مجله کودک 53 صفحه 16
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 53 صفحه 16

چیلی از کشور پاکستا از مجموعه داستانهای یونسکو مترجم: نازیلا راد سالها پیش در یک روستای پاکستان یک آدم ساده زندگی میکرد که اسمش «چیلی» بود. او به خاطر کارهای سادهلوحانه اما بدون منظور خود، بین دوستانش خیلی محبوب بود و آنها از همنشینی با او خیلی لذت میبردند. یک روز ارباب که صاحب زمینهای آن روستا بود به دنبال چیلی فرستاد. این زمیندار به تقلب و ریاکاری مشهور بود. او از چیلی خواست تا تمام خانههای روستا را بشمارد و در آخر به تعداد هر خانه بیست سکه دریافت کند. چیلی بیچاره ساعتها کار کرد و پیاده از این خیابان به آن کوچه میرفت. شب که شد او کارش را تمام کرد و تعداد خانهها را به ارباب گفت و پولش را گرفت. فردا خبر به دو تن از دوستان چیلی رسید و آنها به سراغش آمدند، یکی از آنها گفت «تو سادهلوح باید پیش از توافق با ارباب موضوع را با ما در میان میگذاشتی، نمیدانی که او آدم حقهبازی است؟» دیگری در حالی که با ناراحتی سرش را تکان میداد گفت: «مطمئنم که سرت را کلاه گذاشته است.» چیلی با اطمینان جواب داد: «اوه، نه، این دفعه نتوانست کلکی بزند.» دوستانش گفتند: «کلک نزد، از کجا میدانی؟» چیلی در حالی که از خودش خیلی راضی به نظر میرسید پاسخ داد «میدانم، چون این دفعه من به اوکلک زدم.»دو دوستشکه تعجب کرده بودند پرسیدند: «منظورت چیه؟» چیلی با غرور گفت: «عدد کمتری به او گفتم. در حقیقت،نصفتعدادخانههایی را که شمرده بودم به او گفتم!»

مجلات دوست کودکانمجله کودک 53صفحه 16