مجله کودک 151 صفحه 13
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 151 صفحه 13

فرهاد: «خیال کرده یه کاری بکنم که حالش جا بیاد. تا اون باشه دیگه این قدر با جایزه اش فیس نده. فردا که توی مدرسه ببینه مشق هایش خط خورده چه حالی بهش دست می ده. آخ جان حتماً خانم معلمش کلی دعواش می کنه...» فرهود: «شب بخیر داداش جان می خوام برم بخوابم. میشه لطفاً اینو از من قبول کنی. قابلت را نداره. مدادتراشت پیدایش ... نیست اینو بگیر که یک بار فردار تو مدرسه لنگ نمانی» شب شده است. همه خوابیده اند. بابا، مامان و فرهود. اما فرهاد بیدار است. خوابش نمی برد. یک چیزهایی مدام توی سرش می چرخند: «این چه کاری بود کردم؟ این همه امروز به فرهود بدی گفتم ولی هیچی به من نگفت. تازه آخرش هم آمد و مدادتراش را با اصرار به من داد ... برادر خوبیه، نه؟ اما من چی؟ این چه کاری بود که کردم؟ همش اون صحنه میاد جلوی چشمم که یواشکی رفتم سرکیفش. آخه هیچکس میره مشق های برادرشو خط بزنه؟ بابا درباره قهرمان اون فیلمه داشت چی می گفت؟ می گفت رفتار اوست که از او یک شخصیت یادم نیست چی چی می سازه.» شب شده است و همه خوابیده اند. اما فرهاد هنوز بیدار است. خسته اش است و خوابیش می آید. اما ... از جایش بلند می شود. توی سرش هیچ فکری نیست که مدام چرخ بزند. فکرهایش را کرده است. تصمیمش را نیز گرفته است. می خواهد مشق های خط خورده فرهود را دوباره بنویسد. فرهاد «فرهود جان، ببخشید، جایزه هایت هم مبارکت باشه. راستش، مدادتراشت هم خیلی خوشرنگه» ماه ماه نزدیکترین همسایه به زمین، مبنای الهام شاعران و نویسندگان و نماد زیبایی در فرهنگ ماست. اما سفر سفینه آپولو در دهه 60 میلادی به این کره کوچک نشان داد که ماه آنچنان نیز زیبا نیست.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 151صفحه 13