مجله خردسال 43 صفحه 17
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 43 صفحه 17

حلزون مترسک نامه قورباغه نامه سگ کبوتر یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ­کس نبود. وسط مزرعه ایستاده بود و به دور بر نگاه می­کرد. همین موقع آرام آرام نزدیک رسید و گفت: «سلام جان! حالت چه طور است؟» جواب داد: «سلام دوست من. حالم خوب است ولی کاش یک نبودم.» با تعجب پرسید: «چرا؟» گفت: «همیشـه باید این جا بمانـم و مراقب مزرعه باشم.» کمی روی علفها جابه جا شد وگفت:«تو این جــا دوستـان زیادی داری. پس چرا نارحتی؟» جواب داد: «در مزرعه­ی دهکده­ی بالا دوستـی دارم که مدتهـاست از او بی­خبر مانده­ام. او هم از من خبری ندارد.اگر کسی بود که ی مرا برایش می­برد، خیلی خوشحال می­شدم.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 43صفحه 17