مجله کودک 95 صفحه 29
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 95 صفحه 29

در این میان «والتسر» دوباره به هوش آمد و با صورتی که از درد درهم کشیده بود، به یاد آورد که او برای جبران تاخیر زمانی، راه جنگل را انتخاب کرده بود. دو وسیله نقلیه بیگانه، جلو ساختمان بانک چنان ماشین او را محاصره کرده بودند که او نمیتوانست از آنها فاصله بگیرد. او نیم ساعت را به این ترتیب از دست داد. برای این که دست کم مقداری از آن زمان را جبران کند، از راه جنگل آمد. طبق معمول، ساعت یازده قرار بود که او شروع به پرداخت دستمزدهای کارگران سفالگری کند. خودش در مورد حمله ناگهانی این مطالب را بیان کرد: «وقتی به سرپیچ رسیدم، دوچرخهرا دیدم که وسط جاده افتاده بود. آهسته به طرف آن رفتم، توقف کردم و پیاده شدم که دوچرخه را از سر راه بردارم، ناگهان از پشت سرم صدایی شنیدم. قبل از این که بتوانم بچرخم، ضربهی بسیار محکمی به سرم خورد و از هوش رفتم.» سربازرس کیرستن کمی فکر کرد و بعد پرسید: «در این موقع، پول در کجا و مبلغ آن چقدر بود؟» والتسر به زمان زیادی برای فکر کردن نیازی نداشت: «شصت و دو هزار و پانصد مارک و در یک جعبه نگهداری پول توی کیف دستی من بود.» ـ و کیف کجا بود؟ ـ روی صندلی پهلوی راننده توی ماشین بود. در حالی که والستر با احتیاط چسب پشت سرش را لمس و امتحان میکرد، کیرستن حرفهای او را یادداشت میکرد. ـ و شما نمیتوانید هیچ سرنخی از مجرم یا مجرمین به ما بدهید؟ والتسر به طور قابل توجهی سرش را به نشانه منفی تکان نداد و گفت: «تنها چیزی که میتوانستم ببینم، این بود که مردی یک جوراب روی سرش کشیده بود، و این که دستکشهای چرمی به رنگ روشن پوشیده بود.» مامور جنایی به نشانه تایید سرتکان داد. در این میان، ماموران ردیابی هم کارشان تمام شد و کیرستن از والتسر خواهش کرد: «بهترین کار این است که شما همین الان با ما به اداره بیایید و یک اظهارنامه بنویسید.» دو ساعت بعد، درست وقتی برتلدوالتسر اظهارنامه را امضاء کرده بود، کیرستن اصلا روی خوش به او نشان نداد. و جملاتش چنان صمیمانه نبود. «شما اول به یک سلول در زندان بازجویی میروید. همین که برای ما فاش کردید که پول کجاست و چه کسی در این دزدی به شما کمک کرده، آن وقت میتوانیم ببینیم چه کار کنیم. تا آن وقت به داستان ترسناک خود فکر کنید...» سوال: داستان والتسر چه اشتباه آشکاری داشت؟ * هر پوند حدود نیم کیلوست یعنی ۹۲/۵ کیلو

مجلات دوست کودکانمجله کودک 95صفحه 29