فرشته ها
وقتی مادرم نماز می خواند . یک چادر قشنگ به سر میکند. چادر او پر از ستاره های رنگی است .
یک روز، وقتی که نمازش تمام شد. چادر او را سر کردم و مثل او دعا خواندم .
مادرم خندید و مرا بوسید. روز بعد، من هم کنار مادرم ایستادم و دعا کردم. مادرم یک چادر قشنگ برایم دوخته بود. روی چادر من ، پر از فرشته های کوچک بود. من می دانم که خدا فرشته های کوچک را خیلی دوست دارد.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 03صفحه 4