مجله خردسال 40 صفحه 22
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 40 صفحه 22

نارنجی لاله جعفری نخ بادکنک از دست نی­نی سر خورد. بادکنک نارنجی خندید. این طرف پرید، آن طرف پرید. پرید روی گلها، از گل قرمز به گل بنفش از گل بنفش به گلهای زرد. بالاتر رفت. به حوض رسید. فواره را دید. یواشکی گفت:«چه خوشگلی!» رفت بالای بالا و روی فواره نشست. نی­نی کوچولو،بدو بدو خودش را کنار حوض رساند و فریاد زد:«نارنجی جان زود بیا پایین.» نارنجی گفت:«اگر راست می­گویی تو بیا بالا. نخم را بگیر!» نی نی کوچولو آمد لب حوض. روی نوک پایش ایستاد و خندید اما یک مرتبه تالاپی افتاد توی حوض آب. نی­نی کوچولو میان آب داد زد وگفت:«نارنجی­جان به دادم برس، رفتم زیر آب !» نارنجی ترسید. بی­معطلی از آن بالا پرید پایین. فریاد کشید:«نی­نی جون­جونی نخم را بگیر!» نی­نی کوچولو نخش را گرفت، آمد روی آب. نارنجی گفت:«زود بیا بالا، روی پشت من محکم بنشین. تا مرا داری،غصه نخوری.» نی­نی کوچولو نفس­نفس زنان رفت و پشت نارنجی نشست و بعد شلپ و شولوپ دست و پا زد. انگار که داشت پارو می­زد. نارنجی گفت:«دوست جون­جونی حالا چه طوری؟!» نی­نی کوچولو خندید و گفت:«پیش منی، خوشحال و خندان، بی غم و غصه، دوست خودمی!»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 40صفحه 22