مجله کودک 133 صفحه 7
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 133 صفحه 7

و گردو می خورد پسر با احترام به او سلام کرد. پیرزن پرسید: - اینجا چه کار داری؟ نتی کوما جواب داأک - دنبال غذا می گشتم. مادر بزرگ سه گردو پیدا کردم که هر سه داخل این گودال افتادند. من هم دنبال گردوها آمدم. پیرزن به نتی کوما خیره شد. وقتی از حرفهایش اطمینان پیدا کرد گفت: پشت این خانه مزرعه ای پر از سیب زمینی شیرین وجود دارد. برو و مقداری از آنها را بچین. اما یادت باشد به آنهایی که می گویند «مرا بچین» دست نزنی و فقط سیب زمینی هایی را که می گویند «مرا نچین» جمع کنی. آن وقت برگرد تا تعدادی از آنها را با هم بپزیم. بقیه را هم با خودت به خانه ببر. نتی کوما به مزرعه رفت و دستورهای پیرزن را اجرا کرد. به سیب زمینی هایی که می گفتند «مرا بچین» دست نزد و دنبال بقیه رفت. سرانجام سیب زمینی هایی را که دوست نداشتند چیده شوند. چیدا کرد وقتی دستش پر شد سیب زمینی ها را پیش پیرزن آورد پیرزن که آتش را آماده کرده بود چاقویی به نتی کوما داد و گفت: فقط پوست سیب زمینی ها را داخل قابلمه بریز. نتی کوما دستور پیرزن را اجرا کرد. کم کم بوی مطبوعی از آتش بلند شد غذا که حاضر شد پیرزن از نتی کوما خواست کنارش بنشیند و یک کاسه غذا به او داد. نتی کوما خیلی گرسنه بود و به سرعت غذایش را تمام کرد. غذای بسیار خوشمزه ای بود. سپس آسوده نشست و به تماشای پیرزن مشغول شد. پیرزن به جای این که غذا را در دهانش بگذارد آن را در بینی اش می ریخت نتی کوما که فضولی در کار دیگران را بی ادبی می دانست چیزی نگفت و منتظر ماند تا غذای پیر زن تمام شود. سپس به پیرزن گفت که می خواهد به خانه برگردد و از او خواهش کرد چند سیب زمینی شیرین به او بدهد تا به مادرش برساند. پیرزن با اشتیاق سیب زمینی ها را به پسر داد و از او خواست قبل از رفتن سری به اتاقش بزند. در اتاق پیرزن دو طبل وجود داشت. یک طبل کوچک و یک طبل بزرگ. پیرزن از پسر خواست طبل کوچک را با خود به خانه ببرد. نتی کوما طبل را برداشت و از پیرزن تشکر کرد. پیرزن گفت: هر موقع گرسنه شدی به طبل بگو «بپوش» تا غذا حاضر شود. نتی کوما با خوشحالی به خانه برگشت وقتی همه اعضای خانواده شکمی از عزا در آوردند. نتی کوما تمام ماجرا را برای آنها تعریف کرد. پدر نتی کوما که به پسرش حسادت می کرد. گفت: فردا به آنجا می روم و چیزهای بهتری با خودم می آورم. آن وقت پسرش را به خاطر اجرا کردن بی چون و چرا دستورهای پیرزن سرزنش کرد و گفت: آن پیرزن حتما یک جادگر بوده است. تو باید بیشتر از اینها از او غذا می گرفتی. صبح روز بعد آنانس از خانه بیرون رفت تا بخت خودش را امتحان کند. با نشانی دقیقی که از نتی کوما گرفته بود به راحتی محل گودال را پیدا کرد و متوجه در ابتدای پیدایش موتورهایی که حرکت می کردند انسان به استفاده از نیروی بخار برای چرخاندن محوری که ایجاد کرد حرکت کند فکر کرده است. از کشیشی به نام «پدر فردیناند» در تاریخ یاد شده است که اولین بار دستگاهی با موتور بخار که حرکت هم می کرده است برای امپراتور چین به نام «چین لانگ» در سال 1678 میلادی ساخته است. هیچ نوع اطلاعات دیگر یا تصویری از این ساخته در دست نیست.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 133صفحه 7