مجله خردسال 139 صفحه 19
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 139 صفحه 19

گفت: «ای وای! کوچولو، شنا بلد نیست.» بعد دوان دوان و پرواز کنان به طرف رودخانه رفتند. وقتی به آن­جا رسیدند، کوچولو را دیدند که پشت نشسته و با بازی می­کند و می­خندد. نفس راحتی کشید. هم خیالش راحت شد. وقتی را دید، با خوش حالی به و گفت: «او پدرم است. پرو بالش مثل رنگارنگ و زیباست!» بعد آرام، آرام شنا کرد و را کنار رساند. خیلی خوش حال بود که با و دوست شده بود. اما به پدر قول داد که هیچ وقت بی­اجازه ازخانه دور نشود.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 139صفحه 19