مجله خردسال 139 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 139 صفحه 4

جادوی آش­پزی یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. یک روز وقتی که موشی می­خواست برای قدم زدن به جنگل برود. جادوگر را دید که غمگین و ناراحت جلوی در خانه­اش نشسته. موشی پیش جادوگر رفت و گفت: «سلام دوست عزیز، چرا این جا نشسته­ای؟» جادوگر گفت: «می­خواهم غذا درست کنم. اما جادوی آش پزی را فراموش کرده­ام.» موشی گفت: «می­خواهی چی درست کنی؟» جادوگر گفت: «آش! همه چیز توی قابلمه ریخته­ام. اما هر کاری می­کنم آش درست نمی­شود.» موش کمی فکر کرد و گفت: «شاید بتوانم به تو کمک کنم جادوی آش پزی یادت بیاید.» موشی و جادوگر، هر دو به آشپز خانه رفتند. موشی رفت بالای میز و به قابلمه­ی آش نگاه کرد. جادوگر، همه چیز توی قابلمه ریخته بود. موشی گفت: «حالا سعی کن تا جادوی آش پزی یادت بیاید.» جادوگر چیزهایی زیر لب گفت و به آش فوت کرد. اما آش درست نشد. موشی گفت: «فهمیدم! اگر آتش زیر آش را روشن نکنی، هیچ جادویی در قابلمه اثر نمی­کند!»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 139صفحه 4