارتش اسرائیل و حماسه شکوهمند حماس در جنگ بیست و دو روزه است. ‏


‏خوب وقتی که ما می خواهیم درباره انقلاب اسلامی بنویسیم باید نخست اطلاعات داشته باشیم تا به اعتقاد خودمان کمک کرده باشیم. ما دنبال اسناد هستیم. اسناد در بسیاری از مراکز وجود دارد. اما زیباترین و دم دست ترین اسناد اینها هست که خودشان نوشته اند. فرح می گوید من آنقدر از مراسمات اسلامی بیزارم که وقتی دخترم، نوه ام و مادرم مرد اجازه ندادم در قبرستان مسلمان ها دفن کنند، آنها را در قبرستان مسیحی ها دفن کردم. در این کتاب خیلی توهین می کند به مقدسات اسلامی و شیعی. و بسیار اظهار بیزاری می کند از اینکه ایرانی است. می نویسد: «تا قبل از اینکه از ایران خارج شویم خیال می کردیم زندگی شاهانه داریم در حالی که زندگی شاهانه ما پس از مرگ محمدرضا شروع شد. اکنون می فهمیم چرا محمدرضا به ایران و ایرانی ها علاقه ای نداشت. من با دوست داشتن وطن بیگانه هستم. البته بعضی از کشورها واقعاً دوست داشتنی هستند و ممالک زیبایی مثل سوئیس و کانادا و همه آنهایی که بین جنگل و دریا قرار گرفته اند و آسمان نیلگونی دارند دوست داشتنی است. اما کشورهای خشک و بی آب و علف مانند ایران و صحاری وسیع و شن زارهایی مانند کویر لوط و کویر نمک بزرگ ایران چه اهمیتی دارند.»‏

‏فرح خیلی فحش می دهد به روحانیت و به مردم ایران. اما توجه داشته باشید اینها به راحتی و به صراحت و بدون اینکه بخواهند رودربایستی داشته باشند از حجم وابستگی کشور در زمان شاه به قدرتها و ابرقدرتها صحبت می کنند حتی در جزئیات مســائل می گوید شاه از آمریکایی ها اجازه می گرفت.‏

‏ما واقعاً توانستیم مجموعه این رشته های وابستگی را که نفسهایمان را به شماره انداخته بود پاره کنیم و راحت بشویم و در یک فضایی که انقلاب برای ما ایجاد کرده بود تنفس کنیم. این را نادیده گرفتن یا کم رنگ کردن چیزی را عوض نمی کند. بنابراین من فکر می کنم ما عشری از اعشار اثرات انقلاب اسلامی را نفهمیدیم که بنویسم اما در این ویژه نامه بیاییم سنگ تمام بگذاریم و آن چیزی که هر کس در عهده اش هست در هر عرصه ای و زمینه ای که می خواهد بنویسد، بنویسد. چون همه دارند علیه انقلاب اسلامی می نویسند، حق این است که ما هم وظیفه خودمان را به امام و انقلاب اسلامی و شهدا ادا کنیم و بنویسم.‏


حبیبی:‏ من در باره مقدمه ای که صحبت کردم لازم است یک توضیحی بدهم. بحث این است که ما می خواهیم عملکرد سی ساله انقلاب اسلامی را بررسی کنیم. یعنی باید مسئولیت خودمان را بررسی کنیم که چه چیز را تحویل گرفته ایم و چگونه عمل کرده ایم. باید برای مسئولیتهای خودمان جوابهای منطقی و معقول تنظیم بکنیم و از شعار دادن بپرهیزیم. برای اینکه این کار انجام بشود اولش به اطلاعاتی از قبل از انقلاب نیاز داریم که حالا آقای بشارتی در حوزه سیاست خارجی و وابستگی ما به خارج اشاره کردند. اما مشکل ما تنها این نبود. ما، در همه زمینه ها وضع بسیار آشفته و بسیار بدی داشتیم. برای همین هم آن نابسامانی ها و ضعفها در ذهن تاریخی مردم انباشته شد. سالها همه آن ارزشهای معنوی که داشتیم زیر فشار ضد ارزشها داشت نابود می شد، تا اینکه می رسد به جایی که امام به عنوان زبان مردم ـ به این خاطر که امام، آرمانهای مردم را بیان می کرد و سخنان آنها را می گفت ـ قیام کرد و اعتراض کرد. خوب، جامعه منفجر شد و انقلاب به جود آمد. وقتی انقلاب به وجود آمد ما هم مثل همه انقلابها دچار مشکل شدیم. این طبیعی است وقتی انقلاب می شود مشکلاتی پیش می آید. برای ما هم این مشکلات پیش آمد. یکی این است که به هر حال جریان های مختلف سیاسی در کشور در برابر دشمن مشترک متحد می شوند ولی وقتی دشمن می افتد سهم خواهی ها سر بر می آورد. یک نوع پراکندگی اجتماعی و گروه بندی های سیاسی پیش آمد. قدرت عظیم انقلاب این بود که این گروه بندی ها را به حداقل تقلیل داد و اکثریت قاطع گروه بندی ها را در درون انقلاب نگه داشت و همراه کرد. این مسأله می توانست خیلی خطرناک باشد. چون کشور ما به لحاظ همان دشواریهای سابقش یک مقداری ‏


‏زمینه را داشت که بعد از پیروزی این سهم خواهی ها خیلی بروز کند و انقلاب را از هم بپاشاند. ‏

‏حالا ویرانی های قبل از انقلاب و ویرانی هایی که در ایام انقلاب بوجود آمد طبیعی بود که در کشور اتفاق می افتد و مصیبتها و فشارهای زیاد. حالا دولت جدید روی کار آمده بود که توقعات بریزد روی سرش و ناکامش کند. او که نمی توانست این همه توقعات را برآورده کند. اینجا هم به نظر می رسد خیلی مهم است. کسانی که از جهات گوناگون تسلط واقعی دارند بررسی کنند که جنبه معنوی انقلاپ چقدر قوی بوده و رهبری انقلاب (حضرت امام) چگونه تمام این توقعات مادی را که می توانست به انفجار جامعه بیانجامد به ارزش تبدیل کند و خیلی راحت بگوید مردم ما برای نان و خربزه که انقلاب نکرده اند و این پذیرفته می شود؛ یعنی حتی در شرایطی که فقر هم خیلی زیاد است، شکاف های اجتماعی خیلی زیاد است، نابسامانی های زندگی و مادی مردم هم فوق العاده زیاد است. چون که مردم چند سال قبل از انقلاب دچار مشکل بودند. یکی دو سال هم به خاطر خود انقلاب مسائل زیاد پیش آمده بود و هنوز چیزی از انقلاب نگذشته جنگ تحمیل شد که نابسامانی ها را دامن می زد. بنابراین خیلی فشار بر مردم وارد شد، اما قدرت معنوی انقلاب آن قدر بالا بود و رهبری انقلاب آن قدر قوی عمل کرد که تمام اینها را تحت الشعاع قرار داد. به طوری که وقتی بعضی کمونیست ها آن موقع می آمدند بحث می کردند و صحبت نان و مسکن و کار را می کردند مورد تمسخر اکثریت قاطع جامعه قرار می گرفتند.‏

‏اینها آن روزها اتفاق افتاد و دشمن انقلاب هم که در واقع مجموعه استکبار جهانی بود ـ آن هم خودش یک داستانی است ـ بالاخره این تاریخ را که نگاه می کنیم این قدرتهای جهانی چنان قدرت خود را توسعه داده بودند که تقریباً جهان را تقسیم کرده بودند به دو گروه که یا از این باش یا از آن. یک کشوری در منطقه حساسی از موقعیت جغرافیایی جهان آمده و ادعا کرده که من نه اینم نه آن و شعار خیلی روشن و شفافش هم این بود که نه شرقی، نه غربی. امام خمینی، مکرر از سلطه گری انگلیس و آمریکا انتقاد می کرد و به همین نسبت هم به شوروی و شرق و جریان کمونیستی می تاخت. بنابراین خود بافت انقلاب و به اصطلاح، تفکر حاکم بر انقلاب اسلامی و رهبری آن به گونه ای بود که با شرق و غرب کنار نمی آمد. باید بیینم که که قدرت ‏


‏رهبری انقلاب چقدر باید قوی باشد که توانسته باشد در برابر این فشارهای سهمگین مقاومت کند. البته آنها برای اینکه بتوانند انقلاب اسلامی را بشکنند مدتی بعد از سقوط شاه دیدند با آشوبهای داخلی و ترورها و ناآرامی ها نمی توانند انقلاب اسلامی را از پا در آورند، آمدند جنگ را تحمیل کردند و هشت سال جنگ برای کشور در آن شرایط دشوار و تنهای تنها در منطقه، این هم یک چیزی است در تاریخ بی نظیر، آن زیبایی های مقاومت مردم و نحوه رهبری که توانست این مردم را همچنان زنده و شاداب و سرحال نگه دارد که مردم، کسل نشوند، خسته نشوند. پیرزن می آمد سه دانه تخم مرغ داشت می داد برای جبهه. آن یکی تنها گوسفند خود را می آورد، زنان این مملکت، فرزندان و همسران خود را راهی جبهه می کردند، در شهرها مردم حمایت می کردند. وقتی بمبها را می ریختند مردم به جای اینکه ابراز نارحتی کنند یا عقب نشینی کنند بیشتر ابراز انزجار می کــردند، برانگیخــته می شدند و صحنه را خالی نکردند. اینها آن زیبایی هایی بود که اتفاق افتاد.‏

‏حالا بعدش می آییم در بحث عمل انقلاب. بلاخره در برابر این سازماندهی معنوی برای استحکام پایه های انقلاب یک کارهایی هم صورت گرفته است. بیینم چه کارهایی صورت می گرفت که توانست همچنان مردم را محکم و استوار در صحنه نگه دارد؛ یکی تفسیر صحیحی بود از دین. یعنی مردم حس می کردند به هیچ وجه دین و ارزشهای دینی بازیچه نیست، برای سوء استفاده این و آن نیست. رهبری انقلاب این فضا را ایجاد کرده بود که دین با تمام هویتش وارد عرصه انقلاب شد. مردم مسلمان بودند و می فهمیدند که دشمن یعنی چه، این یعنی چه، آن یعنی چه. البته من اشاره کنم که امام به عنوان یک رهبر دینی و سیاسی تمام موازین تربیت سیاسی را هم اعمال می کرد. یعنی امام طوری مسائل را توضیح می داد که آن زن روستایی هم مسائل سیاست خارجی و داخلی را طوری می فهمید که یک آدم تحصیل کرده. این قدرت بیان رهبری و انقلاب که بسیار قابل ستایش است. ولی جهات دیگری که توانست به این استحکام کمک کند و انقلاب از آن مهلکه ها جان سالم به در ببرد این بود که حضرت امام در حوزه های فرهنگی چند مسأله را خیلی مورد توجه قرار داد، یکی خودباوری و اعتماد به نفس بود. مردم سالهــا و بلکه ‏


‏قرنها تحقیر شده بودند و امام و انقلاب این خودباوری را به مردم برگرداند. در بیانات امام دو چیز را خیلی صریح می شود دید، یکی اینکه نشان می دهد که دشمنان می خواستند چکار کنند، دیگر آنکه سرمایه های ملی را به مردم گوشزد می کرد که مثلاً شما چه سابقه تاریخی دارید، تمدن ساز بودید. صدها سال سروری و اداره علمی، سیاسی و فرهنگی و اقتصادی جهان را مسلمانها در اختیار داشتند که این سابقه بیشتر به ملت ایران برمی گشت و این توانایی ها و ظرفیت ها به مردم، اعتماد به نفس می داد و این، بعد از آن همه تحقیرها خیلی مهم بود، در واقع یعنی اثبات هویت تاریخی و اعتماد به نفس.از طرف دیگر انقلاب سعی می کرد تمام آن چیزهــایی را که شکاف های اجتماعی را به وجود آورده بود به سرعت در حد ظرفیت خودش از بین ببرد. مثلاً فرض کنید یکــی از راههای ارتقای سطح اجتماعی گروههای مختلف جامعه این است که امکانات را در اختیار گروههای مختلف قرار بدهند تا بتوانند رشد کنند. این جوری بود که آمدند بجای صدقه دادن و غیره، امکانات را در اختیار قرار دادند مثلاً گفتند که جوانی اگر در تهران صد نمره بیاورد در دانشگاه قبول می شود و در آن روستا یا شهر کوچک اگر 40 نمره بیاورد قبول می شود و در جای دیگر اگر 60 نمره بیاورد قبول می شود. همه یادشان هست که کنکور منطقه ای شد و این باعث شد که همه گروههای اجتماعی وارد دانشگاه بشوند. این تصمیم و اقدام سبب شد تا طبقاتی از جامعه که هرگز فکر نمی کردند به این موقعیت های بالای علمی و اجتماعی برسند به این موقعیتها دسترسی پیدا کنند. هزاران هزار جوان هر سال وارد دانشگاهها می شدند و چند سال بعــد در رشته های پزشکی، مهندسی، فنی، علوم انسانی و... به تحصیلات بالا می رسیدند. اینها اعتبار شخصی و خانوادگی و منطقه ای و فــرا منطقه ای پیدا می کردند. بنابراین دامنه عدالت اجتماعی مرتب گسترش پیدا می کرد. در حوزه های دیگر هم همینطوربود. علی رغم جنگ و نابسامانی ها به هر حال دولت آمده بود یک سهمیه هایی گذاشته بود برای کسانی که امکانات نداشتند. تصمیم گرفته بود آهن به آنها بدهد، سیمان بدهد تا اینها بتوانند روی پاهای خودشان ایستاده، زندگی خود را تأمین کنند. اینها کارهایی بود که توانست آن همه فشار بین المللی را و فشار جنگ را از روی جامعه بردارد.‏


‏بحثی که باقی می ماند این است که آیا ما، در طول این سی سال این روش را ادامه داده ایم یا نه؟ به نظر من ما اینجا دچار مشکل شدیم. به نظر من انقلاب در ابتدا در مجموعه حاکمیتش بسیار قدرتمند عمل کرد به طوری که دنیا آن را پذیرفت. هیچ کس یادش نرفته که وقتی انقلاب پیروز شد تقریباً تمام کشورها غیر از یکی دوتا، انقلاب را به طور سریع به رسمیت شناختند. این خودش خیلی خوب بود برای اینکه نشان می دهد انقلاب مردمی است و همه مردم آمدند و انقلاب به عنوان سمبل مقاومت «نه شرقی و نه غربی» و به عنوان حامی محرومین و مظلومین اعتبار خودش را داشت اما بعداً در عملکردها مشکلاتی پیش آمد. این است که علاوه بر تقدیر از موفقیتها، بایستی کاستی ها و اشکالات نیز که عمدتاً به عملکردهای مدیریتی بر می گردد دقیق تر مورد بررسی قرار گیرد تا با شناسایی مشکلات و نقص ها بتوان نسبت به رفع آنها اقدام کرد. ‏

حجت الاسلام و المسلمین خسروی:‏ سی سالگی انقلاب اسلامی فرصت بسیار مناسبی است برای پرداختن به نقاط قوت و ضعف عملکردها؛ و این اقدامی که مجله حضور به عمل آورده اقدام شایسته ای است زیرا به بهانه سی امین سال انقلاب بسیاری از رسانه ها قطعاً به این موضوع خواهند پرداخت و با دید منفی انقلاب ما را به چالش خواهند کشید و جز تخم یاس و بدبینی و ناامیدی چیزی را تولید نخواهند کرد. مجله حضور شایسته است این موضوع را نه با دید خوش بینانه و نه با دید بدبینانه بلکه به صورت واقع بینانه مطمح نظر قرار دهد و به آن بپردازد.‏

‏در پاسخ به این سؤال که آیا انقلاب اسلامی به اهداف خود رسیده است باید ببینیم اهداف مردم در سال 57 از انقلابشان چه بود. بدون تردید مهمترین و اساسی ترین اهداف همان بود که در شعارها همه روزه تکرار می شد و هر روز جمعی از بهترین افراد این کشور در نقاط مختلف به خاطر این آرمانها هدف گلوله های رزیم شاه قرار می گرفتند و به شهادت می رسیدند. آن شعارها عبارت بود از استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی. واقعیت این است که پس از گذشت سی سال به رغم توطئه های گوناگون و تهاجم دشمنان، ملت ما توانسته است استقلال خود را همچنان حفظ کند. امروز هیچ فرد منصفی نمی تواند به این حقیقت اعتراف نکند که ایران دارای یک نظام سیاسی مستقل است. به هیچ یک از قدرتهای جهانی از لحاظ سیاسی وابسته نیستیم. ساختار ‏


‏مدیریتی کشور به دست خود مردم و بدون دخالت بیگانگان رقم می خورد. اما در مورد هدف تحقق شعار آزادی هم گامهای بسیار بلندی برداشته شده است.گرچه برخی تنگ نظری ها گاهی موجب سلب آزادی از بعضی افراد می شود ولی فضای کشور طی سی سال گذشته همواره فضای آزاد برای گفتن و شنیدن و اظهار عقیده بوده است. البته بهتر از این هم می شد عمل کنیم و اگر مسئولین ما با سعه صدر تحمل شنیدن نظرات مخالفان و دیدگاههای گوناگون را می داشتند نه تنها خطری کشـور را تهدید نمی کرد بلکه حل بسیاری از معضلات اجتماعی و سیاسی کم هزینه تر و آسان تر بود. زیرا آگاهی و حضور و اعتماد مردم حلال بسیاری از مشکلات است.‏

‏سومین هدف، تحقق شعار جمهوری اسلامی است که شامل جمهوریت یعنی حضور مردم و اسلامیت یعنی حاکمیت دین الهی است. امام خمینی توجه ویژه ای به مسأله حضور مردم در تمام تصمیم گیریهای کلان کشور داشتند حتی گاهی بیش از کشورهای پیشرفته ای که در جهان پرچم دار دمکراسی هستند حضرت امام مردم را به حضور جــدی در عرصه های اجتماعی فرامی خواندند. به عنوان مثال توجه شما را به نمونه ای جلب می کنم:‏

‏در سال اول پیروزی انقلاب اسلامی وقتی بنا شد قانون اساسی نوشته شود مقرر شد نمایندگانی به طور مستقیم از سوی مردم انتخاب شوند، حدود هفتاد نماینده از سوی مردم برگزیده شدند. وقتی قانون اساسی به تصویب رسید طبیعی بود که تصویب نمایندگان تصویب مردم بود و نیازی به رأی گیری مجدد نداشت زیرا این قانون را کسانی تصویب کرده بودند که نماینده مستقیم مردم بودند. ولی امام باز تأکید کردند که مصوبات نمایندگان خبرگان را به رأی مردم بگذارید. تأکید مجدد امام و فراخوان مردم به صحنه و توجه دادن به اینکه مردم نقش اصلی و اساسی در مقدرات خود داشته باشند نکته بسیار حائز اهمیتی است. البته نقائصی هم داشته ایم گرچه در طول این سی سال انتخابات مکرری انجام شده و نقش مردم در این انقلاب پر رنگ بوده است ولی گفتار برخی افراد متنفذ که رأی مردم را زینت می دانند به همراه عملکرد برخی نهادها چنین تلقی ای را به وجود آورده اند که برخی از مردم بخصوص نسل سومی ها تأثیر گذاری آراء شان را جدی نگیرند.‏


DSC00024

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏دو چیز از امهات انقلاب و از ارکان جمهوری اسلامی است: یکی حضور مردم در تمام صحنه ها و دیگری حضور دین و مبانی اسلام در جامعه. تقویت این دو رکن موجب تضمین و تداوم نهضت ملت ایران خواهد بود و ما اگر در برخــی موارد ضربه ای خورده ایم و نقصی در حرکت رو به جلوی ملت پیش آمده از ناحیه بی توجهی به یکی از این دو رکن بوده است. متأسفانه در سالهای اخیر گاهی برداشت انحرافی از دین شده و خردگرایی که مبنای اندیشه حضرت امام در حوزه اعتقادات بود گاهی کم رنگ شده و ارزشهای دینی از زاویه خرافه گرایی و سطحی نگری تبلیغ شده است. گرچه هشدارهای بزرگان نظام جلوی گسترش آن را گرفت ولی باز هم به اشکال گوناگون به عقاید پوچ و خرافی با نام دین دامن زده می شود. اینگونه برداشتها گرچه در کوتاه مدت به نفع یک جریان سیاسی می تواند تمام شود ولی از درون انقلاب را تهی می کند و به تدریج پشتوانه این نهضت عظیم الهی را که آراء و اندیشه های امام خمینی (ره) است ‏


‏تضعیف می کند. در آن صورت تضمینی بر تداوم آن نخواهیم داشت. حفظ و نگهداری انقلاب متکی به حفظ شعارهای اساسی انقلاب است.‏

‏به هر حال از این مباحث که بگذریم و به صورت کلان به انقلاب اسلامی نظر بیفکنیم باید اذعان کنیم که این انقلاب یکی از موفق ترین انقلابهای سیاسی جهان بوده است که بر خلاف خواست همه قدرتهای جبار و زورگو همچنان روی پای خود سرفراز و استوار ایستاده و به حرکت تکاملی خود ادامه می دهد.‏

دکتر فیروز دولت آبادی:‏ تحلیل سی سالگی انقلاب اسلامی ایران باید در سه سطح صورت گیرد: «انقلاب اسلامی ایران»، «نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران» و «دولت جمهوری اسلامی ایران». انقلاب اسلامی ایران وقتی به وقوع پیوست، اولین تعبیری که غربی ها از آن کردند ـ فکر کنم میشل فوکو گفته است ـ که «انقلاب اسلامی ایران روح یک جهان بی روح است» یعنی جهان کالبد دارد، تمدن دارد، اما روح و اخلاق ندارد. تمدن پیشرفت کرده اما نتوانسته به چالشهای اساسی که بشر با آن رو برو بوده است پاسخ دهد.‏

‏چالشهای پایداری که میان انسان و جوامع انسانی با دولتها و قدرتهاست بر سر آزادی، عدالت، اخلاق و نظم است. ‏

‏گفتمان غالب انقلاب اسلامی ایران که از دل شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بر می آمد گفتمانی برای حل این چالشها بود. انقلاب اسلامی مدعی این بود که دین با اخلاق، آزادی، عدالت و نظم در تفاهم است. در طی ده سال اول که بنیانگذارش آن را اداره می کرد و دو دهه اخیر، در همه این سالها کوشش مستمری برای اثبات این ادعا داشته است. به نظر من از این زوایه اگر تحلیل بکنیم انقلاب اسلامی ایران دارد مسیر خودش را طی می کند و تأثیرات مهمی برجای گذاشته است. مثلاً انقلاب اسلامی باعث فروپاشی جبهه ای شد که مدعی بود بین آزادی و عدالت تفاهمی وجود ندارد و باید همه چیز را فدای منافع طبقه پرولتاریا(کارگران صنعتی) کرد. یا غرب را که تلاش می کرد آزادی را با بی بند وباری همزاد نشان دهد اکنون مدعی اخلاق و مبارزه با فساد و فحشا کرده است. آنهایی هم که آزادی را با بی نظمی یکی دانستند و کشورهای‏


DSC00033

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏اسلامی و جهان سوم را شایسته آزادی نمی دانستند، شاهد هستند که در جمهوری اسلامی آزادی بر بی نظمی غلبه کرد و بر اساس این الگو کشورهایی که بعد از انقلاب اسلامی بوجود آمدند یا استقلال پیدا کردند بر بی نظمی غلبه کردند و در سطح وسیعی نظامهای سیاسی منبعث از اراده مردم ـ علیرغم تحریکات و دخالتهای آمریکا و غرب ـ با ثبات شده اند. مهمتر از همه آنکه الگوی انقلاب اسلامی ایران بر پایه دین با این چالشها به تفاهم رسیده است.‏

‏اما نظام جمهوری اسلامی ایران، منبعث از گفتمانهای انقلاب اسلامی در طی سی سال گذشته و در سطح بین المللی چند گفتمان را پی گرفته است: اول گفتمان میان «اسلام و صهیونیسم بین الملل» که منجر به چالش استواری به نفع اسلام و شکست صهیونیسم بین الملل شد که آخرین شاهد این ماجرا رسوایی و شکست رژیم صهیونیستی درغزه است. دوم گفتمان «جبهه مستضعفین علیه مستکیرین» که به عنوان آرمانی در حال دگرگونی فضای بین المللی به نفع مستضعفین است. ‏


‏تحولات دو دهه اخیر آمریکای لاتین شاهد خوبی بر این ادعا است. و بالاخره گفتمان «فقر و غنا» که اینها سه شعار اساسی حضرت امام است که پس از تأسیس جمهوری اسلامی پیگیری شده است. لذا در خصوص جمهوری اسلامی ایران نیز مـی تــوان چنین ادعـــایی را پی گرفت که در مسیر خود باقی مانده است. اما دولتهای جمهوری اسلامی ایران که موظف به ساختن کشوری بر اساس شعارها و گفتمانهای انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در ایران و پیگیری و اجرای آن گفتمانها در خارج از کشور هستند، بر اساس این شاخصها باید مورد ارزیابی قرار گیرند که آیا این دولتها که مولود نظام جمهوری اسلامی هستند که محصول انقلاب اسلامی در ایران است تا چه حد توانسته اند در راستای حفظ، تقویت و توسعه این گفتمانها باقی بمانند. ‏

‏تأکید من بر این گفتمانها جهت بررسی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی به این دلیل است که پیروان و علاقه مندان انقلاب و نظام می توانند خارج از رقابتهای گروهی و جناحی که عمدتاً به حوزه دولتها بر می گردد به نقد و بررسی منصفانه ای حداقل از انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی بپردازند. ‏

‏با این مقدمه اگر بخواهم به اختصار به ارزیابی سی سالگی انقلاب اسلامی و دو مولود آن بپردازم می توانم بگویم تا زمانی که انقلاب اسلامی، نظام جمهوری اسلامی و دولت جمهوری اسلامی ایران در همین راستا گفتمانهای اصلی خود را حفظ کنند ما مسیر توسعه بیرونی خود را ادامه می دهیم. هر جا این سه رکن همسو هستند ما به سرعت به نتایج خوبی رسیده ایم، هر جا همسو نباشند و اختلافی بین گفتمانها و عملکردها بروز دهد ما دچار مشکل و یا انحراف می شویم. البته این مسیر، مسیر آسانی نیست. تحولات مختلف در سطح جهانی و داخلی، تغییر نیازها و بوجود آمدن محدودیتها و بروز مشکلات داخلی و خارجی که منجر به تغییر بینشها و تفاوت دیدگاهها می گردد بر سختی مسیر و پیچیدگی کار و دشواری تصمیمات می افزاید. در مقطعی ما فکر می کردیم که دولت مکتبی شهید رجایی همه اسلام است، در دولت ارزشی مهندس موسوی، فهم ما وسعت بیشتری از اسلام و دولت اسلامی بدست آورد. در دولت آقای هاشمی که با ساختار شکنی آغاز شد توسعه بیشتری به مفاهیم دولت اسلامی داد و در دولت آقای خاتمی گفتمانها و ‏


‏وجه دیگری از انقلاب اسلامی پدیدار شد که منجر به توسعه گفتمان انقلاب اسلامی در نظام بین الملل گردید. امروز هم آرمانهای اولیه، موضوع شعار دولت جمهوری اسلامی است لذا به نظر من اگر ما از این زوایه به موضوع نگاه کنیم، قضاوت ما چنین خواهد بود که امام خمینی یک انقلابی را بنیان گذاشت و به پیروزی رساند و بعد تبدیلش کرد به یک نظام سیاسی قانونمند که در مسیر توسعه گفتمانهای خود همچنان پیش می رود.‏

‏ ‏

حضور: جناب آقای انصاری شما درباره دستاوردهای انقلاب اسلامی و مسائل آن چه دیدگاهی دارید؟

دکتر حمید انصاری:‏ من فکر می کنم بحث از دستاوردهای انقلاب و شرایط پیدایش انقلاب باید توأم با نقد و بررسی وضع موجود باشد. انقلاب اسلامی، هم در نظام سیاسی و اجتماعی جامعه ایران و هم در جامعه جهانی آنقدر ابعاد وسیع و مؤثری داشته است که نمی توانیم در یک و یا چند جلسه حتی زاویایی از آثار مختلف انقلاب اسلامی را بازگو کنیم. ولی فکر می کنم بحث از دستاورهای انقلاب حتماً باید پیوند داشته باشد با بحث از ماهیت انقلاب اسلامی و چیستی آن و شرایطی که انقلاب اسلامی در آن شرایط پدید آمد که بعضی از عزیزان اشاراتی داشتند. حداقل به عنوان طرح موضوع عرض می کنم، یعنی اگر بخواهد کامل بحث بشود دستاوردها را همواره باید با اهداف ارزیابی کنیم که چقدر از اینها با اهداف می خواند و یا احیاناً از مسیر انقلاب خارج شده است. نهایتاً هم به گمان من هر نوع بحث و تحلیل پیرامون دستاوردهای انقلاب اسلامی بایستی توام با منطق نقد باشد. نقد به معنای علمی و نه مخالفت بلکه به معنای بازشناسی نقاط قوت و ضعف اصل پدیده و وضع موجود و راه طی شده است. اگر اینگونه نباشد به معنای دقیق کلمه چندان معرفتی شاید حاصل نشود. در حوزه بحث از ماهیت انقلاب اسلامی من وارد آن مقوله نمی شوم. اما در تحلیل انقلاب اسلامی جای خالی تحلیل های انقلاب از منظر امام را به وضوح می بینیم. چون تحلیلگران غالباً از منظر علوم انسانی و جامعه شناسی به بیان ماهیت انقلاب اسلامی، هدف هایش، شیوه هایش و نتایجی که به دست آورده می پردازند که اینها شاید چندان هم انطباق ‏


‏با دیدگاههای امام نداشته باشد.از نقطه نظر امام، تعبیر امام این بود که انقلاب اسلامی یک تحفه غیبی الهی است. نتیجه کارکرد بازگشت انسان به رهبری انسان کاملی مانند امام، بازگشت به آن ارزشهای فراموش شده و احیای آن است، آن چیزی که همواره در جامعه انسانی از بدو تشکیل اجتماع بود و تا به امروز و تا ابد و تا زمان قیامت خواهد بود.‏

‏تفاوت بزرگ انقلاب اسلامی این است که در واقع، نیاز به حاکمیت دین در زندگی انسانها، در زندگی فردی، حیات احتماعی و راهنمایی دین که مبنی بر وحی است، بازگشت به این گفتمان، منشأ تحول و دگرگونی شد و لذا انقلاب اسلامی یک انقلاب به تمام معنا فرهنگی است و اگر ما منهای این بخواهیم دستاوردها را ارزیابی کنیم شاید در بخشی از زمینه ها در مقایسه با خیلی از انقلاب های دیگر بتوانیم بگوییم که روندها کند بوده و چیزی هم به دست نیاوردیم. باید ببینیم امام یا انقلاب دنبال چه بود. آیا اینها را به دست آوردیم یا نه؟ از این زاویه این سؤال مطرح است که آیا واقعاً انقلاب اسلامی یک جنبش بود، یک رفرم اجتماعی ـ سیاسی بود؟ از این منظر باید گفت که انقلاب به معنی واقعی کلمه به همان تعبیری که حضرت امام علی علیه السلام فرمودند: «لتغربلن غربله» و یک انقلاب تمام عیار بود. یعنی در کل، ضد ارزشهای حاکم بر جامعه تحت تأثیر حاکمیت تفکر نظام سلطنتی به تعبیر قرآنی حاکمیت طاغوتی این مبدل شد به یک گفتمان مبتنی بر حاکمیت خدا و الهی. خوب این در همه عرصه ها بروز و ظهور دارد، در یکایک عرصه ها، در حیات فردی و اجتماعی، در روابط اجتماعی و نظام سیاسی که شکل می گیرد، در ساختارهای نظام، روابط بین دولت ها، بین خود ملت، نقشی که اقشار مختلف دارند، از کودک و نوجوان تا زنان در جامعه ما، در هر یک از این عرصه ها دستاوردهای روشنی می بینیم که این دستاوردها بروز و ظهور مشخصی داشته است، مثلاً جایگاه زن در قبل از انقلاب و بعد از انقلاب، نگاه به تحصیل و علم آموزی و توسعه آن در جامعه قبل و بعد از انقلاب اسلامی. یکایک مسائلی که در بحث استقلال، آزادی و خود نظام جمهوری اسلامی متبلور شده، اینها مهمترین هدف های ترسیم شده از سوی امام بود که به نظر من بقیه این اهداف در درون این سه مقوله می گنجد و این سه هدف در دوران شکل گیری انقلاب محقق شد. یعنی نیل به استقلال به معنای عالی کلمه و‏


ansari

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏بحق و بدون هیچگونه مداهنه ای می توانیم بگوییم محقق شد.امروز هر منصفی بخواهد نظام سیاسی کشورهای مختلف را بررسی کند و مقایسه کند، نظام سیاسی ایران یکی از مستقــل ترین نظام های سیاسی حال حاضر جهان است. ما به استقلال سیاسی به معنای واقعی کلمه رسیدیم.‏

‏شعار دیگر آزادی بود. آزادی به همان مفهومی که دارد و توفیقات انقلاب در این عرصه غیر قابل انکار است. نظام سلطنتی صد در صد وابسته به بیگانه و دیکتاتوری تمام عیار که جزو بدیهیات قبل از انقلاب بود، این تبدیل شد به یک نظام جمهوری به معنای واقعی کلمه که مردم در شکل گیری یکایک ساختارها و عناصر و ارکان آن تا تصمیمات دخالت دارند. این اهداف در ساختاری که امام خمینی موفق شد شکل بدهد کاملاً محقق شد.‏

‏در حوزه تشکیل نظام هم، تبیین و تدوین این ساختارها و بعد هم نهایتاً عملی کردن این ساختارها، تشکیل و تثبیتش، توفیق بزرگی بود که اتفاق افتاد. یعنی امروز اگر بخواهیم ببینیم این دستاوردها چه بود، مهمترین اش این بود که یک نظام پوسیده سلطنتی کاملاً برچیده شد. این دیگر ‏


‏یک شعار نیست. یک نظام جمهوری دینی اسلامی مردمی در ایران شکل گرفت.‏

‏اما اینها به نظر من در تحلیل و تبیین دستاوردها کافی نیست. در بیان دوستان بود. ما اگر بخواهیم منصفانه و نقادانه به معنای علمی اش موضوع را بررسی کنیم باید برگردیم هدف های قبلی را ببینیم. دورنمایی از یک نظام الهی که اگر حاکمیت بیابد در جامعه چه اتفافی می افتد چیست؟ رابطه حاکم و محکوم، مردم و امام، نقش مردم در جامعه، در ساختــارها، در تشکــیل حکومت ها، نقش دین در جامعه، کارکرد دین در جامعه و جایگاه عقلانیت، تعقل، آزادی؛ اینها همه مفاهیم جدی و بنیادین انقلاب بودند. باید برگردیم و این مفاهیم را بازکاوی کنیم. مسأله فوق العاده مهمی که ما در برشماری دستاوردهای انقلاب و بیان نکات مثبت و منفی بخواهیم بیان کنیم حتماً باید برگردیم به آن متون اساسی که اساسش در آثار امام است. چون بنیانگذار نظام، امام است، رهبر و طراح و بانی و مؤسس انقلاب و این جریان و این رستاخیز هم امام خمینی است. باید با قرائت امام به مفاهیم آزادی، نقش مردم، امامت، رهبری، ولایت فقیه، اطلاق ولایت فقیه و به یکایک این مفاهیم که در مجموع، کلیت جریان انقلاب را ایجاد می کرد برگردیم و بعد وضع فعلی موجود در طول این سی سال را بازشناسی کنیم. یقینا در بخشی از این اهداف دستاورد نداشتیم. بیان دوستان بود، واقعیت هم هست، هر کجا ما از آن اساس فاصله گرفتیم دستاوردها به سمت منفی رفت. اینها باید بازشناسی بشود.‏

‏به گمان من این فرصت خوبی است تا خودمان را نقد کنیم. یکی از ضد ارزشهای حاکم بر جامعه ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی فرهنگ تجلیل و تملق و چاپلوسی بود. این مقوله آنقدر توسعه پیدا کرد، حتی در میادین علمی هم همینطور شد، یعنی اگر بحثی راجع به وضعیت موجود هم می شد الزاماً فقط جنبه های تجلیلی بود. امام انتقاد را یک موهبت الهی می دانست. این تعبیر خیلی مهم بود. امام آدمی بود که دقیق صحبت می کرد یعنی ما اگر فرهنگ نقد در حرفهایمان و در گفتگوهایمان و در جامعه مان نباشد از این موهبت محروم هستیم. در نتیجه مشکلات و سختی ها و نواقص را نمی بینیم. واقعیت این است که انقلاب اسلامی ـ همانطور که آقای دکتر حبیبی فرمودند ـ به هر حال یکسری آسیب ها و آفاتی هم با خود داشته است. بخشی از ‏


‏اینها طبیعی است و اجتناب ناپذیر. هر انقلابی یک سری رویش ها و مشکلات خاص خودش را دارد اما عمده این است که روند کلی این حرکت چه باشد. ما انقلاب اسلامی را فقط و فقط از منظر ابعاد جهانی اش نمی توانیم ببینیم. یک بعد رسالت انقلاب اسلامی پیامهای جهانی بوده و مهمترین اش هم بوده است و واقعاً در اینجا این تفکیک کاملاً بجاست. نظام جهوری اسلامی یک کارکردها و اقتضائاتی و الزاماتی دارد و نقش نظام در عرصه بین الملل یک نقش فراگیر و وسیع تری است ولی به هر حال انقلاب اسلامی و محصول اصلی آن یعنی نظام سیاسی جمهوری اسلامی باید پاسخگوی مطالبات مردم در ارتباط با آن هدف هایی که ترسیم کرده بود، باشد. وظیفه نظام است که این پاسخگویی را داشته باشد. لذا ما اگر بحث از دستاوردها می کنیم باید بدانیم چه میزان از مطالبات مردم جواب داده شده است. اگر جواب داده نشده آیا این مطالبات ناحق بوده؟ چگونه در زمان حاکمیت انقلاب اسلامی و نظام برآمده از انقلاب اسلامی مطالبات ناحق توانسته است گفتمان غالب افکار عمومی باشد؟ آیا صرف فضای هجوم بیرونی کافی است؟ لذا در بحث آسیب شناسی این مسأله، فوق العاده مهم است. این تعبیری که آقای دکتر دولت آبادی فرمودند کاملاً بجاست، در روند کلی در عرصه جهانی آوازه ای که انقلاب اسلامی دارد این آوازه روی همان خط و مبنا و منهجی است که امام تصویر کرده است. امروز قوی ترین ندای مبارزه را انقلاب اسلامی و رهبر انقلاب دارد، دفاع از مظلومین و مقابله با نظام سلطه ظالمانه ای که هست. این گفتمان را جهموری اسلامی رهبری می کند. ولی در داخل کشور، هنر امام این بود که مردم را بسیج و پیوند می کرد و ما ناگزیریم با توجه به گذشته این مجموعه را دائماً بازسازی کنیم و این حضور و این شوق و این انگیزشی که در صدر انقلاب بود باید باشد که اگر ما اینجا ریزش داشته باشیم و اگر ما منحنی شیب تندی را طی می کنیم این نگران کننده است که باید بازشناسی و آسیب شناسی کنیم که چرا این اتفاقات افتاده است. ‏

‎ ‎

حضور: جناب آقای دکتر اکبری، شما که سالهاست با مسائل فرهنگی ارتباط نزدیک دارید در باره اندیشه های حضرت امام نسبت به انقلاب فرهنگی بحث را پیگیری بفرمایید.


دکتر منوچهر اکبری:‏ با تبریک سی امین سال پیروزی انقلاب اسلامی و درود به روان پاک و آسمانی امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران با وجودی که هنوز تمامی اهداف بلند و آرمانی امام عزیز در طرح انقلاب فرهنگی به منصه ظهور نرسیده است، اما در همین مدت کوتاه، کارهای بسیار بزرگی صورت گرفته است. یقیناً دهة اول از سه دهه را نمی توان واجد شرایط کار فرهنگی و حتی علمی دانست. نخست این که در سالهای اول پیروزی که هنوز ارکان نظام استحکام کافی نیافته بودند و استکبار جهانی برای احیای مجدد رژیم مرتجع پهلوی و حکومت شاهنشاهی تلاش می کرد و بعلت پراکندگی قومیت ها و همزیستی عناصر ضدانقلاب و افراد و عواملی که از قِبَل حکومت پهلوی منافعی داشته و با پیروزی انقلاب اسلامی همه آنها بر باد رفته بودند، شاید نتوان از نهضت و انقلابی مانند ایران نام برد که با وجود آن همه دشمن، توطئه، مخالفت و بخصوص همه توان استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا توانست جان سالم بدر برد و اینک سه دهه پرافتخار را پشت سر بگذارد. مبالغه نیست اگر مدعی شویم هیچ ترفند و توطئه ای وجود ندارد که مجموعه مخالفان نظام اسلامی بدان دست نیازیده باشند. یقیناً اگر شخص امام خمینی هم در بنیانگذاری و هم در تحکیم ارکان و مبانی نظام اسلامی را نادیده بگیریم، امروز هم کسی مدعی نیست که بتواند ادامه و استمرار جمهوری اسلامی را بسادگی ضمانت کند. به هر حال عزیزان شرکت کننده در این نشست، هر کدام از زاویه ای به انقلاب اسلامی، برکات و رهاورد و دستاوردهایش نگاه کردند، اتفاقاً مناسب است که من نگاهی گذرا به تأثیر آرا و اندیشه ها و مشی عرفانی امام در ساحت و حوزه فرهنگ و بخصوص ادبیات داشته باشم.‏

‏قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ساحت ادبیات، بخصوص شعر، نمی توانست از مجموعه رنگ باخته نظام شاهنشاهی مبرا باشد. نخست اینکه رژیم پهلوی یک رژیم نظامی بود، به نوعی کودتایی، خود رضاشاه در اثر حمایت انگلیسی ها روی کار آمده بود. قزاقی قلدر و خشن با روحیه ای نظامی بود. از ذوق و هنر و آفرینش های ادبی و علمی و عرفانی و فرهنگی کاملاً تهی و دور بود. فرزند او هم با وجودی که از آغاز راه و حتی دوران دبیرستان در غرب و تحت نظارت کامل و با برنامه بزرگ شد، اما فردی ضعیف بود. از استعداد خارق العاده علمی برخوردار نبود‏


DSC00011

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏شاید هم می دانست که در هر سطح و پایگاه و مرتبه علمی باشد، پادشاهی از آن اوست. در دوران تحصیل هم بارقه و روشنی خاصی از او دیده نشد. هم خود او معرفت کافی برای اداره کشور را بر مبنای ترویج و توسعه علم و دانش نداشت و هم عوامل و نیروهایی که او را هدایت می کردند و از حمایت آنان برخوردار بود، ایرانی علمی، مستقل و توانمند نمی خواستند. در سالهای نخست حکومت پهلوی بیشتر به فکر تحکیم خود بود و در اواسط راه که برای اثبات هویت تاریخی و توجیه دولت شاهنشاهی برآمدند، باز حرف اول و آخر را در کشور شاهی می زد که متکی به قدرت نفت و ارتش بود. ایران در دوران سیاه پهلوی از هیچ بعدی از ابعاد علمی ـ فرهنگی، دانشگاهی در جهان مطرح نبود. نهایت رشدی که کرده بود به ژاندارمری منطقه منصوب شده بود. در آن شرایط تاریخی ـ اجتماعی، از رشد علمی و تقویت بنیان دانش و فرهنگ خبری نبود. امام خمینی در واقع نگاه فرهنگی و علمی را در کشور تغییر داد. نخست اینکه اثبات کرد ایرانی ها ‏


‏افرادی با استعداد، با بهره هوشی بسیار بالا و غیرتمند و دین مدارند. امام، ملت را بعنوان عظیم ترین سرمایه سرنوشت ساز قبول داشت. می دانست که با وجود آن سرمایه عظیم هر مانعی را می توان از مسیر حرکت نهضت به سادگی برداشت. می دانست که استعدادهای خارق العاده ای در دل نهضت نهفته است، باید آنها را کشف کرد. باید در آنان حس خودباوری و استقلال را تقویت کرد. یکی از بزرگترین کارهایی که امام انجام داد تقویت شدید همان حس بود. اینکه ایرانی ها می توانند بدون اتکاء و وابستگی به بیگانه، بخصوص غرب، روی پای خودشان بایستند. این عظیم ترین کار فرهنگی بود. زیرا تا ملتی احساس هویت نکند تا به خودباوری نرسد تا به اتکاء توان از یاد رفتة خود برنخیزند، نمی توان در ادامه نهضت روی آنان حساب کرد. امام این ملت را برای راهی طولانی و البته پر مخاطره می ساخت. این کار بی تردید شگفت آورترین تحول فرهنگی یا انقلاب فرهنگی بود که امام بعدها در هر فرصت برای ادامه راه از آن بهره مند می شد با همین تحول الهی بود که بعدها مشکل گروهکها، جریانهای سیاسی بیگانه پرست، تعصب بر قومیت ها و سرانجام دفاع مقدس را ختم به خیر کرد.‏

‏ ‏

حضور: در باره تأثیر اندیشه های حضرت امام بر ادبیات معاصر بویژه شعر نیز که اشاره کردید اشاره ای بفرمایید. 

اکبری:‏ ادبیات فارسی بخصوص داستان و رمان در ابتذالی مشمئزکننده غرق شده بود. شعرهای عاشقانه داستانهای عشقی و فسادانگیز، محافل ادبی تخدیری بی روح و پیام، و برخی حرفهای روشنفکری که با اعتقادات و باورها و ارزشهای ملت ایران سنخیت نداشت. فعالیتهای کم رونق و رمقی را پیگیری می کردند. البته خفقان بقدری سنگین و گسترده بود که از آن محافل و مجالس هم چراغی برافروخته نمی شد. البته گروههای معروف به چپ، از همان آغاز شعارها، شعرها و حرفهای غیر الهی می زدند و از روی دست بلوک شرق، بخصوص شوروی آن روز، مشق می کردند. روشنفکران در دو دسته کلی قابل تفکیک بودند، یا قبله آرزوها و کعبه آمال خود را در غرب می جستند و مقلدان بی اراده ای بودند که هر جریان فکری و فرهنگی و هنری در غرب ‏


‏رخ می داد آنان درصدد انتقال، اقتباس و اجرای رنگ باخته آن در ایران بودند، بدون آنکه به ریشه ها و مبانی و پایگاه و فلسفه وجودی آن جریان روشنفکری با فرهنگ و اعتقادها و رسوم و سنت ایرانی بیندیشند. اگر هم گاهی برخی از رشته های هنری را در ایران مطرح می کردند، برای تقویت و مطرح کردن دولتمردان بود تا تقویت و رشد و تکامل آن گرایش هنری. تاریخ تا آنجا قابل قبول بود که رژیم پهلوی را به حکومت کوروش و داریوش پیوند بزند. تحقیقات تاریخی، وقتی مقبولشان بود که رژیم پهلوی و بخصوص شخص شاه را به آریامهر و آریایی ها پیوند بزند و شاه را ادامه دهنده آریایی ها و از نسل آریایی بداند، مورخان هرگز مجاز نبودند حقایق دردناک تاریخی و برخی خیانت های واقعاً تاریخی را به ملت ایران بازگو کنند. اینکه روابط استعماری ـ استشماری ایران و انگلیس و بعد آمریکا و حتی اسرائیل چگونه درهم تنیده شده بود، هرگز از سوی استادان و محققان حوزه سیاست و علوم سیاسی نباید مطرح می شد. شاعران دلخوش به معشوقه های زمینی بودند و در خم زلف نگاری افتاده بودند که از رسم وفا و مهرورزی حتی کوچکترین سرمشق و درس را فرا نگرفته بودند برخی هم سالها عمرشان را بر سر جدال کهنه و نو صرف می کردند و غافل از غارت فراگیر آثار ارزشمند فرهنگی و میراث باستانی، بجان یکدیگر افتاده بودند و عوامل بیگانه هم کارشان را می کردند. گروهی سنت گرا هم در محافل خصوصی برخی اشعار و آثار مذهبی می سرودند اما از آنان هم بوی اعتراض و انقلاب و آزادی بر نمی خواست.‏

‏بیاد دارم در دانشگاه حتی بر سر حافظ بیچاره هم آن آمده بود که تمام تعابیر و اصطلاحات عرفانی و نمادها و سمبلهای شعری اش را زمینی محض معنی می کردند و حتی حافظ را رندی می دانستند که واقعاً خرقه را در گرو می نهاده و او را معشوقه باز و لاابالی و... معرفی می کردند. حتی برخی استادان متعهد و مسلمان هم که می دانستند در پس هر واژه و تعبیر شعری حافظ صدها نکته و رمز نهفته است، او را چنانکه رژیم طاغوت می خواست مطرح می کردند. من در موقعیتی بوده ام که هم روزهای پایانی و سالهای آخر رژیم پهلوی را در دانشگاه سپری کرده ام و هم در مجالس پس از انقلاب رفت و آمد داشته ام، به همین جهت و پشتوانة همین موقعیت خاص ‏


‏تاریخی، می توانم دگرگونی ها را پس از انقلاب اسلامی برشمارم. یقیناً این دگرگونی ها بیش از هر جریان و تفکر و فردی، رهین شخصیت عرفانی امام است. امام بعنوان عارفی سترگ که هفت شهر عشق را سپری کرده بود و حق هر منزل و وادی را هم بخوبی ادا کرده و سختی های هر منزل را هم بجان خریده بود، خدمتی که به عرفان و ادبیات عرفانی کرد، این بود که آنان را به سرچشمه های واقعی و جایگاه معنوی بازگرداند.‏

‏ ‏

حضور: خوب است جناب آقای هادی هم که در عرصه هنر و فرهنگ فعال و علاقه مند هستند دیدگاههای خود را بیان بفرمایند.

سهراب هادی:‏ بسم الله الرحمن الرحیم، فرصت مغتنمی است. من هم استفاده کردم از طرح نظر و دیدگاههای اساتید ارجمند، برای طرح زوایایی در باب نگاه به کمال گرایی و نگاه به آرمانهای حضرت امام و ترسیم راه انقلاب اسلامی بر اساس مبانی نظر امام خمینی در این سه دهه گذشته تا امروز. از آنچه اتفاق افتاد، در سال 1357 و ثمره اش پیروزی انقلاب اسلامی بود تا کنون، زمان و فاصله بسیار قابل توجهی از جهت تعیین جایگاه جامعه در موقعیت امروزی اش سپری شده و این، قابل اهمیت و قابل بررسی است. در واقــع می توانم بگویم که این فاصله، فاصله بسیار بالایی است نسبت به موقعیت اندیشه ای جامعه در قبل از انقلاب. ما به تاریخ توجه نمی کنیم، یعنی جامعه ایران به تاریخ توجه نمی کند و با اهمیت تاریخ هم شاید هنوز روبرو نشده ایم. من یک نقبی می زنم به قبل از انقلاب. فرض کنیم می رویم به صفویه، بعد قاجار و بعد، دوران پهلوی اول و دوم. می بینیم وضع جامعه از هر حیث بسیار اسفناک است. جامعه هرمی است و به شدت وابسته به قدرتهای استعماری. ما تأثیر استعمار پیر انگلیس را از صفویه تا پهلوی بر ایران می بینیم. ترویج خرافه، ترویج موهومات، بیان یاس و پِرِس کردن نگاه انسانی را در این سیستم استعمــــاری می بینیم و ترویج دین ظاهری و مخدوش کردن حقیقت دین از زمان صفویه تا زمان پهلوی دوم. این، یک معنــای رفتاری جریان های استعماری است که در ایران بود و طبیعتاً برگرفته از بنیانهای اشراقی و شهودی برای تعالی انسان نیست. اینها، مسائلی است که در تاریخ بوجود آمد و بعد از آن‏


DSC00058

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏هم در واقع ما ـ بعد از کودتای 28 مرداد سال 1332ـ گرفتار جریان استعمار نـو می شویم؛ زن بارگی، اعتیاد، تجددخواهی، مفاهیم بیگانگی، فرهنگ غربی، حاکمیت سرمایه و بسط نگاه مارکسیستی از طرفی دیگر. اینها، مسائلی است که جریانهای آمریکایی و اردوگاه مارکسیسم در شرق توأمان می آوردند در ایران و کسانی هم مثل دستگاه پهلوی، عمله و ظلمه این جریانها بودند و تأثیرش را به جامعه انتقال می دادند.‏

‏در این دوره تاریخی ایران، ظهور شخصیت امام در برهوت انسانی و هبوط معنای آن، منتهی به روز است و به عبارتی، آغازی برای خروج از شب تاریخ. هیچ اتفاق دیگری هم اگر نمی افتاد در بعد از دوره رهبری حضرت امام، در بعد از جابجایی قدرت و پیروزی انقلاب، در طول سه دهه تاریخ انقلاب، همین «جا به جایی قدرت» بر مبنای مسارعه ای که حضرات امام داشتند، یعنی مسارعه تاریخی که به وجود آوردند کفایت می کند و پاسخ همه هزینه های تاریخی را می دهد. ‏


‏قدرت در جامعه، نه جابجایی قدرت و نظام از یک شخصی مثل محمدرضا پهلوی به شخص دیگری است بلکه یک قدرت استعماری تاریخی در ایران جارو شد. این، خیلی اهمیت دارد و این را باید ببینیم. بعد از این مسارعه تاریخی و در این مبارزه ای که حضرت امام به وجود آوردند، قطعاً، تنها نبودند، مریدانی داشتند، شاگردانی داشتند،برنامه ریزی داشتند، ماحصلش می رسد به اینکه حضرت امام دکترینی دارند. این دکترین طرحش در جامعه شاید در ساختارهای اجتماعی نادیده گرفته شد. به دلیل اینکه جریانهای استعماری که امام آنها را عقب راند، از همان بیرون توی آن رصدگاههای خود نشسته بودند و نشسته اند و در حوزه های مختلف اجتماعی نوعی تعارض ها و نوعی برخوردها و نوعی برنامه ریزیها را ایجاد می کردند و هم اکنون هم می کنند که این نگاه به انسان و از زاویه دید این رهبر ا لهی که در واقع این نگاه نو دینی در امروز جامعه جهانی، بسط اجتماعی پیدا نکند و در این سه دهـــه تمامیت تلاش و برنامه ریزیهای آنها همین بوده است که این قطب نو و تعریف هستی شناسی اشراقی و شهودی که مبتنی بر نگرش عارفانه امام خمینی در ساختار اجتماعی است، عینی نشود.‏

‏حضرت امام اعتقاد داشتند انقلاب با بیداری توده ها باید شکل بگیرد. ایشان اصلاً معتقد به مبارزه مسلحانه در هیچ کدام از رفتارهای تاریخی خود نبودند. این تفاوتی است که انسان در بیداری اش و در فهم خودش از جهان داردو بعـــد، تعالـــی اش را می بایستی نظام و ساختار اجتماعی به وجود بیاورد که اینجا ما نقد داریم به سیر جامعه که در دهه اول و در دهه دوم و در دهه سوم بتدریج از نگاه آرمانی حضرت امام در ساختارهای اجتماعی فاصله گرفته ایم. این تعالی را در جامعه ای که بعد از انقلاب به وجود آمد آیاما توانستیم برای آحاد جامعه به وجود بیاوریم؟ که شأن انسان و تفاوتش با حیوان و رفیع بودن مقام انسانی او مشخص بشود!؟ از نظر امام، مخلوق بودن انسان بر می گردد به اینکه بردگی و استثمار و استعمار اصلاً از جامعه برچیده بشود و انسان بپذیرد در جامعه «انسان متعالی مخلوق» که بنده ذات حضرت حق است بنده بنده نباشد و بنده ای را هم به بندگی اختیار نکند. این یکی از زیباترین مانیفست های انسانی است که می تواند یک جامعه با اتکا به آن و در زیرساخت های اساسی، در حوزه اقتصاد، فرهنگ، جامعه شناسی و علوم، ‏


‏حرکتی انسانی داشته باشد و میل به تعالی و این، در واقع مبانی نظر حرکت امام و دکترین ایشان در ساختار اجتماعی در پس از انقلاب است و از این طریق، مناسبات اجتماعی در مقام انسانی در یک مقام رفیعـــی شکل می گیرد که متأسفانه اینجا در ساختار اجتماعی به هر دلیلی، ما کم موفق بوده ایم و شاید، اگر بخواهیم بی رحمانه نقد بکنیم باید بگوییم، موفق نبوده ایم و دستاوردهای چندانی نداشته ایم. چرا؟ این چرایی پاسخش مهم است و در ابعادی بر می گردد به نقش جریانهای استعماری در بعد از انقلاب و ابعادی از آن بر می گردد به سوء مدیریت ها در کلان آن.‏

‏موضوع بعدی، اینکه حضرت امام، پایگاهشان وصل به آحاد جامعه بود و اینکه، امام آیینه ای صیقلی، صاف و بی غبار بودند مبتنی بر معنای حقیقت انسان در ابعاد بی نهایت. مردم نیز وقتی مراجعه می کردند به حضرت امــام در این کثرت ابعــاد صیقلــی، تا بی نهایت رفلکس در درون هم داشتند و ماحصل، دعوت از خبرگان و ترسیم قانون اساسی شد. قانون اساسی انقلاب اسلامی جزو مترقی ترین قانون های اساسی است. مثلاً یکی از رئوس آن این است که تحصیل برای آحاد جامعه ـ از مقطع ابتدایی تا دانشگاه ـ رایگان است. آیا این اجرا یی شد؟ چرا اجرا نشد؟ چرا هشتاد درصد بار تحصیل دانشجویان مشغول تحصیل مبتنی بر شهریه و بر دوش پدر خانواده است. از آن طرف، وقتی در ساختار اقتصادی نگاه می کینم آیا در باب عدالت و توزیع درآمدها و ثروتهای ملی بر اساس اندیشه های امام عمل شده است یا نه؟ و اگر انجام نشده چرا؟ آیا در حوزه جامعه شناسی و در حوزه رشد فرهنگ و در حوزه رشد منافع ملی، موانع مگر نقص قانون و یا خلأ قانون نیست؟‏

‏اینها، بنیانهای فکری حضرت امام است و یا در قانون اساسی جزو اصول است و در بیعت 12 فروردین 1358 با حضرت امام قانون اساسی سند تاریخی رأی آری است. اقوام ایرانی متشکل از بلوچ ها، کردها،آذربایجانی ها، گیلکی ها و... هستند. همه اینها اقوامی هستند که اگر موقعیت رشد فرهنگی و هنری داشته باشند یک وحدت ملــی به وجود می آید. آیا این اتفاق افتاده؟ و اگر نیافتاده چرا؟ و این ضعف که در اجرا هست به کجا بر می گردد؟ فکر می کنم نقش مجلس های اول تا کنون و بومی اندیشیدن نمایندگان و تدوین و تصویب نشدن قوانین اجرایی بر گرفته از قانون ‏


‏اساسی و بی مراجعه بودن مدیران کلان و وکلای مجالس به آرمانهای انقلاب و گرفتار شدن آنها در نگاه روزمرّگی، موجبات این عدولها را فراهم کرده است. ونیز فکر می کنم دستگاههایی هستند که قابلیت درک این مانیفست را نداشتند یا اگر داشتند مراجعه نکردند و به تدریج فاصله گرفته اند و امثالهم.‏

‏خوب،چه اتفاق هایی افتاد از ناحیه بیرون. خط ترور که راه افتاد، بسیاری از شخصیت های طراز اول انقلاب مثل شهید مفتح، سپهبد قرنی، شهید بهشتی، شهید مطهری و دیگرانی که کسانی بودند که می توانستند اجرای دکترین حضرت امام را ساختار اجتماعی بدهند از طریق سازمان سیا و اینتلیجنت سرویس و وابسته هایشان ترور شدند. به دلیل اینکه این دژ اجرا عقیم بماند و فرصت های اجتماعی از بین برود. از آن طرف هم یک دیوانه مفلوکی مثل صدام را بسیج می کنند و تمام کمک های جهانی را به او می دهند و هشت سال از جامعه ایران را مشغول این جریان تخریب اجتماعی و جنگ افروزی می کنند. فرصت ها و هزینه ها را به هدر می دهند و خوب، باید صدام بعد از آن شکست مفتضحانه دچار این سرنوشت و معدوم می شد.این همه کمک مالی به صدام شد که بتواند موقعیت جمهوری اسلامی را که در منطقه شکل تازه ای از نگاه به انسان گرفته بود و بارقه انسان شرقی را ترسیم می کرد در نطفه خفه کند ولی نتوانست! به دلیل رشادتهای مریدان امام و رهبری خردمندانه حضرت امام که در راس این مسارعه دوم در بعد از پیروزی انقلاب قرار گرفت. این هم بسیار ارزشمند است و موجب شد که ما، در معادلات الآن جهانی حضور جدی داریم. آخرین رئیس جمهور آمریکا بحثش این است که ما باید بحث قطع وابستگی از نفت خاورمیانه را سرلوحه سیاستهای خودمان داشته باشیم تا به استقلال برسیم. آنها بحث از استقلال می کنند! حرف آقای «اوباما» حرف تازه است و معنای آن این است که آنها خود را وابسته به خاورمیانه می دانند. خاورمیانه کجاست؟ چی هست؟ ترکیه و دوبی و عراق که مضمحل هستند. اما، خطر عظیم و خطر جدی و کسی کــه می تواند مسارعه را داشته باشد، ایران است. خوب، ما نقش داریم در معادلات جهانی و این هم مسأله ای است که باید به آن توجه کنیم. و این یکـی از ارزشمند ترین موقعیت هایی است که ما داریم و بعد هم همین جناب اوباما می گوید که می خواهیم ‏


‏انرژِی سالم را جایگزین انرژی نفت خاورمیانه کنیم تا بتوانیم وابستگی را از نفت خاورمیانه قطع کنیم و بعد از آن بخواهیم بپردازیم به مسأله ایران. یعنی اکنون نیازمند هستند و منفعل، و این تغییر روش جایگزینی در نوع انرژی شاید بیش از 50 سال تجربه علمی و سرمایه های کلان اقتصادی می خواهد و کو تا این تغییر الگو با این شرایط نابسامانی آنها به موفقیت برسد و این 50 سال، فرصت خوبی است که زمینه رشد را در خاور میانه بوجود می آورد و ژئو پلتیک این سیاست آن است که آنها نمی توانند با این شرایط وابستگی که دارند به ما حمله نظامی کنند. ‏

‏ ‏

حضور: در این صورت با توجه به دیدگاههای امام خمینی، نقش رژیم جنایتکار صهیونیستی در منطقه و همچنین مسأله فلسطین در معادلات جهانی چه خواهد شد؟ 

هادی:‏ طبیعاً آن چیزی که حضرت امام در ترسیم موقعیت جهانی داشتند، بحث فلسطین بود به عنوان مقاومت در برابر نطفه شوم جریان سرمایه داری که عامل آن صهیونیزم است. این، یکی از اساسی ترین زمینه هایی است که حضرت امام مطرح کردند و آن را رأس دیپلماسی جمهوری اسلامی ترسیم کردند. چون آنها بحث «از نیل تا فرات» را دارند و می خواهند بیایند تا در واقع سرحدات ترکیه و طبعیتاً ایران هم مورد نظر آنها است و خوب در این در این شرایط ما نمی توانیم مسأله را نادیده بگیریم. و اینها جنگ رسانه هاست که آنها درست کرده اند با کمک مثل ابراهیم یزدی ها یا عبدالکریم لاهیجی ها که خودشان زمانی دارای موقعیتی در ایران بودند و رفتند بیرون و بحث می کنند که آقا ولایت فقیه، فلان و اینگونه است و بگونه ای تشکیک و تردید اجتماعی بوجود می آورند که جریانهای فکری حضرت امام بعد از قانون اساسی مورد تحریف قرار گرفته است و غــیره. اینها فنچ ها و جوجه های همین جریانات استعماری هستند و علاوه بر آن نگاههای تحجری هم در داخل مرزها هستند و بعضی از زمینه های واپسگرایی که بوجود می آورند، متوجه این پیشینه تاریخی نیستند. جریانهای استعماری در ایران ـ چه استعمار انگلیس و چه استعمار آمریکا ـ هر چند با هم تضاد هایی دارند اما، نوعی پیوندهایی را در مسأله ایران دارند. ما، یکی از اساسی ترین مشکلاتی که داریم مسأله برگشت این دو جریان استعماری به ایران ‏


‏است که خوب حقیقت دین و متکی بودن نهضت حضرت امام به نهضت آقا امام حسین و تأسی داشتن امام به بنی زهرا و حضور اینگونه نگاه که حقیقت دین، انسان متعالی مخلوق است و مانع حضور و ظهور مجدد استعمار است. من با اتکا به کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل حضرت امام عرض می کنم که اگر فرصت به وجود بیاید ما بتوانیم در فضای رسانه ای همان بحث آزادی را که حضرت امام می فرمایند آزادی یکی از موهبتهای الهی انسان است بدرستی مطرح کنیم، پاسخ تمام قال و مقال های حقوق بشر را داده ایم. ما، کوتاهی می کنیم و یا اصلاً بلد نیستیم سرمایه ها را کجا هزینه کنیم تا جواب بگیریم. آنچه را حضرت امام ترسیم کردند اگر بخواهیم مورد مراجعه دائمی قرار دهیم و بررسی کنیم که وضع موجود با آن مقایسه شود که چه نسبتی دارد مگر مشکلی دارد؟ این فیلتر کردن ها، این ممانعت کردن ها، عدم پذیرش رسانه ها و نشریات، برای اینکه هیچکدام از این نگاهها طــرح براندازی در بینشان نیست؛ عمـوماً جریانهای اندیشه ای داخل ایران هستند و مبتنی بر نگاه کریمانه حضرت امام که نوعی نگاه انسان داری و با وسعت مشرب را طرح می کنند. حالا، هر چقدر حلقه ها تنگ تر بشود و سیستم های کنترلی باریکتر و دایره اش کوچکتر بشود، طبیعتاً یک انفصال بین مردم بوجود می آید. چنین حالتی در مجموع اصلاً هیچ هم گرایی با مبانی نظری حضرت امام ندارد. فکر می کنم ما باید به این مسأله بپردازیم و جای نقد جدی هم هست، نقد سلیم. در واقع با وسعت مشرب و نقد چیزی است که اول دوست بیان می کند و اگر کسی به این مسأله توجه نکند دشمن آن را بگونه ای عیان می کند و در موضعی قرار می دهد که جای بحث دارد. خوب، آن طرف که بحث مارکسیسم به آن شکل شد، جریان سرمایه داری هم که اینطور رو به اضمحلال است. این نگاه نگره دینی را ما می توانیم در موقعیت جهانی بر مبنای نظر حضرت امام توسعه دهیم و به این مسائل بپردازیم تا بتواند در حوزه های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی زمینه بسیار ارزشمندی باشد و به میان مخاطبان ایران و جهان کشیده بشود. و البته، این بحث در حوزه های انسانی، فرهنگی، هنری و در حوزه ادبیات و رمان و شعر و دیگر زمینه های اندیشه ای، چندان که لازمه یک حرکت فرهنگی هنری انقلابی است، خاستگاه موقتی مستحکمی در این آثار نداشته ایم و دلایل آن هم، جدی نگرفتن مدیریت های ‏


‏فرهنگی هنری و تخصیص ندادن موقعیتهای جهانی و به عبارتی سرمایه گذاری نکردن در این زمینه، عامل اساسی است و البته، بیشتر از هنر، تبلیغات و کاربری های روزانه هم یک دید غیر مدیریتی است که مانع رشد اندیشه ای در هنر است.‏

انصاری:‏ در قران آیه ای است که حضرت امام هم با یک لحن خاصی آن را بیان می کردند. وقتی آن آیــــه را می خواندند یک جوری التهاب امام را در سیمایشان مشاهده می کردیم. روایت هم هست که پیامبر(ص) فرمود: شیبتنی سورِه ‏‏هود(سوره هود مرا پیر کرد)، به خاطر موقعیت این آیه که فرمود: «فاستقم کما امرت» خود امام هم بدون امکانات و همراهی مردم نمی توانست کاری بکند کما اینکه آن موقعی که دست به حرکت زد و قیام کرد یا اولین پیام تاریخی که در کتابخانه وزیری یزد است در آن اولین پیام تاریخی، در آنجا همه حوزه های علمیه و جامعه را فراخواند به اینکه «ان تقوموا لله» و در ابتدا جوابی نشنید. بنابراین با توجه به واقعیت ها با عینیت و در این فضا باید حرکت کرد. پاسخ پرسش شما این است که اینجا هم باید آفت شناسی و آسیب شناسی بشود. چرا امروز علی رغم همه اراده ای که هست در مقابله با این نظام ظالمانه و در نفی حرکت های سازشکارانه با رژیم غاصب صهیونیستی که حقا باید گفت با هر منطق و حقوق بین الملل نگاه بکنیم با هر منطق و دین و آیینی که بهره کمی حتی از آزادی و عقلانیت داشته باشد نگاه بکینم یک غده سرطانی بیش نیست و بایستی یک روز جراحی بشود و دور انداخته بشـــود، هیچ چاره ای هم ندارد. جهان تا مبتلا به وجود یک نظام صهیونیستی است که اساس و بنیان و پایه اش بر اساس غصب سرزمین و خانه های مردم است هیچگاه روی آرامش نخواهد دید. خوب وقتی که امروز از ناحیه رهبر انقلاب اسلامی عنوان می شود و در نفی آن خط سازش هم حرکت می کنیم و شما می فرمایید آیا نمی شد بیشتر این نیروها را بسیج کرد؟ پاسخ این است که ما دچار یک سری مشکلات هستیم. اینها باید بازشناسی بشود. یک بخشی مربوط به جریانات وفادار به این اندیشه است، به خود کسانی که در عرصه انقلاب اسلامی حضور داشتند. اینها متأسفانه نتوانستند اولویت گذاری کنند، یعنی ما مسأله ای که داریم مسائل مربوط به جناح و گروه و دسته خودمان است که فکر می کنم یکی از بحث هایی که در سی سالگی انقلاب بایستی ‏


‏مطرح بشود و به آن دامن زده بشود و پرداخته شود همین است که در نقد خود، وقتی نقد می کنیم، نقد دیگران را نکنیم. اصول گرا یا اصلاح طلب، خودمان را نقد کنیم که چقدر از رفتارهای ما سبب شد این هدف ها آنگونه که باید تأثیر بگذارند نکردند. کجاها ما حاضر شدیم منافع کلان امت اسلامی را به بهای به دست آوردن منافع خاص حزبی و گروهی سیاسی خودمان قربانی کنیم. کجاها ما حاضر شدیم از اصول و افراد خود بگذریم؟ چرا این اتفاق افتاد و طرفین آیا مقصر بودند یا نه؟ اینجا بحث یافتن مقصر نیست، بحث این است که برای آینده برنامه ریزی بشود. به نظر من این نکته خیلی مهم است که ما این نگاه نقادانه را بپذیریم. اگر می خواهیم خط امامی باشیم همواره این احتمال را بدهیم که داریم خطا می کنیم. اینکه ما مطلق انگاری بکنیم که شیوه همین است و جز این نیست مشکل داریم. یعنی امروز بعد از سی سال از پیروزی انقلاب نگاه بکینم می بینیم از نظر ترسیم دورنمای کار و ساختار، ساختار روشن قانون اساسی که ـ به تعبیر دوستمان مترقی ترین قانون است ـ انصافاً از نظر تأمین منافع ملی ایران، منافع امت اسلامی، از نظر تأمین جایگاه رفیع ایران در یک بنیان تمدنی بزرگ آینده ظرفیت کافی را دارد ولی اینکه چرا این اصول و بندها ساکت مانده، راکد مانده و به آن عمل نشده اینها باید بررسی بشود، در محیط دوستانه و مراقبت هم باید بکنیم که ما آن طرف هم یک دشمن تیز و تند و چهارچشمی مراقب داریم که رسماً پول گذاشتند و تصویب کردند که آقا می خواهیم این نظام را براندازیم. هر جا صدایی برخیزد که ببینند یک نقطه ای را پیدا کنند همصدا باشد می آیند وصل می شوند. خوب این مراقبت ها را داشته باشیم ولی در مجموع با لحاظ همه مراقبت ها من فکر می کنم نکته اصلی حرکت و تلاشمان این آزادی مقدسی که در متن قرآن آمده را پاس بداریم و الا به بن بستی می رسیم که ته خط چیزی نداشته باشیم و حتی به مشکلات جدی بیانجامد و یک زمانی نگاه بکینم ببینیم که فقط ما ماندیم و نیروهای اول و دوم انقلاب.‏

‏یک سؤال هم من مطرح می کنم فقط به عنوان طرح سؤال در جامعه که تا حالا مطرح نشده و خیلی هم مهم است. من فکــر می کنم امروز نسل اول و دوم انقلاب حتی منتقدین و حتی کسانی که در میانه انقلاب بریدند ـ یا ما بد عمل کردیم و یا خودشان بد عمل کردند ـ اینها معتقد‏


‏هستند در بین خود و خدای خودشان واقعاً وجداناً عظمت کارکردهای انقلاب را همه باور داند ولی چه شده ما نتوانستیم این واقعیت را منتقل کنیم به نسل سوم. به گمان من این خیلی مهم است. ما امروز نگاه می کنیم می بینیم که ما نتوانسیتم واقعیت های محسوس تلخ آن دوران سیاه ستم استبداد و اختناق را، آن سانسور، آن کثافت حضور آمریکایی ها در کشور، آن وضع فجیع فقر و فاقه ای که توی پایتخت کشور بود؛ منطقه های حلبی آباد دویست و صد هزار نفری در پنج شش نقطه که شاه زمانی که می خواست خارجی ها را بیاورد مجبور شد از فرودگاه تهران گرفته تا فاصله طولانی و مشابه آن در چندین منطقه تهران، دیوار بکشد. هیچ الفبای توسعه نداشتیم، صنعتمان اگر دو تا سه تا کارخانه داشتیم مونتاژ محض بود، از سوزن گرفته و آفتابه تا همه چیز وابسته بود. امروزه ما کشوری هستم داریم تکنولوژی هسته ای و نانو تکنولوژی را در عرصه های مختلف تجربه می کنیم. ما واقعاً کار بزرگی کرده ایم ولی با همه این دستاوردهای عظیم چرا این همزبانی نسلی و تفاهم بین نسلی نیست؟ چه اتفاقی افتاده است؟ این هم خودش یک بحثی است.‏

دولت آبادی:‏ در مورد سخنان جناب آقای دکتر انصاری چند نکته دارم: اول آنکه من هم مثل خیلی ها از نسل اول (بنیانگذاران انقلاب اسلامی) و نسل دوم (نسل انقلاب) گرچه نقش مهمی در شکل گیری انقلاب نداشته ام ولی حقیقت این است که آنقدر این پدیده با روح و جان من عجین شده که نمی توانم ببینم کسانی نسبت به آن حرف نسنجیده ای بزنند. شاید اگر خودم بخواهم از عملکرد دولتهای انقلاب اسلامی انتقاد کنم خیلی تیزتر، برنده تر و دقیق تر انتقاد کنم ولی همیشه فکر می کنم هر دولتی از جمله همین دولت فعلی که با هیچکدام از گرایشات فکری و ‏


‏علاقه سیاسی بنده جور در نمی آید برای انقلاب اسلامی دستاوردی خواهد داشت. این دولت پرونده یک نوع افراط گرایی خرافی را در ایران می بندد و با تابو شکنی در بعضی موضوعات راه را برای دولتهای بعدی باز خواهد کرد، ضمن آنکه برخی گفتمانهای اولیه و مهم انقلاب اسلامی را در شعار احیاء کرده، گرچه در عمل به دلیل ضعف نظری و مقداری تنگ نظری مشکلاتی را هم ایجاد کرده است. وقتی خائنی مثل بنی صدر دستاوردی برای نظام داشت ـ چون با عزل او پرونده لیبرالیسم د رایران بسته شد ـ هر دولتی که بر پایه مردم سالاری دینی توسط مردم انتخاب شود حتماً خیری برای نظام و انقلاب خواهد داشت، مشروط بر آنکه ما نیز وظایف شرعی، قانونی و اخلاقی خود را فراموش نکنیم. بخصوص آنکه نفس متعالی و غیبی امام، مراقب انقلاب اسلامی ایران هست. ‏

‏دومین نکته این است که شهید مطهری پاسخ پرسش آقای دکتر انصاری را قبل از پیروزی انقلاب داده اند. ایشان در کتاب «پیرامون انقلاب اسلامی» بحث فرزند خوری انقلابها را خیلی دقیق بررسی کرده است. ایشان دقیقاً فرموده اند که این انقلاب نیست که فرزند خوار است بلکه غفلت از نفوذی ها است که باعث می شود این پدیده شکل بگیرد. اصلاً مبنای انحراف انقلابها همین غفلت است. امام این مسأله را مکرر مطرح می کردند ولی جامعه آنقدر شیدای امام بود که این تذکرات را درک نمی کرد. البته به نظر من یکی از خوشبختی های ما این بود که دست از دامن فیلسوفی مثل امام بر نمی داشتیم و برای حل و فصل مسائل و اداره کشور این باوری که به امام داشتیم خیلی به ما کمک می کرد. ‏

‏سومین نکته مسأله نسل جوان است. یک فیلسوف اسپانیایی می گوید هر انقلابی یک اپوزیسیون در درون خودش دارد و آن نسل جوان است، چون با فرهنگ و آن محدودیتهایی که منجر به بروز و ظهور انقلاب می شود آشنا نیست، فقط مشکلات کنونی خود را می بیند و مشکلات بزرگتری را که به خاطر آن انقلاب شد درک نمی کند زیرا انقلاب آن مشکلات را حل کرده است. نسل جدید اساساً اختناق ناشی از عدم آزادی را نمی فهمد چون آزاد است که به دولت و عملکرد آن اعتراض کند و یا اگر خواست آن را در موعد قانونی مشخص با دولت‏


‏دیگری عوض کند. بنابراین مسأله این نسل اساساً مسأله انقلاب نیست بلکه چالش با دستاوردها و عملکرد های دولتهای ناشی از انقلاب است که به مقوله کارآیی و عدم کارآیی دولتها بر می گردد. در غرب از طریق کارآیی بهتر سیستمهای اقتصادی و نظم پولادین اداری و اجتماعی و ترویج بی بند و باریهای اخلاقی بر چالش نیازها و غرایز نسل جوان با دولت و نظامهای سیاسسی تا حدودی سرپوش گذاشته اند. ما از یک طرف نمی توانیم و نباید بی بند و باری را ترویج کنیم و از طرف دیگر به دلیل مشکلات و محدودیتهای نظری و تنگ نظریهای برخی افراد قادر به اقناع افکار عمومی و بخصوص نسل جدید نیستیم. ‏

انصاری:‏ من دو سه تا نکته دارم. به هر حال نقش رسانه نقش تعیین کننده است. حالا من نقد از خود را مطرح کردم. اگر هر جناحی مسئولانه با مقوله انقلاب و دستاوردهایش برخورد کند موضوع تفاوت خواهد کرد. به صرف اینکه ببینم مشکلاتی وجود دارد یا نسل جدید همزبانی با ما ندارد بعد بیاییم فرافکنی بکنیم و مشکل را بیاندازیم به گردن جناح رقیبمان و دیگران و یا حتی سطوح بالاتر، این نه جوانمردانه است و نه علمی است. واقعاً واکاوی اینها ضروری است ولی به عنوان یک نقد جدی اگر بسترش فراهم بشود و در سطوحی پذیرفته بشود که انقلاب اسلامی اگر بخواهد ماندگار شود نیازمند جایگزینی تدریجی، صحیح و اصولی نسل جدید است. این واقعیتی است که پروردگار عالم حتی به پیامبر خودش نسبت به خطر بازگشت امت به عصر ارتجاع، بعد از رحلت پیامبر(ص) هشدار می دهد. برای اینکه این جریان ارتجاعی در این جامعه صورت نگیرد و ‏


‏برنگردیم دوباره که حتی هدف ها و آرمانها را دیگران ترسیم کنند که بازگشت به عصر جاهلیت است و بیگانگان، مدلهای دیگری از الگوهای نظام سیاسی را گرته برداری کرده بخواهند به جامعه ارائه کنند که موافــق با موازین و هدف های ما نباشد این الفبایش این است که بالاخره زمینه آزادی گفتار و بیان در محدوده نیروی های انقلاب جا بیافتد.‏

‏یکی از مهمترین نقدهایی که من به رسانه ملی و به صدا و سیما دارم این است ـ البته آقای ضرغامی که منشأ تحولات بسیار خوبی بوده و نوآوریهای انصافاً خوبی داشته در عرصه جذب رویکردهای نسل جوان به رسانه ملی از ورزش گرفته تا حوادث تا اجتماعیات تا مسائل سیاسی تا حوادث تاریخ انقلاب انصافاً خوب کار کرده و مدیران زحمتکش قبلی که هر کدام به سهم خودشان نقشی داشتند ـ اما مهمترین نقدی که تا به امروز همچنان مخفی مانده و حل نشده و امام هم روی آن حساس بودند و حتی در مقطعی به نوعـــی می شود گفت تحریم کردند گفتند معنی ندارد که اول کار، نقش رسانه ملی دائماً تجلیل از ایشان باشد. یعنی می خواستند عادت بدهند صدا و سیما آیینه ای باشد از انعکاس دلسوزی ها و گفتگوهای مردم. اگر دنبال جلب مخاطب ها باشند پربیننده ترین برنامه امروز برنامه ای است که صدا و سیما بیاید متولی بشود و مناظره آزاد بین دوستان واقعی و دلسوزان انقلاب برگزار کند.ارگانهای امنیتی ما هستند. مراقبند. می دانند این آقا، این گروه، این جریان، وصل نیستند به خارج کشور. خوب اینها دلسوزان انقلاب هستند بیایند بنشینند یک سری بحث های بنیادی و نظری را بررسی کنند، به جامعه منتقل بشود و آزاد مطرح بشود. آن وقت این حساسیست ها ایجاد می شود. اما اگر ما با یک انگ زدن بستیم جلوی این نقد آزاد را در سراشیبی می افتیم. خطر اینجاست. بعد هــم کاری نداریم و دیگر چشم و گوشمان کر و کور می شود، ناگزیریم هی توجیه کنیم که همین روند بهترین است. در نتیجه هی دامنه مخالفین، منتقدین، معترضین، ساکتین و بی تفاوت ها گسترده تر و وسیع تر و دامنه مدافعین کمتر می شود. به نظر من در سی سالگی انقلاب لازم است چنین مسأله ای را بخوبی بررسی کنیم. ‏

دولت آبادی:‏ عرض آخر من همین است که جناب آقای دکتر انصاری اشاره فرمودند و واقعاً نکته مهمی است. مشکل از اینجا بروز می کند که دولتها خود را با نظام یکی می گیرند. دولت ‏


‏یک مجموعه آمدنی و رفتنی است که از بستر نظام سیاسی شکل می گیرد. یکی از شاهکارهای سیاسی حضرت امام همین نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران است که توانسته سیاستهای پایدار و بلند مدت را در قالب دولتهای محدود به هم پیوند بزند. بنا بر این دولتها گرچه محترمند اما قابل نقد هستند و تقدس ندارند و به همین دلیل هم حق ندارند از منابع مشروعیت نظام که شامل دین، امام، انقلاب اسلامی و رهبری است هزینه عدم کارآیی خود را جبران کنند. دولت مسئول عملکرد خودش است و با پذیرش مسئولیت به وظیفه اصلی خود که دفاع از نظام سیاسی کشور است عمل می کند و حق ندارد تا از آن انتقاد می کنند اسلام و امام زمان(عج) و رهبری و نظام سیاسی را سپر دفاع از خود کند. اگر این اصل را بتوانیم در کشور جا بیاندازیم که دولت با نظام فرق می کند خیلی از مسائل حل می شود. نظام، اصول و قواعد خاصی دارد که نقدش در حوزه توانایی افراد خاص است که جایگاه و دانش آن را داشته باشند اما نقد دولت، نقدی عام و همگانی است. انتقاد از آقای احمدی نژاد یا آقای خاتمی یا حتی آقای هاشمی، انتقاد از اسلام و انقلاب و امام نیست. اساساً ما از آنها انتقاد می کنیم که این سرمایه ها که منابع مشروعیت نظام هستند محترم و پایدار بمانند. از دولتها به دلیل سمت اجرایی که دارند نقد یا تقدیر می شود گرچه حضرت امام دایره نقد را در حوزه وظایف اجرایی چنان وسیع می گرفتند که در مورد خودشان فرمودند مگر من جزء اصول دین هستم که کسی نباید با من مخالفت کند. به نظر من نقطه کانونی بحث همین است که دولتها با نظامها یکی نیستند و حق ندارند پشت نظام سیاسی عدم کارآیی خود را پنهان کنند. اگر توان پاسخگویی نسبت به عملکرد خود را دارند که هیچ و اگر ندارند باید مسئولیت خطاها و اشتباهات خود را بپذیرند تا نظام جمهوری اسلامی ایران به عدم کارآیی متهم نشود.‏

‏ ‏

حضور: فرصت زیادی نداریم. از جناب آقای مقدم خواهش می کنم در همین مقوله بحث مختصری بیان بفرمایند.

حجت الاسلام و المسلمین مقدم:‏ من هم تأکید می کنم که سی امین سالگرد انقلاب اسلامی ایران فرصتی است گرانسنگ که با نگاهی دقیق و عمیق نسبت به تأثیرات و آثار این پدیده ‏


‏استثنایی در عرصه های داخلی و بین المللی میزان کارآیی و توانایی آن بیشتر و بهتر بررسی و ارزیابی گردد. بیان نقاط قوت و ضعف در هر رخدادی زمینه های رشد و بالندگی را فراهم آوردن است، چه اینکه شناخت نارسایی ها و کاستی ها شرط ضرور در رفع و جبران آنها خواهد بود. از این جهت واکاوی و نقد سه دهه گذشته آن هم با نگاهی و نظری توأم با انصاف و به دور از نفی واقعیت ها تنها راه و شیوه ای است که می تواند انقلاب اسلامی ما را و نیز اولین شکوفه مبارک آن (جمهوری اسلامی ایران) را از خطرات مصونیت بخشیده و در مقابل جهل و جمود تنگ نظران از یک سو و جور و کینه بد خواهان از سوی دیگر بیمه نماید. بدیهی است در کنار دستاوردهای بزرگ و سترگ این حادثه عظیم بروز برخی از کاستی ها و یا سستی ها زمانی خطر زا و تهدید کننده است که بر روی آنها چشمها بسته شود و زبان و قلم از بیان و طرح آنها عاجز گردد و گرنه آگاهی از نارسایی ها گام نخست در رهایی از آنهاست. ‏

‏با این نگرش یاد آور می شود که مرزهای دو مقوله انقلاب اسلامی ایران و جمهوری اسلامی ایران باید متمایز گردند. انقلاب اسلامی حرکتی دین مدار و برگرفته از روح و جوهره اسلامی بود که بر هویت اسلامی و دینی ملت ایران استوار بود. هنر والای امام خمینی این بود که همه اهداف برخاسته در این انقلاب را از متن مقاهیم دینی و دستورات اسلامی تفسیر می نمود: ظلم ستیزی و عدالتخواهی، نفی سلطه استکبار، خود باوری و اتکاء به خویشتن، عزت نفس و کرامت انسان، مقاومت و تسلیم ناپذیری و دهها ارزش و نماد دیگری که در عمق و احساس انقلاب اسلامی نمودار بود. از این جهت حرکت انقلاب اسلامی توفانی بزرگ و گسترده را در امت اسلامی ایجاد کرد به گونه ای که هر انسان مسلمان و دین داری همخوانی و همگونی را با این راه احساس می نمود. به باور من انقلاب اسلامی ایران توانسته در این سه دهه گذشته توفیق فراوانی در جهان اسلام بدست آورد و بذر این حرکت نجاتبخش را در دل و جان امت اسلامی قرار دهد. امام خمینی با آفرینش این موج سترگ به دنیای اسلام بلکه به همه آزادیخواهان و عدالتخواهان آموخت که می توان با بهره گیری از ارزشهای برخاسته از این موج بر نظام سلطه فائق آمد و شبکه گسترده جهانی قدرتها را آسیب پذیر نمود. می توان با خود باوری، استقامت و‏


IMG_0102

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

‏روحیه شکست ناپذیری بر توپ و تانک و سلاحهای مدرن پیروز شد و نشان داد که اراده ملت ها فوق همه تصمیم ها و قدرتهاست. ‏

‏آنچه حضرت امام به عنوان صدور انقلاب یاد می کرد و بسیاری از ذهن های نا آشنا با ادبیات آن فرزانه بزرگ از درک آن عاجز بودند همین بود که حرکت انقلاب اسلامی محدود به مرزهای جغرافیایی نیست و پیوند با دل و جان و عقیده و مرام امتی خدا جود دارد، حرکتی است که از متن عقیده اسلامی برخاسته و با باور هر مسلمانی پیوند عمیق دارد. او در پایان قرن بیستم جهان را مقهور قدرتی به نام ایمان و دین کرد و در عصری که دین را افیون ملتها قلمداد کرده بودند در عمل نشان داد که دینی که مبتنی بر مطالبات فطری و ذاتی انسان باشد نه تنها مخدر نیست که بزرگترین نیروی قدرت آفرین در فرد و جامعه انسانی است.‏


‏بنابراین می توان به جرأت ادعا کرد که دستاوردهای انقلاب اسلامی را امروز باید در جهان اسلام و در امت اسلامی جستجو کرد و در این سمت و سو به حق توفیق بسیاری داشته است. اما آنچه به نام جمهوری اسلامی ایران به عنوان اولین تجربه نظام دینی در سرزمین ایران باید یاد کرد نظامی است مبتنی بر قوانین دینی و در چارچوب سرزمین جغرایایی ایران. تأکید و اصرار مردم مسلمان ایران در دوران نهضت بر شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی و تأیید و تمرکز حضرت امام به جمهوری اسلامی آن هم «نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» بیانگر این حقیقت بود که اسلام بر مبنای قرائت حضرت امام و مردم برخاسته در مقابل استکبار و استبداد، دینی است که هم با استقلال و سلطه ستیزی سازگاری دارد و هم با آزادی و دموکراسی و مردم سالاری همگونی و همخوانی.‏

‏استقلال یا عزت نفس، سربلندی، خود باوری، تکیه بر توان و منابع خویشتن را در بر دارد و در نگاه و نظر دینی امام خمینی اخلاقی که بر جانمایه های این ارزشها بنا نشده باشد اسلامی نیست. مگر می توان مسلمان بود و حقارت داشت؟ دیندار بود و بر عزت و کرامت انسان تأکید نورزید؟ و بالاخره مسلمانی و نوکری بیگانگان در نگاه امام خمینی از تعالیم اسلام آمریکایی است و نه اسلام ناب محمدی(ص).‏

‏آنچه مورد تأکید دوست و دشمن است آن است که جمهوری اسلامی ایران در سه دهه گذشته توانسته استقلال خود را پاس دارد و هیچگاه در مقابل قدرتهای بیگانه سر تعظیم فرود نیاورده است. علیرغم بسیاری از مشکلات، جمهوری اسلامی در این موضوع کاملاً موفق بوده است. اما نسبت به حراست از حقوق شهروندان و رعایت آزادیهای مصرّح در قانون اساسی و نیز پاسداری از جمهوریت و نقش مردم در سرنوشت سیاسی- اجتماعی خویش چندان موفق عمل نکرده است. این دو حوزه از مسائلی است که قابل بحث و بررسی و نقادی بیشتری است که در جای خود باید بدان پرداخته شود. ‏

‏ ‏

حضور: جناب آقای مروی هم با توجه به تخصص و اطلاعات خود در حوزه رسانه و 


ارتباطات در باره تحولات سه دهه رسانه ای کشور و چگونگی حرکت آن با توجه به دیدگاههای حضرت امام بیان بفرمایند در این مدت چه توفیقاتی داشته ایم و همچنین چه موانع و معضلاتی داریم. 

دکتر ابوالفضل مروی:‏ متشکرم. من هم به سهم خودم سی سالگی انقلاب اسلامی را تبریک می گویم. ان شاء الله این انقلاب اسلامی به انقلاب جهانی حضرت موعود(عج) متصل شود. بنده هم قبول دارم که با یک یا چندین و چند میز اندیشه اصلاً امکان ندارد که ما بخواهیم سی سال تحولات بعد از پیروز انقلاب اسلامی را تحلیل کنیم. چنین کاری نیاز به متخصصان آگاه رشته های مختلف دارد که بنشینند و مثلاً در باره تعلیم و تربیت اسلامی، اقتصاد اسلامی، عدالت اجتماعی و دهها عنوان دیگر بر اساس اندیشه های حضرت امام بحث و بررسی کنند. در اینجا فقط می توان به بعضی از نکات محوری اشاره کرد. ‏

‏خداوند خودش به ما نسل اولی های انقلاب و نیز نسل دومی ها یعنی آنها که 15 خرداد را دیده اند، آنها که انقلاب و جنگ تحمیلی را دیده اند، آنها که ذلت حکومت شاهنشاهی و خفقان استبداد و سلطه استعمار را دیده اند، آنها که زحمات و رنجهای امام خمینی و ملت ایران را دیده اند خصوصاً آنهایی که پست و مقام و موقعیتی دارند توفیق بدهد که در عمل قدر انقلاب اسلامی را بدانند، قدر ملت ایران را بدانند، قدر امام خمینی را بدانند؛ چون ما نمی توانیم از نسل جوان انتظار داشته باشیم انقلابی و اسلامی عمل کند و خود ما جور دیگری رفتار کنیم. ‏

‏ما نمی توانیم دروغ بگوییم، تهمت بزنیم، آبروی مسلمانها را برای منافع زودگذر دنیوی بریزیم، اختلاف کنیم، نفاق بورزیم، دنبال دنیا باشیم و جوانان را دعوت کنیم راستگو و درست کردار و انقلابی و اسلامی باشند. نمی شود ما خودمان از اسلام ناب دم بزنیم، خط امام و رهبری را تبلیغ کنیم و خودمان خلاف آن عمل کنیم. هر قدر هم تبلیغ کنیم آنچه به نسل جوان منتقل می شود عملکرد ماست. در تمامی دیدگاههای صاحب نظران داخلی و خارجی که سالهاست بنده مطالبشان را در حضور به چاپ می رسانم این معنا مورد تصریح و تأکید قرار گرفته است که راز موفقیت حضرت امام این بود که به آنچه می گفت اعتقاد داشت و عامل به آن بود. بنده گاهی ‏


‏فکر می کنم ما نسل اولی های انقلاب، عمق و عظمت انقلاب اسلامی را خوب درک نکرده ایم. شاهد واقعه ای بودن یا از نمای نزدیک آن را دیدن و در آن شرکت داشتن به معنای درک کامل معنا و مفهوم آن نیست. شاید نسلهای بعدی در نمایی وسیع تر، بهتر از ما این پدیده شگرف را درک کنند. به هر حال فکر می کنم اگر ما بتوانیم این معنا را به نسل جوان منتقل کنیم و بباورانیم که انقلاب و کشور مال آنهاست، مال خودشان است، وظیفه خود را انجام داده ایم. البته این کار با تعارف و دادن چند پست مهم به بعضی از جوانان انجام نمی شود.‏

‏اما در باره عدم توجه جامعه ایرانی به تاریخ که جناب هادی فرمودند توضیحاتی به نظر می رسد: اولاً بسیاری از اندیشه مندان داخلی و خارجی و در صدر همه آنها حضرت امام، ملت ایران را ملتی آگاه و سیاسی و انقلابی می دانند. آقای دولت آبادی به گفته فوکو اشاره کردند. چطور ممکن است ایران، روح یک جهان مرده قلمداد شود؟ آگاه بودن و انقلابی بودن بدون شناخت هویت اصیل خویش امکانپذیر نیست و این هویت همواره مستلزم آگاهی ـ ولو اجمالی ـ نسبت به تاریخ زندگی جامعه است. حضور مردم ایران در تمامی عرصه های کشور از تظاهرات و دفاع مسلحانه گرفته تا انتخابات مختلف حاکی از همین امر است. اگر ما به سخنان امام خمینی در طول دوران مبارزه مراجعه کنیم ـ چه قبل از پیروزی و چه بعد از آن ـ ملاحظه خواهیم کرد که عنصر اساسی گفتمان حضرتش آگاهی بخشی است. در عرصه این آگاهی بخشی، حجم بالایی از کلام ایشان به تحلیل تاریخ معاصر ایران از دوران قاجار و مشروطه به بعد، تاریخ صدر اسلام و مسائل عقیدتی اختصاص دارد. تا آنجا که بنده می دانم بعد از پیروزی انقلاب نیز پر فروش ترین کتابهای منتشره کتابهای تاریخی است. مثلاً کتابهای مربوط به دوران رضاخان و محمدرضا از قبیل کتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» یا کتاب «دخترم فرح» بارها تجدید چاپ شده یا خاطرات «عزت شاهی» که مربوط به گروههای سیاسی و دوران شکنجه و زندان است تا کنون به چاپ چهاردهم رسیده است. کتابهای تاریخی خود مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام از کتابهای پرفروش است از جمله کتاب جناب انصاری (حدیث بیداری) که از سال 1281 شمسی، زندگی حضرت امام را در زمینه تاریخ معاصـر تصویر می کند تا کنون به بیش از 20 چاپ رسیده‏


marvi1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

‏است.در زندگی روزمره نیز می بینیم که افرادی با سوادی در حد خواندن و نوشتن، کتابهــای تاریخی را می خوانند. البته قطعاً جناب هادی از زوایایی خــاص بحث می کنند که می توان بعداً بیشتر به آن پرداخت. ‏

‏نکته دیگر اینکه برای درک تحولات هر پدیده ای لازم است به ابتدای آن پدیده مراجعه کرد. برای درک تحولات انقلاب اسلامی نیز لازم است ما، به اندیشه های امام خمینی و آغاز انقلاب اسلامی برگردیم و ببینیم انقلاب چگونه بوجود آمد و مبنای آن چه بود و چه شد که مردم رهبری امام را پذیرفتند و از بذل جان و مال در راه او دریغ نکردند. امیدوارم بر این اساس ما بتوانیم در آینده میز اندیشه های دیگری داشته باشیم و مسأله را بیشتر مورد واکاوی قرار دهیم. اما در عرصه ارتباطات همه برادران استحضار دارند که محور ارتباطات، وسایل ارتباط جمعی یا رسانه هاست، حالا چه رسانه های قدیمی مانند کتاب و مطبوعات، چه رسانه های میانی مانند سینما ‏


‏و رادیو و بعد هم تلویزیون و چه رسانه های نو مانند ارتباطات ماهواره ای و رسانه های دیجیتالی و غیره. در وسایل ارتباطی چند مقوله مورد تأکید است که در واقع جان مایه این وسایل است که مهمترین آنها عبارتند از اطلاع رسانی و آگاهی بخشی که اگر به صورت صحیح انجام گیرد نقش تربیتی این وسایل که حضرت امام ـ چه قبل از پیروزی انقلاب و چه بعد از آن ـ بسیار بر آن تأکید داشتند ایفا شده است. امام خمینی، رسانه ها را همانند دانشگاه می دانستند که مال همه مردم است. امام خمینی بر آزادی بیان و انتقاد در مطبوعات و سایر رسانه ها تأکید داشتند. اساساً یکی از انتقادهای ایشان نسبت به شــاه و رسانه های شاهنشاهی این بود که آزادی بیان و انتقاد در آنها نیست و مسائل اساسی مردم در آنها سانسور می شود.‏

‏امام خمینی، هم قبل از انقلاب و هم بعد از آن از آزادی مطبوعات، از انتقاد، از اطلاع رسانی صادقانه، از آگاهی بخشی درست و از نقش تعلیم و تربیتی رسانه ها بشدت دفاع کرده اند. همچنین ابتذال، توطئه، دروغ، تملق و چاپلوسی، تخصیص مطالب مطبوعات و رسانه ها صرفاً به مسئولین و گروهها و نادیده گرفتن سهم اساسی مردم در آنها را محکوم و نهی کرده اند. سخنان فراوان امام شاهد و حاضر است و در صحیفه امام جلوی چشم همه قرار دارد. به نظرمی رسد شاید به علت توطئه های فراوانی که در ابتدای پیروزی انقلاب شاهد آن بودیم و نفوذ عناصر مخرب در مطبوعات و رسانه ها این فرصت پیش نیامد که ما بر اساس اندیشه های حضرت امام تعریف درستی از آزادی مطبوعات و رسانه ها داشته باشیم. احتمالاً تغییر و تصحیح مکرر در قانون مطبوعات و سایر قوانین مرتبط معلول چنین چیزی باشد. به هر حال، حالا دیگر جمهوری اسلامی تثبیت شده است و می توان اندیشه های بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران را در این زمینه کاربردی کرد. ‏

‏به نظر بنده رسانه های ما خصوصاً مطبوعات ما هنوز این معنای سخن حضرت امام را که مطبوعات برای همه مردم است، آنطور که باید درک نکرده اند. همچنین تأکیدات آن حضرت در باره پرهیز از تملق و چاپلوسی و ابتذال را که در واقع میراث شوم دوران شاهنشاهی است آنطور که باید مورد توجه قرار نمی دهند. از طرف دیگر گاهی شاهد هستیم که بعضی اشخاص،‏


‏انتقاد از نابسامانی ها و کژ رفتاریها را ـ که حقیقتاً حمایت و دلسوزی برای انقلاب است ـ با تیشه به ریشه نظام اسلامی زدن و کمک به دشمنان انقلاب ـ حالا یا به عمد و یا به خاطر ناآگاهی ـ مخلوط می کنند. امروزه نشریات بسیار و سایت های بسیار، کمر به تحریف انقلاب و تاریخ معاصر ما زده اند، هزینه های بسیار بالایی صرف فریب نسل جوان ما می شود و ما در گیر مسائل روزمره خودمان هستیم. البته مسأله خیلی حساس و دقیق است که نویسنده هم به دام چاپلوسی و تملق و به به چه چه نیافتد، هم از ضعف ها و اشتباهات انتقاد کند و هم بهانه به دست دشمنان بی شمار انقلاب اسلامی ندهد و نظامی را که بعد از بیش از 200 سال وابستگی، استقلال را برای کشورمان به ارمغان آورد تضعیف نکند. تنها راه این است که ـ همانطور که دوستان اشاره کردند ـ حساب نظام اسلامی از حساب مسئولین رده های مختلف که فانی هستند و می آیند و می روند و از خطا و اشتباه مصون نیستند جدا شود. در سی سالگی انقلاب اسلامی، بررسی این مفاهیم هنوز تازه است و پرداختن به آنها همچنان ضروری به نظر می رسد.‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎