مجله خردسال 40 صفحه 17
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 40 صفحه 17

صندوق فیش فیش خرسی صندوق کیک راسو یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچ­کس نبود. روز تولد بود. یک صبح قشنگ و آفتابی. منتظر بود تا و به سراغش بیایند و تولدش را تبریک بگویند. اما هرچه منتظر شد از آنها خبری نشد. توی یک سوراخ بزرگ زیر یک سنگ زندگی می­کرد. با این­که خانه­ی تاریک بود، اما او می­توانست آسمان آبی و قشنگ را ببیند. آن روز هم وقتی خبری از و نشد، تصمیم گرفت از خانه بیرون برود و کمی گردش کند. آرام آرام از سوراخ زیر سنگ بیرون آمد، اما هنوز خیلی دور نشد بود که یک قشنگ چوبی پیدا کرد.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 40صفحه 17