مجله کودک 181 صفحه 12
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 181 صفحه 12

من که نفهمیدم درناک چی چی در گوش مامانش می­گفت، اما تونست اونو راضی کنه که نگاهی به منوچهرخان بیندازه. خانم دکتر:«پس جناب منوچهرخان ایشون اند. ببین دختر خوب، خیلی دوست داشتم بتونم به این حشره­ات کمک کنم. واقعاً دوست داشتم، خصوصا این که زحمت کشیدی و تا این جا آوردیش. ولی وقتی کاری از دستم بر نمیاد چه کار کنم؟ برو ولش کن... » فاطمه:«اگه بفرستیمش آلمان ممکنه بتونن خوبش کنن؟» سرم رو که بالا کردم دیدم همه اون جا جمع شدن. من نمی­دونم مگه اونا کار و زندگی ندارن که نمی­ذارن آدم دو کلمه تنهایی با خانم دکتر صحبت کنه بلکه... بره تا لااقل چیزی پیدا کنه و بخوره و گرستنه نمانه. بهش غذا دادی؟ همان جایی که پیداش کردی ولش کن تا لانه­اش رو پیدا کنه. گاهی هم در اینو واکن تا هوایی بخوره. بهترین کمکی که می­تونی بهش بکنی همینه.» بتونیم یه راه چاره­ای پیدا کنیم. دکتر:«بیا این جا ببینم دختر خوب، تو هر کاری که می­شد برای اون حشره کردی. اینو نگاه کن، چه خوشگله، یه عروسک قرمز و خوشرنگ، می­بینی ، کفشدوزکه ، تپل مثل خودت، این یه جایزه کوچیکه برای دختری که دلش خیلی نازکه.» بابا:«از دست ما بنده­های کوچک بیشتر از این برنمیاد. اینو از اولش هم می­دونستم. اگه تا اینجا هم اومدم فقط به خاطر دل توبود عزیزم. اون هم خدایی داره تنها نمی­ذارتش....» درناک: «ببخشید که نشد. هرکاری از دستم برآمد کردم. دیدی که. بازم این جا بیا، خب.» -:«دستت درد نکنه. بابام میگه بعضی از چیزا قسمته. شاید قسمت منوچهرخان هم اینه.» SV 2،توپ متحرک ر وس­ها بود که مجهز به توپ دور برد خاصی بود. برد این وسیله 37 کیلومتر بود. سیستم ویژه­ای در این خوردو قرارداده شده بود که به وسیله آن، توپ در هر دقیقه به طور خودکار، آماده دوبار شلیک می­شد. 7 نفر خدمه، حداکثر سرعت جاده­ای 50 کیلومتر در ساعت از دیگر مشخصات این خودرو بود.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 181صفحه 12