مجله خردسال 03 صفحه 21
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 03 صفحه 21

پایین تر آمد و روی درختی نشست . نوکش را باز کرد و بست . بعد گفت من هستم . خانم آن بالاست . میان آسمانهاست کوچولو به آسمان نگاه کرد و با غصه گفت پس چرا من خانم را نمی بینم؟ گفت الان هیچ کس نمی تواند خانم را ببینید . نگاه کن ! آسمان پر از است . خانم پشت هاست . وقتی ها بروند . آن وقت بیرون می آید و همه جا را روشن می کند . آن وقت می توانی آن را ببینی . زرد است . به رنگ بال و پر تو از لانه بیرون آمد و جوجه را صدا زد دوید و رفت توی لانه وزید . بارید ها رفتند و آسمان صاف و آبی شد خانم پیدا شد . با مادرش از لانه بیرون آمد . او را در آسمان دید . خیلی قشنگ بود . به سلام کرد و خندید . با نو کش را بوسید و گفت دیدی چقدر قشنگ است . زرد و طلایی رنگ است . مثل تو قشنگم .

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 03صفحه 21