مجله خردسال 03 صفحه 24
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 03 صفحه 24

پله بازی سرور کتبی کفشهایم را پوشیدم و گفتم می آیید پله بازی بابا گفت بله مامان گفت بله خواهرم گفت بله به حیاط رفتیم من روی پله اول نشستم و گفتم من اول مادرم روی پله دوم نشست و گفت من دوم خواهرم روی پله سوم نشست و گفت من سوم ! پدرم خندید . گفت : باز هم چهارم شدم . و رفت روی پله چهارم نشست . شبیه یک قطار پله پله شده بودیم . میوه ... ! گربه ام به طرفمان آمد می دانستم گربه هم پله بازی دوست دارد. اما حیاط ما فقط چهار تا پله دارد. گربه دوباره گفت : میو ... ! گفتم کاش خانه ما یک پله دیگر داشت . بابا خندید . گربه را برداشت و روی پایش نشاند و گفت : پاهای من مثل پله است . گربه گفت میو ...! یعنی من پنجم ! کاش به جای گربه من روی پاهای بابا نشسته بودم .

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 03صفحه 24