مجله کودک 172 صفحه 11
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 172 صفحه 11

زمانی که من یک دانش­آموز بودم، اسم مدیر یا ناظم که می­آمد چیزی بنام رنگ از صورتم می­پرید. البته من بچه با انضباطی بودم اما یادم می­آید یکبارهنگام رفتن به مدرسه زمین خوردم ودستم به شدت درد گرفت. همین باعث شد تا چند دقیقه دیر به مدرسه برسم. به خاطر تاخیر، ده پانزده ضربه ترکه، روی دستی که درد می­کرد نوش جان کردم. دیدار این هفته با یک مدیرمدرسه است. از شما چه پنهان، همچین یک مقدار با ترس و احتیاط به این دیدار رفتم، اما کمی صحبت با آقای «حشمت ا... امینی» کافی بود تا خیلی چیزها درنظرم عوض شود. امروزه شیوه­های آموزشی و تربیتی مانند دیگر موارد زندگی، بسیار تغییرکرده است. آقای امینی 47 ساله، متولد خوانسار، مهربان و مدیرمدرسه امام صادق (ع) هستند. * چند سال است که مدیردبستان هستید؟ 27 سال سابقه کاردارم. کارم را با مدیریت کفیل آموزگار در روستای عبدل آباد شروع کردم. 3 سال درآنجا خدمت کردم. هم معلم بودم و هم مدیر. یک سال هم در ایستگاه راه آهن کُردان خدمت کردم و یک سال هم درشهر هشتگرد. 22 سال هم هست که در این مدرسه به خدمت مشغولم. * کار در روستا را بیشتر دوست دارید یا در شهری مثل تهران؟ زمانی که ابلاغ مدرسه امام صادق (ع) را به من دادند به اینجا آمدم و از مدرسه بازدید کردم. فردای آن روز ابلاغ را برگرداندم و خواستم تا دوباره در روستا کارکنم. به هرحال مرا راهی اینجا کردند. بافت شهری دارای جنب و جوش بیشتری است اما محیط روستا آرامتراست. البته امکانات در روستاها بسیار پایین است. یادم می­آید زمانی که درآنجا بودم، آبی را که می­خواستم با آن حمام کنم جلوی آفتاب می­گذاشتم تا گرم شود. چندبار هم گرگ می­خواست مرا دیدار با مردی مهربان وجدی طراحی خودرو برای رانندگان بلند قد، مناسب نیست. وزن خودرو هزارکیلوگرم و درها از جنس فایبرگلاس ساخته شده بود.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 172صفحه 11